Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 87 (6 milliseconds)
English
Persian
slam bang
بی ادبانه وبا خشونت رفتارکردن
Other Matches
inurbanely
بی ادبانه
clowbishly
بی ادبانه
discourteously
بی ادبانه
churlishly
بی ادبانه
indecorously
بی ادبانه
coarsely
بی ادبانه
brusquely
بی ادبانه
impolitely
بی ادبانه
discourteous
بی ادبانه تند
brush off
اخراج بی ادبانه
talk back
<idiom>
بی ادبانه جواب دادن
behaving
رفتارکردن
behaves
رفتارکردن
behaved
رفتارکردن
behave
رفتارکردن
to behave oneself
درست رفتارکردن
take liberties
<idiom>
دوستانه رفتارکردن
egotize
خودپرستانه رفتارکردن
acted
رفتارکردن اثرکردن
act
رفتارکردن اثرکردن
dolts
احمقانه رفتارکردن
dolt
احمقانه رفتارکردن
to play the fool
احمقانه رفتارکردن
behave
درست رفتارکردن
to behave toward
رفتارکردن نسبت به
behaved
درست رفتارکردن
behaving
درست رفتارکردن
to be down up
بسختی رفتارکردن با
behaves
درست رفتارکردن
to do by
رفتارکردن نسبت به
to queen it
ملکه وار رفتارکردن
pigs
مثل خوک رفتارکردن
take after
<idiom>
مثل دیگران رفتارکردن
pig
مثل خوک رفتارکردن
come into one's own
<idiom>
به خاطر شرایط خوب رفتارکردن
to play the game
رعایت قانون راکردن باشرافت رفتارکردن
lord it over
<idiom>
رئیس بازی درآوردن ،به صورت رئیسبودن ، رفتارکردن
raucity
خشونت
raggedness
خشونت
loath loth
خشونت
rigorism
خشونت
huskiness
خشونت
truculency
خشونت
gruffness
خشونت
hoarseness
خشونت
stricture
خشونت
violation
خشونت
rowdiness
خشونت
roughness
خشونت
harshness
خشونت
asperity
خشونت
violence
خشونت
strictures
خشونت
harshly
به خشونت
severity
خشونت
truculence
خشونت
discourtesy
خشونت تندی
rigours
سختگیری خشونت
rigour
سختگیری خشونت
act of violence
عمل خشونت
rigors
سختگیری خشونت
non-violence
احتراز از خشونت
unnecessary roughness
خشونت بی مورد
incivility
خشونت وحشیگری
astingency
درشتی خشونت
indelicacy
خشونت بی نزاکتی
cheap shot
خشونت عمدی
blatancy
خودنمایی خشونت
rigor
سختگیری خشونت
headhunting
خشونت در بازی
brusqurie
خشونت در رفتار
grossness
خشونت کلفتی
burliness
زبری خشونت
forces
خشونت نشان دادن
rough and tumble
<idiom>
با خشونت تمام جنگیدن
forcing
خشونت نشان دادن
force
خشونت نشان دادن
violence
شدت و تندی و سختی خشونت
to lager-lout
[British E]
در جشن مست شدن و با خشونت داد و بیداد کردن
[اصطلاح روزمره]
satyagraha
اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
heister
[American E]
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
preyer
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
brigand
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
bandit
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
raider
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
robber
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com