English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English Persian
sick call تجمع برای رفتن به بهداری
Other Matches
health services خدمات بهداری قسمتهای بهداری
admision rate میزان اعزام به بهداری نواخت سالیانه اعزام به بهداری
hookup تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
standoff half بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
scrambled دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scramble دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambles دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
weight belt کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
clandestine assembly area منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
find touch بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
rallying point محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
rallying points محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
rallies تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rally تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallied تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
trip the light fantastic <idiom> رفتن برای رقصیدن
prompt to go اماده برای رفتن
to stretch one's legs برای ورزش راه رفتن
fluctuability امادگی برای بالاوپایین رفتن
gressorial مناسب برای راه رفتن
medical بهداری
sickbay بهداری
to come towards به طرف کسی رفتن برای برخورد
turn out <idiom> رفتن برای دیدن یا انجام کاری
sand shoes یکجور گیوه برای رفتن در شن زار
to approach به طرف کسی رفتن برای برخورد
to come to meet به طرف کسی رفتن برای برخورد
shop around <idiom> به مغازههای مختلفی برای خریدچیزی رفتن
to step out برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
to be coming up to meet به طرف کسی رفتن برای برخورد
hospital corpsman پزشکیار بهداری
medical records پروندههای بهداری
treatment facility تاسیسات بهداری
hospital ship ناو بهداری
sick call مراجعه به بهداری
surgeon رئیس بهداری
medical evacuation تخلیه بهداری
medical badge علامت بهداری
medical service قسمت بهداری
medical department اداره بهداری
medical department قسمت بهداری
public health pepartment اداره بهداری
surgeons رئیس بهداری
shore leave مرخصی ملوانان وافسران برای رفتن بخشکی
to go to ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to go away ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
hypnotizable اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
to go clubbing به باشگاه [های] شب رفتن [برای رقص و غیره]
to ride on the bus سوار اتوبوس شدن [برای رفتن به جایی]
to be after somebody پی [دنبال] کسی رفتن [برای کیفری مجازاتی]
Where do I change for ... ? برای رفتن به ... کجا باید عوض کنم؟
specialty clinic درمانگاه تخصصی بهداری
sick bays بهداری روی ناو
sick bay بهداری روی ناو
clearance diving شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
Where do I change for ... ? برای رفتن به ... کجا باید مترو را عوض کنم؟
coach dog یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
to go catting [to look for sexual partners] <idiom> رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
sick bays بهداری کشتی ودانشکده وغیره
sick berth بهداری کشتی ودانشکده وغیره
sick bay بهداری کشتی ودانشکده وغیره
zone ride کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
Which bus do I take for the opera? برای رفتن به اپرا کدام اتوبوس را باید سوار شوم؟
patent medicines داروی دارای جواز وزارت بهداری
patent medicine داروی دارای جواز وزارت بهداری
pace lap دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
Which bus do I take to Victoria Station? کدام اتوبوس را برای رفتن به ایستگاه ویکتوریا باید سوار شوم؟
convalescent center یکان بهداری که فرفیت 0051 تختخواب را داشته باشد
bail out کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ
associations تجمع
association تجمع
accumulations تجمع
aggregation تجمع
assembly تجمع
forming up تجمع
public meeting تجمع
congestion تجمع
accumulation تجمع
pussyfoot دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
direct admission مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
goose step رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
furunculosis تجمع چندکورک
accumulation point نقطه تجمع
turout تجمع پرسنل
assembly area منطقه تجمع
collecting point منطقه تجمع
rendezvous area منطقه تجمع
assembling area منطقه تجمع
swarmer تجمع کننده
hive مرکز تجمع
line official داور خط تجمع
trafficking تجمع مدافعان
trafficked تجمع مدافعان
traffic تجمع مدافعان
traffics تجمع مدافعان
capital agglomeration تجمع سرمایه
you have no option but to go چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
loose forward مهاجم تک رو پشت خط تجمع
line backer مدافع پشتیبان خط تجمع
concentration camp منطقه تجمع اسرا
concentration camps منطقه تجمع اسرا
dust laden تجمع گرد وغبار
rallying points محل تجمع مجدد
rallying point محل تجمع مجدد
unlawful assembly تجمع غیر قانونی
association تداعی معانی تجمع
number forward مهاجمان تک رو پشت خط تجمع
coagulation تجمع مواد در یک ناحیه
associations تداعی معانی تجمع
rendezvous area منطقه تجمع موقت
line backing دفاع پشت خط تجمع
pipe the side تجمع گارد احترام
boat rendezvous area منطقه تجمع قایقها
pigmentation تجمع رنگدانه ها در بافتها
hiking گرفتن توپ درشروع تجمع
dummy گول زدن حریف در تجمع
recalled دستور تجمع قوا دادن
hydrothorax تجمع مایع در حفره جنب
recalls دستور تجمع قوا دادن
pipe the side فرمان تجمع گارد احترام
hike گرفتن توپ درشروع تجمع
hiked گرفتن توپ درشروع تجمع
sacking حمله به مهاجم پشت خط تجمع
dummies گول زدن حریف در تجمع
recall دستور تجمع قوا دادن
hikes گرفتن توپ درشروع تجمع
coil up تجمع ستون در راحت باش
broken field محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
casual water تجمع موقتی اب روی زمین
bomb cemetery محل تجمع بمبهای فاسد
prisoner of war cage محل تجمع اولیه اسرای جنگی
snap روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
huddle گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
flare پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
snaps روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
snapping روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
snapped روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
flares پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
riots تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioting تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioted تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
huddled گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
convoy assembly port بندر محل تجمع کاروان دریایی
to recall the troops from Mali دستور تجمع قوا را از کشورمالی دادن
convoy assembly port بندر محل تجمع ستون موتوری
riot تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
huddling گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddles گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
nail حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
assembly order دستورتعمیر دستور جمع شدن درنقطه تجمع
spermathecal کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
nailed حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
spermatheca کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
nails حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
gabfest تجمع غیر رسمی جهت گفتگوهای عمومی
forming up تجمع و سازمان دادن یکان جمع شدن
encroaching قرار دادن غیرمجاز بدن جلوتراز خط تجمع
cosmopolis شهر بین المللی مرکز تجمع نژادهای مختلف
backfield line خطی که یک یارد پشت خط تجمع مهاجمان قرار دارد
wing forward هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
ashless dispersant oil نوعی روغن معدنی که مانع تجمع ناخالصیها میگردد
mouch راه رفتن دولادولاراه رفتن
accretion هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود
blind side سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
ball back ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
sack حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacks حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacked حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
glaciology علمی که در باره تجمع برف ویخ و انجماد در دورههای یخبندان بحث میکند
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
coalitions در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
square in پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
coalition در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
trots یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
marshalling تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی
vlsi مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
medical assemblage مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
quick count کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
collective fire تجمع اتش جنگ افزارها اتش جمع
paraded سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading سان رفتن رژه رفتن محل سان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
capitalization تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
concentration area منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
microsoft بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
packs گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com