English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
disguised unemployment بیکاری پنهان
hidden unemployment بیکاری پنهان
Other Matches
natural rate hypothesis فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
okuns law براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
cover one's tracks <idiom> پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
hits داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
vacation بیکاری
unemployment بیکاری
sloth بیکاری
vacations بیکاری
idleness بیکاری
inoccupation بیکاری
idly به بیکاری
idless بیکاری
structural unemployment بیکاری ساختاری
structural unemployment بیکاری بنیادی
technological unemployment بیکاری فنی
marginal unemployment بیکاری نهائی
disguised unemployment بیکاری نامرئی
cyclical unemployment بیکاری ادواری
chronic unemployment بیکاری مزمن
an off day روز بیکاری
down time زمان بیکاری
frictional unemployment بیکاری اصطکاکی
mass unemployment بیکاری انبوه
off hours ساعات بیکاری
idle hours ساعتهای بیکاری
latency زمان بیکاری
rate of unemployment نرخ بیکاری
unemployment rate نرخ بیکاری
cyclical unemployment بیکاری دورانی
residual unemployment بیکاری باقیمانده
seasonal unemployment بیکاری فصلی
intellectual unemployment بیکاری تحصیلکرده ها
unemployment inflation dilemma معمای بیکاری
unemployment insurance بیمه بیکاری
voluntary unemployment بیکاری ارادی
jobless وابسته به بیکاری
In ones spare time . دروقت بیکاری
idleness بیکاری تنبلی بطالت
kief بنگ کیف بیکاری
involuntary unemployment بیکاری غیر ارادی
idlesse بیکاری تنبلی بطالت
dole حق بیمه ایام بیکاری
inactively از روی بیکاری بطورغیرفعال
quantity of leisure مقدار ساعات بیکاری
unemployment fund صندوق تامین بیکاری
vacant hours ساعات بیکاری یا فراغت
natural unemployment rate نرخ بیکاری طبیعی
unemployment benefit کمک دریافتی در دوران بیکاری
technological unemployment بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
Time hangs heavily on my hands. از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
idle time دوره فترت زمان بیکاری
inflationary gap بیکاری مطلقا" وجودنداشته باشد
lay off فصل کم کاری دوره بیکاری
leisure hours ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
trade off between inflation and رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
man a bout town ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
I am obsessed by fear of unemployment . تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
frictional unemployment بیکاری کوتاه مدت که در نتیجه تحرک ناقص نیروی کار
mondayish بیحال در روز دوشنبه بواسطه بیکاری یکشنبه خسته از کار
phillips curve شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
delitescent پنهان
cryptical پنهان
hugger mugger پنهان
cryptic پنهان
jackes پنهان
hidden line خط پنهان
abstruse پنهان
benined the curtain پنهان
occult پنهان
ram cache RA پنهان
backdoor پنهان
perdue پنهان
perdu or due پنهان
perdu پنهان
latent پنهان
cryptically پنهان
veiled پنهان
hidden surface سطح پنهان
concealed پنهان شده
disguised underemployment کم کاری پنهان
crypianalysis پنهان کاری
insconce پنهان شدن
concealable پنهان کردنی
codes رمزهای پنهان
by end قصد پنهان
cryptography پنهان شناسی
eloign پنهان کردن
encrypt پنهان کردن
obreption پنهان روی
under cover <idiom> پنهان شدن
sweep under the rug <idiom> پنهان کردن
lay low <idiom> پنهان کردن
cover up <idiom> پنهان کاربدواشتباه
to absent oneself پنهان شدن
to be in hiding پنهان بودن
to be in hiding پنهان ماندن
to keep dark پنهان ماندن
to lie hid پنهان ماندن
latescent پنهان شونده
memory cache حافظه پنهان
hickok belt پنهان شدن
hidden codes کدهای پنهان
hidden file فایل پنهان
hidden inflation تورم پنهان
hidden line removal حذف خط پنهان
hidden objects اشیاء پنهان
hideousness پنهان بودن
i hid my self را پنهان کردم
inapparent ناپیدا پنهان
Just between you and me. . . از شما چه پنهان …
abscond پنهان شدن
cache پنهان کردن
booby trap پنهان تله
secreting پنهان کردن
secretes پنهان کردن
caches پنهان کردن
secreted پنهان کردن
cover پنهان کردن
secrete پنهان کردن
booby-trap پنهان تله
booby-trapped پنهان تله
fudging پنهان شدن
fudges پنهان شدن
fudged پنهان شدن
fudge پنهان شدن
masks پنهان کردن
booby-traps پنهان تله
booby-trapping پنهان تله
mask پنهان کردن
coverings پنهان کردن
dissimulated پنهان کردن
dissimulate پنهان کردن
disguising پنهان کردن
disguises پنهان کردن
disguised پنهان کردن
disguise پنهان کردن
shadows پنهان کردن
shadowing پنهان کردن
dissimulates پنهان کردن
dissimulating پنهان کردن
hides پنهان شدن
covers پنهان کردن
hides پنهان کردن
shadow پنهان کردن
hide پنهان شدن
hide پنهان کردن
shadowed پنهان کردن
absconded پنهان شدن
burrow پنهان شدن
burrowed پنهان شدن
cloak پنهان کردن
cloaked پنهان کردن
cloaks پنهان کردن
burrowing پنهان شدن
conceal پنهان کردن
hidden پنهان کرده
burrows پنهان شدن
furtive پنهان نهانی
surreptitious پنهان محرمانه
cloaking پنهان کردن
concealment پنهان بودن
closets پنهان کردن
conceals پنهان کردن
absconding پنهان شدن
absconds پنهان شدن
closet پنهان کردن
secretion پنهان سازی
closeting پنهان کردن
closeted پنهان کردن
let it all hang out <idiom> پنهان نکردن چیزی
secretive سری پنهان کار
obstructor پوشاننده پنهان کننده
occult از نظر پنهان کردن
they took refuge in a cave در غاری پنهان شدند
hidden information اطلاعات پنهان کرده
ironies مسخره پنهان سازی
veils مستوریا پنهان کردن
occultly بطور پوشیده یا پنهان
embeds درزمین پنهان کردن
irony مسخره پنهان سازی
to keep secret پنهان داشتن راز
the criminals' lair پنهان گاه جنایتکاران
veil مستوریا پنهان کردن
inconcealable غیرقابل پنهان کردن
booby-traps با پنهان تله مجهزکردن
booby trap با پنهان تله مجهزکردن
booby-trap با پنهان تله مجهزکردن
to lie or keep close پنهان بردن یاماندن
darkle در تاریکی پنهان شدن
latent electronic image تصویر الکتریکی پنهان
pockets درجیب پنهان کردن
booby-trapped با پنهان تله مجهزکردن
pocket درجیب پنهان کردن
concealment پنهان کردن پوشاندن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com