Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English
Persian
void
بی ارزش باطل کردن
Other Matches
overridden
باطل کردن باطل ساختن
overrides
باطل کردن باطل ساختن
overrode
باطل کردن باطل ساختن
override
باطل کردن باطل ساختن
void
باطل شدن باطل کردن
an absurd notion
خیال باطل عقیده باطل
frustrating
باطل کردن
quashed
باطل کردن
withdraw
باطل کردن
quashes
باطل کردن
revoke
باطل کردن
abrogate
باطل کردن
quash
باطل کردن
nulify
باطل کردن
nullifying
باطل کردن
dispensing
باطل کردن
dispenses
باطل کردن
dispensed
باطل کردن
dispense
باطل کردن
nullify
باطل کردن
to knock the bottom out of
باطل کردن
over rule
باطل کردن
nullifies
باطل کردن
nullified
باطل کردن
remit
باطل کردن
elide
باطل کردن
dissolve
باطل کردن
disnnul
باطل کردن
annulling
باطل کردن
cancel
باطل کردن
annuls
باطل کردن
cancels
باطل کردن
disannul
باطل کردن
derogate
باطل کردن
annulled
باطل کردن
abolish
باطل کردن
abjure
باطل کردن
knock on the head
باطل کردن
undo
باطل کردن
undoes
باطل کردن
annul
باطل کردن
strike out
باطل کردن
frustrate
باطل کردن
frustrates
باطل کردن
cancelling
باطل کردن
invalidate
باطل کردن
invalidated
باطل کردن
overrode
باطل کردن
override
باطل کردن
invalidates
باطل کردن
overridden
باطل کردن
overrides
باطل کردن
daydreaming
خیال باطل کردن
To annul
[abrogate]
a contract
قراردادی را باطل کردن
daydreamed
خیال باطل کردن
daydream
خیال باطل کردن
daydreams
خیال باطل کردن
frank
باطل کردن مصون ساختن
franked
باطل کردن مصون ساختن
franking
باطل کردن مصون ساختن
to set a
اندازه گرفتن باطل کردن
set aside
باطل کردن تخصیص دادن
franker
باطل کردن مصون ساختن
frankest
باطل کردن مصون ساختن
franks
باطل کردن مصون ساختن
To cancel ( an invitation , a passport, a cheque).
باطل کردن (دعوت ،گذرنامه ،چک )
book value
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
postmark
تمبر رابوسیله مهر باطل کردن
postmarks
تمبر رابوسیله مهر باطل کردن
dispel
دفع کردن طلسم را باطل کردن
dispelling
دفع کردن طلسم را باطل کردن
dispelled
دفع کردن طلسم را باطل کردن
dispels
دفع کردن طلسم را باطل کردن
ad valorem
به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value
تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
cancelling
باطل کردن اقاله کردن
abrogates
باطل کردن منسوخ کردن
aside
الغا کردن باطل کردن
cancel
باطل کردن اقاله کردن
invalid
علیل کردن باطل کردن
invalids
علیل کردن باطل کردن
cancels
باطل کردن اقاله کردن
asides
الغا کردن باطل کردن
value added
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
ended
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
no par value
بدون ارزش واقعی بی ارزش
axiological
وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
capital gain
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carried
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
debunk
کم ارزش کردن
belittling
کم ارزش کردن
belittles
کم ارزش کردن
belittle
کم ارزش کردن
belittled
کم ارزش کردن
downgrading
کم ارزش کردن
debunked
کم ارزش کردن
downgrades
کم ارزش کردن
debunking
کم ارزش کردن
downgraded
کم ارزش کردن
debunks
کم ارزش کردن
downgrade
کم ارزش کردن
disvalue
بی ارزش کردن
valuate
ارزش چیزی رامعین کردن ارزیابی کردن
abases
تحقیرنمودن کم ارزش کردن
abase
تحقیرنمودن کم ارزش کردن
abasing
تحقیرنمودن کم ارزش کردن
extenuate
کم ارزش قلمداد کردن
to belittle oneself
خود را کم ارزش کردن
actualization
تبدیل به ارزش حال کردن
currency devaluation
کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
blather
حرف بی ارزش زدن صحبت بی معنی کردن
overrating
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrated
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrates
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrate
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
void
باطل
nulity
باطل
null and void
باطل
invalid
باطل
null
باطل
invalids
باطل
invalid
باطل پوچ
nullifier
باطل کننده
thwarter
باطل کننده
to be defected
باطل شدن
invalids
باطل پوچ
diriment
باطل کننده
defeasance
باطل سازی
countercharm
باطل سحر
extinctive
باطل کننده
to cease to be in force
باطل شدن
to become inoperative
باطل شدن
void
باطل بی اثرکردن
null and void
باطل و بی اثر
rescinds
باطل ساختن
rescinding
باطل ساختن
rescind
باطل ساختن
my cake is dough
نقشه ام باطل شد
frustrated
باطل بیهوده
futile
باطل عبث
revoker
باطل کننده
countermand
باطل ساختن
cancel
[booking, reservation]
باطل ساختن
daydreaming
خیال باطل
daydreamed
خیال باطل
daydream
خیال باطل
void contract
عقد باطل
void result
نتیجه باطل
wastery
باطل ضایع
wastry
باطل ضایع
revocation
باطل سازی
recision
باطل سازی
nullification
باطل سازی
vain
باطل پوچ
inoperative
باطل نامعتبر
invalidation
باطل سازی
lapsable
باطل شدنی
lapsed ppa
باطل ملغی
daydreams
خیال باطل
annulation
باطل سازی
cancellation
باطل سازی
annulment
باطل سازی
cancelation
[American]
باطل سازی
anullment
باطل سازی
forfeit
مسابقه باطل شده
forfeited
مسابقه باطل شده
unavailable energy
نیروی عاطل و باطل
forfeits
مسابقه باطل شده
vicious circle of poverty
دور باطل فقر
dispense with
رهاشدن از باطل شدن
illusion
خیال باطل وهم
illusions
خیال باطل وهم
forfeiting
مسابقه باطل شده
revocation
باطل سازی برگردانی
falsifies
دست بردن در باطل ساختن
falsified
دست بردن در باطل ساختن
falsifying
دست بردن در باطل ساختن
editis vanity
همه چیز باطل است
all is vanity
همه چیز باطل است
falsify
دست بردن در باطل ساختن
irrepealable
غیر قابل الغاء باطل نشدنی
indefeasibly
بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
duress
در CL نیزمانند حقوق ماهر عمل یاتاسیس حقوقی ناشی از اکراه باطل است
cost
ارزش
fustian
بی ارزش
valuing
ارزش
big ticket
با ارزش
junky
بی ارزش
price
ارزش
small change
کم ارزش
prices
ارزش
rewarding
پر ارزش
valueless
بی ارزش
treasure
با ارزش
good for nothing
بی ارزش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com