English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
in bond تحت کنترل اداره گمرک
Other Matches
customhouse اداره گمرک
customs house اداره گمرک
customs اداره گمرک
custom house اداره گمرک
bonded goods کالاهایی که تحت کنترل گمرک نگهداری میشود
import duties حق گمرک اجناس وارداتی گمرک ورودی
custom's appraisor مامور گمرک ارزیاب گمرک
to declare [customs] گمرک دادن [گمرک]
yamen اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
cascade control چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
scotland yard اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
customs گمرک
free trader بدون گمرک
customs دفتر گمرک
duty-free معاف از گمرک
impost گمرک ورودی
duty paid گمرک پرداخته
clearer از گمرک دراوردن
clearest از گمرک دراوردن
custom assersor مامور گمرک
custom house گمرک خانه
customable گمرک بردار
clears از گمرک دراوردن
customs agent واسطه گمرک
customs agent کارگزار گمرک
customs appraisor مامور گمرک
customs clearance ترخیص از گمرک
customs officer مامور گمرک
dutiable گمرک بردار
duty paid گمرک شده
clear از گمرک دراوردن
inland duty گمرک داخلی
levy duties گمرک بستن
ware room انبار گمرک
warehouses انبار گمرک
bonded warehouse انبار گمرک
bonded store انبار گمرک
To get it through the custome. از گمرک رد کردن
warehouse انبار گمرک
custom حقوق گمرکی گمرک
levy duties گمرک بستن به جنسی
free list صورت کالاهای بی گمرک
tidewaiter مامور گمرک لب دریا
import duties گمرک اجناس وارداتی
the free list صورت کالای بی گمرک
custom assersor گمرکچی ارزیاب گمرک
headquarters اداره کل اداره مرکزی
clearance inwards اعلامیه ورود کشتی به گمرک
bond به انبار گمرک تحویل دادن
customs entry افهار یا اعلام ورود به گمرک
clearance inwards ورود کشتی به محوطه گمرک
bonded goods کالاهایی که در انبار گمرک میباشد
tasks نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
tokens بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
electronic مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
token بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
task نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
apt زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
control panel صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
processor پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
executives دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
executive دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
loops عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
looped عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loop عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
real time سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
control and reporting center تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
radio control کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
circulation control کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
rolleron کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
I have nothing to declare. چیزی برای گمرک دادن ندارم.
transire اجازه گمرک جهت انتقال محموله
flexible کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
personnel کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
Do you have nothing to declare? آیا چیزی برای اعلام به گمرک دارید؟
IRQ سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
controls سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controlling سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
inventory control کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
out of bond کالاهایی که پس از پرداخت حقوق گمرکی ازمحوطه گمرک خارج شده باشد
ctrl کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
apt یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control statement حکم کنترل دستور کنترل
control sheet صفحه کنترل چارت کنترل
block plot صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
control stick سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
clearance in ward گواهی مامورین گمرک نسبت به کالاهایی که مشمول حقوق گمرکی می شوند قبل از تخلیه و بعد از حمل
tactical air controler افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
controlled fragmentation مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
subroutine تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
climb mode روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
remote control کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
control officer افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
transire برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
simple network management protocol سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
clears ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clearest ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clearer ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clear ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
go around mode روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
flight control دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
quality control tests ازمایش کنترل کیفیت بازرسی کنترل کیفیت
airlift control element عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
custody مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
operation اداره
helm اداره
management اداره
office اداره
departments اداره
managements اداره
maladmidistration سو اداره
workplaces اداره
workplace اداره
helms اداره
bureau اداره
bureaus اداره
handling اداره
service اداره
directorates اداره
directorate اداره
gestion اداره
offices اداره
serviced اداره
department اداره
prefecture اداره
cutcherry اداره
cutchery اداره
proconsulate سمت یا اداره
prefecture اداره ریاست
aminister اداره کردن
porotocol department اداره تشریفات
headquarters اداره کل شهربانی
operate اداره کردن
audit departmant اداره ممیزی
police headquarters اداره کل شهربانی
audit departmant اداره حسابرسی
steerage اداره تربیت
claimant agency اداره کارپردازی
intelligence department اداره اطلاعات
public health pepartment اداره بهداری
record office اداره بایگانی کل
administrant اداره کننده
administration of estate اداره ترکه
service bureau اداره خدماتی
operates اداره کردن
operated اداره کردن
audit office اداره حسابرسی
rule اداره کردن
department بخش اداره
maladminister بد اداره کردن
legal department اداره حقوقی
bureaus of census اداره امار
misgovernment سوء اداره
misgovern بد اداره کردن
ministration اداره خدمت
medical department اداره بهداری
intelligence service اداره اطلاعات
management system سیستم اداره
manageability قابلیت اداره
bureaus of census اداره سرشماری
office manager رئیس اداره
misconduct سوء اداره
labor service اداره کار
labour office اداره کارگزینی
labouroffice اداره کارگزینی
conducted اداره کردن
penology اداره زندان
helms اداره کردن
paperless office اداره بی کاغذ
departments بخش اداره
helm اداره کردن
maladministration سوء اداره
officiating اداره کردن
wield اداره کردن
misrule سوء اداره
mismanaging بد اداره کردن
mismanages بد اداره کردن
mismanaged بد اداره کردن
mismanage بد اداره کردن
mishandling بد اداره کردن
run اداره کردن
runs اداره کردن
consulate اداره کنسولی
consulates اداره کنسولی
police اداره شهربانی
policed اداره شهربانی
polices اداره شهربانی
housekeeping اداره منزل
staffer کارمند اداره
misruled سوء اداره
misrules سوء اداره
misruling سوء اداره
stage-managing اداره کردن
stage-manages اداره کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com