Dictiornary-Farsi | تازه ساخت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (11 milliseconds)

English	Persian
new built	تازه ساخت
new buit	تازه ساخت
newmade	تازه ساخت


Other Matches

work in progress	کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
work in process	کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
Visual Basic	ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
enactory	دربردارنده مقر رات) تازه برقرارکننده حقوق تازه
new blood <idiom>	جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
new coined	تازه بنیاد تازه سکه زده
newlywed	تازه داماد تازه عروس
os/	سیستم عامل چندکاره برای کامپیوترهای PC ساخت IBM و ماکروسافت که ساخت آن توسط IBM ادامه دارد تا تغییری در ویندوز ماکروسافت باشد
hobbledehoy	کره اسبی که تازه بالغ شده ادم تازه بالغ
fabrication	ساخت
unstructured	بی ساخت
manufactures	ساخت
structuring	ساخت
workmanship	ساخت
manufacture	ساخت
manufactured	ساخت
texture	ساخت
performance	ساخت
performances	ساخت
generations	ساخت
generation	ساخت
constructions	ساخت
construction	ساخت
designs	ساخت
design	ساخت
conformation	ساخت
manufactory	ساخت
make up	ساخت
fecit	ساخت
manufacturing	ساخت
formation	ساخت
invenit	ساخت
textures	ساخت
habitus	ساخت
substandard	بد ساخت
synthesis	ساخت
syntheses	ساخت
built	ساخت
make-up	ساخت
making	ساخت
form	ساخت
formed	ساخت
forms	ساخت
composition	ساخت
structures	ساخت
structure	ساخت
compositions	ساخت
brand names	علامت ساخت
makes	ساخت ترکیب
makes	رسیدن به ساخت
unstructured interview	مصاحبه بی ساخت
static structure	ساخت ایستا
production process	روند ساخت
tree structure	ساخت درختی
reticular formation	ساخت شبکهای
formatio reticularis	ساخت شبکهای
production	ارائه ساخت
production cost	ارزش ساخت
collusion	ساخت وپاخت
tectonics	زمین ساخت
makes	ساختمان ساخت
make	ساخت ترکیب
personality structure	ساخت شخصیت
phrase structure	با ساخت عبارتی
shopped	محل ساخت
group structure	ساخت گروهی
shop	محل ساخت
population structure	ساخت جمعیت
power structure	ساخت قدرت
make	رسیدن به ساخت
assembly	نصب ساخت
tectonic	زمین ساخت
reconstituting	تجدید ساخت
reconstitutes	تجدید ساخت
reconstitute	تجدید ساخت
brand name	علامت ساخت
make	ساختمان ساخت
reconstituted	تجدید ساخت
productions	ارائه ساخت
file structure	ساخت پرونده
home-made	ساخت میهن
manufacturing	صنعت ساخت
class structure	ساخت طبقاتی
capital structure	ساخت سرمایه
design and construction	طراحی و ساخت
block structured	با ساخت کندهای
block structure	ساخت کندهای
structuralism	ساخت گرایی
structuralist	ساخت گرای
structuralists	ساخت گرای
simple structure	ساخت ساده
agro industry	کشت و ساخت
shops	محل ساخت
american make	ساخت امریکایی
control structure	ساخت کنترل
rebuilds	تجدید ساخت
rebuild	تجدید ساخت
man made	ساخت بشر
man-made	ساخت بشر
field strcture	ساخت میدانی
production time	زمان ساخت
family structure	ساخت خانواده
factory order	سفارش ساخت
collusion	ساخت و پاخت
program structure	ساخت برنامه
affect structure	ساخت عاطفه
prototyping	ساخت یک نمونه
dynamic structure	ساخت پویا
well made	خوش ساخت
deep structure	ژرف ساخت
data structure	ساخت داده ها
covinous	ساخت وپاختی
covin	ساخت وپاخت
social strcture	ساخت اجتماعی
manufacture process	فرایند ساخت
manufacture process	فراگرد ساخت
structuring	ساختار ساخت
manufacturing cost	هزینه ساخت
manufacturing process	فرایند ساخت
manufacturing process	پویش ساخت
building blocks	کنده ساخت
building block	کنده ساخت
structures	ساختار ساخت
grafted	ساخت وپاخت
structure	ساختار ساخت
grafts	ساخت وپاخت
manufacture cost	ارزش ساخت
graft	ساخت وپاخت
elaborating	ساخت استاد
machine made	ساخت ماشین
latent structure	ساخت نهفته
market structure	ساخت بازار
infra structure	زیر ساخت
confection	ترکیب ساخت
home made	ساخت داخلی
structured	ساخت یافته
forbade	نا مقدور ساخت
home made	ساخت بومی
structured	دارای ساخت
perceptual structure	ساخت ادراکی
confections	ترکیب ساخت
homemade	ساخت میهن
mental structure	ساخت ذهنی
elaborates	ساخت استاد
elaborated	ساخت استاد
elaborate	ساخت استاد
workmanship	کار ساخت
newest	تازه
scions	تازه
brand new	تر و تازه
up-to-date	تازه
new-	تازه
up to date	تازه
scion	تازه
dewy	تازه
dewiest	تازه
dewier	تازه
new	تازه
modern	تازه
red hot	تازه
newer	تازه
new fashioned	تازه
green	تازه
post glacial	تازه
freshest	تازه
newfangled	مد تازه
newfashioned	تازه
fresh-	تازه
fresh	تازه
younger	تازه
inchoative	تازه
young	تازه
new born	تازه
greenest	تازه
the new world	تازه
new laid	تازه
renewed	تازه
recent	تازه
new fallen	تازه
mint a mint condition	تازه تازه
new-laid	تازه
manufacture	عمل اوردن ساخت
fabrication	ساختمان طرز ساخت
What can't be cured must be endured. <idiom>	باید سوخت و ساخت.
manufactured	عمل اوردن ساخت
collude	ساخت وپاخت کردن
colluding	ساخت وپاخت کردن
colludes	ساخت وپاخت کردن
structured english	انگلیسی ساخت یافته
constructing	ایجاد کردن ساخت
constructed	ایجاد کردن ساخت
it occasioned his death	مرگ اورافراهم ساخت
construct	ایجاد کردن ساخت
the lord will provide	خداوسیله خواهد ساخت
colluded	ساخت وپاخت کردن
structured walkthroughs	بررسیهای ساخت یافته
structured interview	مصاحبه ساخت دار
constructs	ایجاد کردن ساخت
production	سرعت ساخت محصول
man made goods	کالاهای ساخت بشر