Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
press
تاکتیک دفاعی فشرده
presses
تاکتیک دفاعی فشرده
Other Matches
symmetrical compression
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
strong point
پایگاه دفاعی سنگر مستحکم دفاعی
self-
فایل فشرده که حاوی برنامهای است که محتوای آن را از حالت فشرده در می آورد
congested
فشرده انباشته شده بهم فشرده
tactics
تاکتیک
tactic
تاکتیک
barrier tactics
تاکتیک تهیه موانع
slugfest
بوکس بدون تاکتیک صحیح
tactic
ماهردرفنون جنگی تاکتیک یا رزم ارایی
Intel
فناوری نرم افزاری ساخت intel که به کامپیوتر اجازه میدهد تا تصاویر ویدیویی فشرده را ذخیره و بازیابی کند با استفاده از روشهای فشرده سازی نرم افزاری
evasion and scape
تاکتیک فرار از اسارت واجتناب از دستگیری مجدد به وسیله دشمن
Indeo
فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
turbojet
توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
companding
دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
n-key rollover
[این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
vindicative
دفاعی
apologetic
دفاعی
defensive
دفاعی
backfield
خط دفاعی
defensive line
خط دفاعی
defense base
پایگاه دفاعی
defense information
اطلاعات دفاعی
defense mechanism
مکانیسم دفاعی
preventive war
نبرد دفاعی
defense position
موضع دفاعی
defensive fire
اتش دفاعی
stack the defence
ارایش دفاعی
defensive league
اتحادیه دفاعی
rejoinders
پاسخ دفاعی
five man line
خط دفاعی 5 نفره
defensive war
جنگ دفاعی
defensive league
اتحاد دفاعی
odd front
خط دفاعی 4 نفره
coverings
بازی دفاعی
defence mechanism
مکانیزم دفاعی
defence mechanisms
مکانیزم دفاعی
blue line
خط دفاعی هاکی
zone
منطقه دفاعی
defensively
حالت دفاعی
agger
پشته ی دفاعی
covers
بازی دفاعی
cover
بازی دفاعی
rejoinder
پاسخ دفاعی
backcourt
نیمه دفاعی
mixer
نوعی خط دفاعی
mixers
نوعی خط دفاعی
zones
منطقه دفاعی
apologists
نویسندهء رسالهء دفاعی
guarding
حالت دفاعی شمشیرباز
guards
حالت دفاعی شمشیرباز
guard
حالت دفاعی شمشیرباز
back judge
داور در محوطه دفاعی
bangoe gei
تکنیک دفاعی تکواندو
rejoinders
پاسخ دفاعی دادن
decompensation
فروپاشی مکانیسمهای دفاعی
rejoining
پاسخ دفاعی دادن
rejoin
پاسخ دفاعی دادن
sandbags
ایجاداستحکامات دفاعی کردن
sandbagging
ایجاداستحکامات دفاعی کردن
sandbagged
ایجاداستحکامات دفاعی کردن
sandbag
ایجاداستحکامات دفاعی کردن
bump and run
نوعی مانور دفاعی
cover-ups
در لاک دفاعی فرورفتن
cover-up
در لاک دفاعی فرورفتن
rejoined
پاسخ دفاعی دادن
bump and go
نوعی مانور دفاعی
cover up
در لاک دفاعی فرورفتن
apologist
نویسندهء رسالهء دفاعی
rejoinder
پاسخ دفاعی دادن
cross block
سد کردن خط دفاعی از کنار
rejoins
پاسخ دفاعی دادن
defense articles
اماد و تجهیزات دفاعی
ante-mural
[e]
جان پناه دفاعی
first defense gun
جلوترین تیربار دفاعی
switch position
موضع دفاعی بینابین
switch position
موضع رابط دفاعی
pale
حصار دفاعی دفاع
paler
حصار دفاعی دفاع
palest
حصار دفاعی دفاع
protective cover
جان پناه دفاعی
defensiveness
حالت دفاعی داشتن
Cashel
[استحکامات دفاعی ایرلندی]
defensive wrestler
کشتی گیر دفاعی
defensive player
شطرنج باز دفاعی
parries
حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
special pleader
متخصص تهیه لوایح دفاعی
corral
دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
corralled
دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
corralling
دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
corrals
دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
broken field
محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
defensive
منطقه دفاعی شامل دروازه
parry
حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
parrying
حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
parried
حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
prevent defence
جبهه دفاعی با استفاده از نفراضافی
integrated defense
پدافند ازمناطق توام دفاعی
seams
نقطه باز بین دو منطقه دفاعی
seam
نقطه باز بین دو منطقه دفاعی
chevaux de fries
[ترتیب دفاعی مانع های تیز]
formation
برنامه سازمان دفاعی یاتهاجمی در اغاز هر مسابقه
audible
تعویض مانور حمله یا دفاعی در مقابل حریف
take guard
وضع دفاعی توپزن جلو میلههای کریکت
redoubt
موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات
defenceman
مدافع منطقه دفاعی غیر ازدروازه بان
strained
فشرده
compressed
فشرده
squeeze
فشرده
squeezed
فشرده
condensed
فشرده
condensed
به هم فشرده
congested
در هم فشرده
squeezes
فشرده
intensive
فشرده
compressive
فشرده
squeezing
فشرده
peace dividend
ازبین رفتن بودجه دفاعی دراواخر سال ۱۹۸۰
cast up
فشرده کردن
compressed file
فایل فشرده
seried
بهم فشرده
press board
مقوای فشرده
compactions
فشرده سازی
repressed brick
اجر فشرده
compaction
فشرده سازی
compressed air
هوای فشرده
press part
بخش فشرده
crushed
<adj.>
<past-p.>
فشرده شده
alloy steel
فولاد فشرده
compact section
مقطع فشرده
cast iron
فولاد فشرده
incompressible
فشرده نشدنی
coarctate
بهم فشرده
packed decimal
دهدهی فشرده
package program
برنامه فشرده
mass practice
تمرین فشرده
steel aloy
فولاد فشرده
compact disk
دیسک فشرده
ice crete
بتون فشرده
fasciated
بهم فشرده
condensive load
بار فشرده
condensed type
چاپ فشرده
condensed type
نوع فشرده
pack
فشرده سازی
massively
گنده فشرده
compress
هم فشرده کردن
compresses
هم فشرده کردن
dicing
رقابت فشرده
laser
دیسک فشرده
massive
گنده فشرده
lasers
دیسک فشرده
concise
لب گو فشرده ومختصر
compressing
هم فشرده کردن
dices
رقابت فشرده
succinct
مجمل فشرده
diced
رقابت فشرده
dice
رقابت فشرده
depressed
فشرده شدن
packs
فشرده سازی
packing
فشرده سازی
declare
پذیرفتن شکست قبل از پایان مسابقه کشتی گیر دفاعی
special pleading
علم تهیه لوایح دفاعی و طرح ریزی دفاع در محکمه
declares
پذیرفتن شکست قبل از پایان مسابقه کشتی گیر دفاعی
declaring
پذیرفتن شکست قبل از پایان مسابقه کشتی گیر دفاعی
break out
نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
forced alternating current
جریان متناوب فشرده
compacts
بهم فشرده خلاصه
decompress
ناهم فشرده کردن
die pressed part
بخش فشرده حدیدهای
massive
ساختمان فشرده ماسیو
massively
ساختمان فشرده ماسیو
compacts
جمع وجور فشرده
compacting
بهم فشرده خلاصه
principal types of foot
فشرده کننده آب سنگین
repressed brick
اجر فشرده شده
compact
جمع وجور فشرده
compact
بهم فشرده خلاصه
prestressed concrete
بتن پیش فشرده
compacted
جمع وجور فشرده
pinch effect
اثر فشرده سازی
packing density
تراکم فشرده سازی
compacted
بهم فشرده خلاصه
packed decimal
عدد اعشاری فشرده
compacting
جمع وجور فشرده
laminated plastic material
ماده فشرده متورق
packed snow
برف فشرده شده
bumped
بار فشرده شده
compander
فشرده و نافشرده کننده
condensed structural formula
فرمول ساختاری فشرده
caisson foundation
پی سازی با هوای فشرده
CD audio
روی دیسک فشرده
CD DA
روی دیسک فشرده
air compressor
هوای فشرده ساز
plene administrative preter
دفاعی مبنی بر این که مقداری از مال متوفی هنوز باقی است
defense emergency
مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
compacts
روی دیسک فشرده را میدهد
compaction
فشرده سازی متراکم کردن
disc
مراجعه مستقیم به دیسک فشرده
fractal
روش فشرده سازی تصاویر
compact
روی دیسک فشرده را میدهد
air lift
دستگاه ابکش با هوای فشرده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com