English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
unheard بی سابقه توجه نشده
Other Matches
It is quite unprecedented. بی سابقه است ( سابقه ندارد )
screamer اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
unpremediated پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
unresolved تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
uncommitted غیر متعهد نشده تعهد نشده
unobligated اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unpicked نچیده گزین نشده انتخاب نشده
undisciplined تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unbaoked سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
unbroke رام نشده سوقان گیری نشده
unborn هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
inconsummate تکمیل نشده انجام نشده
irredenta انجام نشده جبران نشده
undirected رهبری نشده راهنمایی نشده
unasked خواسته نشده پرسیده نشده
uncharged محسوب نشده رسمامتهم نشده
untried امتحان نشده محاکمه نشده
unsought جستجو نشده کشف نشده
unredeemed جبران نشده سبک نشده
unset جایگزین نشده جاانداخته نشده
unsifted الک نشده رسیدگی نشده
unintended saving پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
draw attention توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
shafts سابقه
prehistory سابقه
background سابقه
precedential سابقه شو
contexts سابقه
context سابقه
precedents سابقه
backgrounds سابقه
track record سابقه
intellect سابقه
shaft سابقه
intellects سابقه
scape سابقه پر
track records سابقه
scape سابقه
acquaintance سابقه
precedent سابقه
acquaintances سابقه
unprecedentedly بی سابقه
record سابقه
it served as a precedent سابقه شد
antecedents سابقه
past سابقه
ensample سابقه
antecedent سابقه
unprecedented بی سابقه
unheard of بی سابقه کس نشنیده
as never before <adv.> بطور بی سابقه
bad record سوء سابقه
infamy افتضاح سابقه بد
histogram سابقه نما
freedom from evil record عدم سو سابقه
record of service سابقه خدمت
as much as never before <adv.> به اندازه بی سابقه
precedency امتیاز سابقه
grey headed سابقه دار
stock record سابقه موجودی
precedents سابقه داشتن
precedence امتیاز سابقه
precedent سابقه داشتن
stare decisis قاعده سابقه
record سابقه مدرک
histories سابقه پیشینه
history سابقه پیشینه
precedented سابقه دار
precedential سابقه درست کن
formed سابقه فعالیت اسب
seeded بازیکن سابقه دار
old hands ادم با سابقه و مجرب
record مدرک کتبی سابقه
squall باد بی سابقه وشدید
old hand ادم با سابقه و مجرب
record صورت جلسه سابقه
squalls باد بی سابقه وشدید
known to the police دارای سابقه در شهربانی
form سابقه فعالیت اسب
forms سابقه فعالیت اسب
It is base on a precedent. مسبوق به سابقه است
To set(create,establish)a precedent. ایجاد سابقه کردن
case histories سابقه مرض ودرمان
case history سابقه مرض ودرمان
incomplete انجام نشده پر نشده
favorites طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourites طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
questionof interest پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
favourite طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
perpetual stock record سابقه دائمی موجودی انبار
honorable discharge ترخیص با سابقه خدمت مجدانه
there is no precedent for this این چیز سابقه ندارد
To be an old hand at something. درکاری سابقه وتجربه داشتن
unintended investment سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
He has a poor service record in this company. دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
stare decisis قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
vendor rating رده بندی فروشندگان براساس سابقه انها
we cannot trace the petitioner نمیتوانم سابقه عرضحال دهنده را پیدا کنم
turn to توجه
adverence توجه
advertence توجه
assiduity توجه
keeps توجه
heed توجه
advertency توجه
mindfulness توجه
mindfully با توجه
attentiveness توجه
remark توجه
tendance توجه
keep توجه
attention to orders توجه
heedfully با توجه
heedfulness توجه
note توجه
unresponsive بی توجه
attendance توجه
attendances توجه
attention توجه
notes توجه
noting توجه
remarks توجه
remarking توجه
remarked توجه
attentions توجه
care توجه
cared توجه
cares توجه
inattentive بی توجه
listlessly بی توجه
listless بی توجه
heeds توجه
heeding توجه
oblivious بی توجه
regards توجه
regarded توجه
re- با توجه به
unconsidered بی توجه
NB توجه!
heeded توجه
regard توجه
re با توجه به
dye analysis [آنالیز کردن رنگینه های بکار رفته در فرش جهت تعیین طول عمر فرش و سابقه تاریخی نوع رنگینه]
remarkable جالب توجه
attention to orders توجه کنید
unwitting بی توجه بی هوش
attention span فراخنای توجه
cautions اخطار توجه
devil may care بی توجه به مقام
cautions توجه کنید
tent توجه کردن
wistfully با دقت و توجه
cautioning اخطار توجه
cautioning توجه کنید
cautioned اخطار توجه
notwithstanding بدون توجه
cautioned توجه کنید
inattention عدم توجه
inattention فقدان توجه
detraction کاهش توجه
auspice حسن توجه
span of attention فراخنای توجه
attention seeking توجه طلب
attention getting توجه طلب
welfare توجه کردن
unscrupulous بی توجه به نیک و بد
attend توجه کردن
notice توجه اطلاع
noticed توجه اطلاع
notices توجه اطلاع
attending توجه کردن
attends توجه کردن
considerations توجه تامل
considerations توجه مراعات
consideration توجه تامل
consideration توجه مراعات
favored توجه مرحمت
marks توجه کردن
attention deficit کاستی توجه
at nurse در توجه دایه
caution اخطار توجه
caution توجه کنید
considerable قابل توجه
interesting جالب توجه
engaging جالب توجه
notables جالب توجه
notable جالب توجه
tents توجه کردن
liberals جالب توجه
liberal جالب توجه
noticeable قابل توجه
yummy جالب توجه
mark توجه کردن
noticing توجه اطلاع
strikingly قابل توجه
to take keep توجه کردن
to watch over توجه کردن
auspices حسن توجه
regards رعایت توجه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com