Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
fair trade
تجارت عادلانه
Other Matches
lawmerchant
حقوق تجارت قدیم دادگاه تجارت
custom of a trade
عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
equitably
عادلانه
evenly
عادلانه
deserved
عادلانه
uprightly
عادلانه
squaring
عادلانه
squares
عادلانه
squared
عادلانه
righteously
عادلانه
square
عادلانه
fair competition
رقابت عادلانه
just price
قیمت عادلانه
unjust
غیر عادلانه
just wage
مزد عادلانه
fair return
بازده عادلانه
just profit
سود عادلانه
fair price
قیمت عادلانه
to go snacks
عادلانه سهم کردن
even-handed treatment
رفتار
[عملکرد]
عادلانه
fair damages
[Law]
جبران خسارت عادلانه
inquitous
غیر عادلانه ناحق
to go shares
عادلانه بخش کردن
to hold the scales even
عادلانه داوری کردن
gerrymander
بطورغیر عادلانه تقسیم کردن
unjustified enrichment
دارا شدن غیر عادلانه
his equitable savings and loan building
[پس انداز عادلانه و ساختمان وام
gerrymander
تقسیم حوزههای انتخاباتی وغیره بطور غیر عادلانه
rule of reason
تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
unijust
غیر عادلانه غیر منصفانه بی عدالت بی انصاف
fairer
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairest
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairs
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fair
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
reasonableness
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
graphics, business
تجارت
furriery
تجارت خز
businesses
تجارت
trafficked
تجارت
mysteries
تجارت
commerce
تجارت
mystery
تجارت
traffics
تجارت
traded
تجارت
trade
تجارت
business
تجارت
trafficking
تجارت
traffic
تجارت
home trade
تجارت داخلی
freedom of trade
ازادی تجارت
flax trade
تجارت کتان
floating trade
تجارت دریایی
foreign trade
تجارت خارجی
free in trade
تجارت ازاد
free trader
تجارت ازاد
internal commerce
تجارت داخلی
internal trade
تجارت داخلی
merchandies
تجارت کردن
unfavorable trade
تجارت نامساعد
traditional trade
تجارت سنتی
open trade
تجارت ازاد
trade deficit
کسری تجارت
restraint of trade
محدودیت تجارت
trade barrier
مانع تجارت
free trade
تجارت ازاد
mercantile law
قانون تجارت
freedom of enterprise
ازادی تجارت
joint adventure
تجارت مشترک
law merchant
حقوق تجارت
law merchant
قانون تجارت
unfavorable trade
تجارت نامطلوب
maritime trade
تجارت دریایی
law of the staple
حقوق تجارت
fair trade
تجارت منصفانه
enterprises
تعهد تجارت
commercialism
تجارت گرائی
commercial
مربوط به تجارت
traffics
تجارت غیرقانونی
regional trade
تجارت منطقهای
enterprise
تعهد تجارت
refinancing
از نو تجارت کردن
merchandise
تجارت کردن
businesses
موضوع تجارت
business
موضوع تجارت
refinance
از نو تجارت کردن
refinanced
از نو تجارت کردن
refinances
از نو تجارت کردن
fair trade
تجارت مشروع
chamber of commerce
اتاق تجارت
chamber of commerce
اطاق تجارت
counter trade
تجارت متقابل
trafficked
تجارت غیرقانونی
commercial code
قانون تجارت
traffic
تجارت غیرقانونی
commercial law
قانون تجارت
carring trade
تجارت داخله
cabotage
تجارت ساحلی
business law
حقوق تجارت
laissez-faire
ازادی تجارت
trafficking
تجارت غیرقانونی
commercial law
حقوق تجارت
bilateral trade
تجارت دوجانبه
chamber of trade
اتاق تجارت
carrying business
تجارت حمل و نقل
carrying trade
تجارت حمل و نقل
trade magazine
مجله تخصصی تجارت
It is both pilgrimage and commerce.
<proverb>
هم زیارت است هم تجارت .
visibles
اقلام مرئی تجارت
transport trade
تجارت حمل و نقل
transport industry
تجارت حمل و نقل
transport business
تجارت حمل و نقل
mentoring
مرشدی
[تجارت و بازرگانی]
shipping trade
تجارت حمل و نقل
carrying-trade
تجارت حمل و نقل
free enterprise system
نظام تجارت ازاد
traffic
تجارت هدایت شده
trafficked
تجارت هدایت شده
trafficking
تجارت هدایت شده
free enterprise
تجارت ومعامله ازاد
international trade
تجارت بین الملل
downtown
مرکز تجارت شهر
contraband
تجارت قاچاق یاممنوع
adventure
تجارت مخاطره آمیز
adventures
تجارت مخاطره امیز
automobile trade
صنعت یا تجارت اتومبیل
balance of foreign trade
تراز تجارت خارجی
gains from trade
منافع حاصل از تجارت
free trade area
حوزه تجارت ازاد
free trade area
منطقه تجارت ازاد
commerce
معاشرت تجارت کردن
traded
تجارت داد و ستد
traded
تجارت داد وستد
international trade
تجارت بین المللی
trade
تجارت داد وستد
traffics
تجارت هدایت شده
trade
تجارت داد و ستد
invisible items of trade
اقلام نامرئی تجارت
multilateral trade
تجارت چند جانبه
invisible trade
تجارت غیرقابل رویت
mall
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail park
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
barter away
تجارت یا معامله پایاپای کردن
aids to trade
خدمات جنبی تجارت مانندبانکدارب
microeconomics
اقتصاد خرد
[تجارت و بازرگانی]
micro-economics
اقتصاد خرد
[تجارت و بازرگانی]
mentoring
مربی بودن
[تجارت و بازرگانی]
take a bath
<idiom>
ویرانی تجارت ،ورشکست شدن
shopping centre
[British]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
restrictive trade practices
روشهای محدود کردن تجارت
I am here on business.
برای تجارت اینجا آمدم.
Free pree (trade,port).
مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
interstate commerce commission
کمیسیون تجارت بین ایالات
multilateral trade
تجارت باچند کشور در ان واحد
retail park
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail park
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
mall
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
copartner
سهیم وشریک در تجارت وغیره
retail shopping centre
[British]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail park
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
businesses
که باعث میشود یک تجارت کار باشد
business
که باعث میشود یک تجارت کار باشد
wool stapler
کسیکه تجارت پشم خام میکند
white slave
استفاده از زن برای فحشاء تجارت ناموس
vent for surplus theory of trade
نظریه تجارت "درباره استفاده از مازاد "
trade follows the flag
تجارت کشورهای مشترک المنافع با انگلستان
(not) have anything to do with someone
<idiom>
نخواستن دوستی یا کار یا تجارت داشتن
mail order house
تجارت خرده فروشی بوسیله مکاتبات پستی
Trade ( business ) is slack this week .
این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
dumping
سیاست تبعیض قیمت در تجارت بین الملل
technology
قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
technologies
قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
restraint of trade
قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com