Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
unbiased
تحت تاثیر واقع نشده
Other Matches
reacted
تحت تاثیر واقع شدن
react
تحت تاثیر واقع شدن
affected
تحت تاثیر واقع شده
reacting
تحت تاثیر واقع شدن
reacts
تحت تاثیر واقع شدن
proselytism
تحت تاثیر تبلیغات مسلکی واقع شدن
pneumatolysis
تاثیر بخار گرم ومایعات وفشار درتشکیل سنگهای معدنی واقع در مجاورت سنگهای اذرین
intercostal
واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
unpremediated
پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
unpicked
نچیده گزین نشده انتخاب نشده
unborn
هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
unbroke
رام نشده سوقان گیری نشده
undisciplined
تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
uncommitted
غیر متعهد نشده تعهد نشده
unresolved
تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unbaoked
سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
unobligated
اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
irredenta
انجام نشده جبران نشده
unasked
خواسته نشده پرسیده نشده
unsought
جستجو نشده کشف نشده
undirected
رهبری نشده راهنمایی نشده
uncharged
محسوب نشده رسمامتهم نشده
inconsummate
تکمیل نشده انجام نشده
unsifted
الک نشده رسیدگی نشده
unredeemed
جبران نشده سبک نشده
untried
امتحان نشده محاکمه نشده
unset
جایگزین نشده جاانداخته نشده
unintended saving
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
to lie east and west
واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
incomplete
انجام نشده پر نشده
unintended investment
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
influences
تاثیر
semplice
بی تاثیر
influenced
تاثیر
influence line
خط تاثیر
adaphorous
بی تاثیر
influence
تاثیر
impressiveness
تاثیر
sensation
تاثیر
effecting
تاثیر
effectiveness
تاثیر
hanks
تاثیر
hank
تاثیر
affection
تاثیر
efficacy
تاثیر
effected
تاثیر
effect
تاثیر
forcefulness
تاثیر
sensations
تاثیر
influx
تاثیر
influxes
تاثیر
forcibly
با تاثیر
influencing
تاثیر
wallydraigle
تاثیر پذیر
after-effect
تاثیر بعدی
after-effects
تاثیر بعدی
touched
تحت تاثیر
hit-and-run
<idiom>
تاثیر ناگهانی
influence value
ارزش تاثیر
afair
تاثیر کردن
radius of influence
شعاع تاثیر
influencing
تاثیر کردن بر
effectiveness
تاثیر بخشی
influence
تاثیر کردن بر
efficacy
درجه تاثیر
influenced
تاثیر کردن بر
influences
تاثیر کردن بر
effectiveness
میزان تاثیر
aerate
در تحت تاثیر
efficiency
درجه تاثیر
aerating
در تحت تاثیر
impressing
تاثیر کردن بر
bear
تاثیر داشتن
bears
تاثیر داشتن
affected
[by]
<adj.>
تحت تاثیر
impresses
تاثیر کردن بر
impressed
تاثیر کردن بر
make an impression
تاثیر گذاشتن
impressible
تاثیر پذیر
impressionability
تاثیر پذیری
impressional
تاثیر کننده
influence value
ضریب تاثیر
impress
تاثیر کردن بر
concerned
[by]
<adj.>
تحت تاثیر
inductive influence
تاثیر القائی
efficacity
تاثیر سودمندی
coefficient
ضریب تاثیر
efficacity
درجه تاثیر
aerates
در تحت تاثیر
aerated
در تحت تاثیر
field effect
با تاثیر میدانی
size effect
تاثیر اندازه
coefficients
ضریب تاثیر
impressed
: تحت تاثیر قراردادن
impresses
: تحت تاثیر قراردادن
edaphic
تحت تاثیر خاک
cost effectiveness
تاثیر بخشی هزینه
impressing
: تحت تاثیر قراردادن
counteracting
متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteracted
متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteract
متقابلا" تاثیر گذاشتن
ship influence
تاثیر عبور کشتی
insalutary
تاثیر روحی بد اب و هوا
action
تاثیر اثر جنگ
impress
: تحت تاثیر قراردادن
actions
تاثیر اثر جنگ
bacterization
تحت تاثیر باکتری
counteracts
متقابلا" تاثیر گذاشتن
alcoholism
تاثیر الکل در مزاج
without prejudice
بدون تاثیر به اینده
applying
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
import
دخل داشتن به تاثیر کردن در
cost effectiveness analysis
تحلیل تاثیر بخشی هزینه ها
vulcanization
تحت تاثیر حرارت اتشفشانی
importing
دخل داشتن به تاثیر کردن در
imported
دخل داشتن به تاثیر کردن در
alcoholize
تحت تاثیر الکل دراوردن
weather worn
تحت تاثیر هوا در امده
austral
تحت تاثیر باد جنوبی
iteraction
تاثیر چند چیز بر یکدیگر
apply
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
to be i. with an idea
فکری در کسی تاثیر نمودن
like water off a duck's back
<idiom>
بی تاثیر ،بدون تغیر عقیده
bacterize
تحت تاثیر باکتری قراردادن
applies
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
photothropism
جنبش در تحت تاثیر روشنایی
infusive
دارای قوه نفوذ یا تاثیر
electrify
تحت تاثیر برق قرار دادن
electrifying
تحت تاثیر برق قرار دادن
electrifies
تحت تاثیر برق قرار دادن
biases
تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
electrified
تحت تاثیر برق قرار دادن
bias
تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
photo electric
وابسته به تاثیر نورو الکتریک باهم
mountains influnce climate
کوه دراب و هوا تاثیر دارد
influence mine
مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
impressionability
امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
impressibly
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
to impinge on something
تاثیر منفی روی چیزی گذاشتن
biotecture
[معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
consumer appeal
تاثیر محصول روی مصرف کننده
volcanize
تحت تاثیر حرارت اتشفشانی قرار دادن
public image
تاثیر علامت تجارتی روی ذهن مردم
actinic
دارای خواص پرتوافکنی مربوط به تاثیر شیمیایی
like hell
<idiom>
با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
affect
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
affects
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
machine address
مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
hall effect
شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها
induces
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
How do you think the changes will affect you?
فکر می کنید تغییرات چگونه بر زندگی شما تاثیر بگذارد؟
induce
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
inducing
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
geotropism
رشدو نمو گیاه تحت تاثیر قوه جاذبه زمین
induced
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
propagating
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagate
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagated
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagates
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
hydrolyte
جسم یا مادهای که تحت تاثیر تجزیه بوسیله اب قرار گیرد
advection
جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما
nunc pro tunc
حکم یا سند جدید الصدور که نسبت به گذشته تاثیر داشته باشد
critical engine
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
resisted
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resists
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
dielectric heating
گرمای ایجاد شده در یک دی الکتریک که تحت تاثیر میدان فرکانسهای زیاد اچ اف قراردارد
resisting
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resist
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
electro magnet
اهنی که در تحت تاثیر قوه برق خاصیت مغناطیسی پیداکند اهنربای الکتریکی
bestead
واقع
situates
واقع در
substantially
در واقع
situating
واقع در
in reality
در واقع
postmortem
پس از واقع
post mortem
پس از واقع
situated or situate
واقع
situate
واقع در
As it were
در واقع
indeed
در واقع
ageing
ثابت شدن رنگ در اثر گذشت زمان و تحت تاثیر اکسیژن موجود در هوا
lifemanship
متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
simultaneous with each other
با هم واقع شونده
sincipital
واقع در جلوی سر
sinisteral
واقع درسمت چپ
initialling
واقع در اغاز
situated
واقع شده در
situated or situate
واقع شده
shipside
واقع در کنارکشتی
haemal
واقع درسوی دل
initial
واقع در اغاز
initialing
واقع در اغاز
dichasial
واقع در دو طرف
initialed
واقع در اغاز
extreme position
واقع درمنتهاالیه
initialled
واقع در اغاز
dereism
واقع گریزی
flight from reality
واقع گریزی
extraception
واقع نگری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com