Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 157 (8 milliseconds)
English	Persian
father fixation	تثبیت پدری
Other Matches
automatic pilots	وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot	وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
voltage stabilizer	تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
stabilizer	تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilisers	تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
monetarists	طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
parenting	پدری
in loco parentis	با حق پدری
fathership	پدری
fatherliness	پدری
fatherhood or ship	پدری
patronymic	پدری
fatherhood	پدری
paternal grandfather	جد پدری
agnate	پدری
besail	جد پدری
paternal	پدری
parenthood	پدری
paternal relative	اقارب پدری
paternal relative	خویشاوند پدری
patrilineal	نسب پدری
agnation	وابستگی پدری
paternal love	محبت پدری
agnates	اقارب پدری
agnate	خویشاوندی پدری
patrimony	ارث پدری
patrimonies	ارث پدری
grand aunt	خاله پدری
grandaunt	خاله پدری
siring	پدری کردن
sire	پدری کردن
sired	پدری کردن
sires	پدری کردن
fathering	پدری کردن
paternity	صفات پدری
father	پدری کردن
fathered	پدری کردن
spear side	طرف پدری
fathers	پدری کردن
patrilineal	وابسته به دودمان پدری
paarenthood	مقام پدری یا مادری
paternal	دارای محبت پدری
grand aunt	خاله مادری عمه پدری
grandaunt	خاله مادری عمه پدری
The suspected offender [perpetrator] is a previously respectable father.	پدری تا به حال محترم مشکوک به جرم است .
mrs jordan nee mary	بانو جردن که نام خانه پدری او مریم است
fixations	تثبیت
anchor cell	سل تثبیت
corroboration	تثبیت
confirmation	تثبیت
consolidation	تثبیت
fixity	تثبیت
fixing	تثبیت
fixation	تثبیت
stabilised	تثبیت
stabilize	تثبیت
stabilization	تثبیت
stabilises	تثبیت
stabilisation	تثبیت
stabilising	تثبیت
stabilized	تثبیت
stabilizes	تثبیت
wage stabilization	تثبیت مزد
voltage stabilization	تثبیت ولتاژ
visual fixation	تثبیت دیداری
stop go policy	سیاست تثبیت
price stabilization	تثبیت قیمت
price freezing	تثبیت قیمت
avouch	تثبیت کردن
price freeze	تثبیت قیمت ها
price ceilings	تثبیت قیمت
nitrogen fixation	تثبیت نیتروژن
mechanical stabilization	تثبیت مکانیکی
fixate	تثبیت کردن
fixation of affect	تثبیت عاطفی
fixation point	نقطه تثبیت
fixation process	فرایند تثبیت
fixing agent	عامل تثبیت
functional fixedness	تثبیت کارکردی
price stability	تثبیت قیمت
holding attack	تک تثبیت کننده
heat setting	تثبیت گرمائی
maintenance level	سطح تثبیت
economic stabilization	تثبیت اقتصادی
course stabilizer	تثبیت کننده
fixedness	تثبیت شدگی
stabilises	تثبیت کردن
stabilized	تثبیت کردن
stabilizes	تثبیت کردن
stabilised	تثبیت کردن
stabilising	تثبیت کردن
stabilize	تثبیت کردن
confirmation	تثبیت استقرار
patent	حق تثبیت اختراع
reinstatement	تثبیت در مقام
stabilizers	تثبیت کننده ها
positioning	تثبیت موقعیت
stabilisers	تثبیت کننده
stabilization	پابرجاسازی تثبیت
patents	حق تثبیت اختراع
stabilizer	تثبیت کننده
patenting	حق تثبیت اختراع
patented	حق تثبیت اختراع
reinstating	تثبیت کردن
reinstates	تثبیت کردن
reinstated	تثبیت کردن
reinstate	تثبیت کردن
viscosity stabilizer	تثبیت کننده گرانروی
hard shoulder	شانه تثبیت شده
stabilized layer	قشر تثبیت شده
stabilized layer	لایه تثبیت شده
well fixed	خوب تثبیت شده
stabilisers	ثابت تثبیت کننده
stabilizing sleeve	غلاف تثبیت کننده
voltage stabilization	تثبیت فشار الکتریکی
stabilizer	ثابت تثبیت کننده
stabilization policy	سیاست تثبیت اقتصادی
exchanged stabilization fund	صندوق تثبیت ارز
fixes	تثبیت محل ناو
emulsion stabilizer	تثبیت کننده امولسیونی
holding force	نیروی تثبیت کننده
verges	شانه تثبیت نشده
automatic stabilizer	تثبیت کننده خودکار
course stabilizer	دستگاه تثبیت مسیر
verge	شانه تثبیت نشده
built in stabilizers	تثبیت کنندههای خودکار
course stabilizer	تثبیت کننده مسیر
fix	تثبیت محل ناو
voltage stabilizer	تثبیت کننده اختلاف سطح
route	به خاک نشاندن تثبیت کردن
commodity agreement	تثبیت مشترک قیمت فروش
mains voltage stabilizer	تثبیت کننده ولتاژ شبکه
routes	به خاک نشاندن تثبیت کردن
zener diode stabilization	تثبیت کنندگی دیود زنر
self stabilizing dynamo	دینام خود تثبیت کننده
stabilizes	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilises	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilising	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilized	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
pegging	تثبیت قیمت اوراق بهادار وارز
stabilize	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilised	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
adjustable stabilizer	تثبیت کننده افقی قابل تنظیم هواپیما
high frequency stabilized arc	قوس نوری تثبیت شده ی فرکانس بالا
price support	تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
functional finance	سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
stop bath	ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
setting time	[مدت زمان لازم جهت تثبیت و پایدار شدن رنگ در رنگرزی]
fair trade laws	قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
positioning band	حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
declaratory judgment	حکمی است که در ان حقوق عدهای تثبیت واعلام میشود لیکن هیچ دستور اجراییی را که از نظراختتام دعوی موثر در مقام باشد متضمن نیست
confirm	تصدیق کردن تثبیت کردن
confirms	تصدیق کردن تثبیت کردن
holding point	نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
fixes	ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fix	ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com