Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
mark out a ground
تحدید حدود زمین
Other Matches
confinement
تحدید حدود
delimitation
تحدید حدود
delimited
تحدید حدود کردن
delimits
تحدید حدود کردن
delimit
تحدید حدود کردن
delimiting
تحدید حدود کردن
golf course
زمین بازی گلف دارای 81بخش و فاصله بین هر دوبخش در حدود 0072 تا0003 متر است
golf courses
زمین بازی گلف دارای 81بخش و فاصله بین هر دوبخش در حدود 0072 تا0003 متر است
demarkation line
خط تقسیم نیروهای متخاصم خط مرز نیروهای متخاصم خط تحدید خط تحدید حدودنظامی طرفین
restraints
تحدید
restraint
تحدید
restriction
تحدید
limitations
تحدید
limitation
تحدید
restrictions
تحدید
gabelle
تحدید
confinement
تحدید
gabel
تحدید
delimitate
تحدید حدودکردن
confinable
قابل تحدید
limitation of armament
تحدید تسلیحات
limitations
تحدید محدودسازی
limitation
تحدید محدودسازی
birth control
تحدید زاد وولد
sumptuary law
قانون تحدید مخارج
upper memory
کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
demarkation
تحدید حدودکردن تعیین مرز قوای متخاصم
policy of contianment
سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
delimiting
حدود
delimited
حدود
thereabouts
در آن حدود
delimit
حدود
compass
حدود
tethered
حدود
tethering
حدود
tethers
حدود
scantling
حدود
neiggourhood
حدود
realms
حدود
tether
حدود
delimits
حدود
realm
حدود
about
در حدود
purview
حدود
confining
حدود
about
<adv.>
حدود
confine
حدود
perambulation
حدود
ranged
حدود
scope
حدود
definition
حدود
definitions
حدود
limit
حدود
range
حدود
in the neighbourhood
در حدود
module
حدود
modules
حدود
roughly
<adv.>
حدود
neighbourhoods
حدود
ambit
حدود
vicinity
حدود
well-nigh
در حدود
precincts
حدود
neighbourhood
حدود
neighborhoods
حدود
well nigh
در حدود
ranges
حدود
precinct
حدود
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
in round numbers 00
در حدود 001 عد د
therabout
دران حدود
limit of fire
حدود اتش
limit check
مقابله حدود
thereabout
دران حدود
boundary
حدود چیزی
hereabout
دراین حدود
with in ear shot
در حدود صدا رس
within cry
در حدود صد ارس
demarcation
تعیین حدود
graphic limits
حدود گرافیکی
boundary
حدود یکان
ranges
حدود وسعت
ranges
حدود محدوده
boundaries
حدود چیزی
ranged
حدود وسعت
trimester
در حدود سه ماه
boundaries
حدود یکان
ranged
حدود محدوده
range
حدود محدوده
gamut
حدود حیطه
confidence limits
حدود اطمینان
class interval
حدود طبقه
class limits
حدود طبقه
purview of an occupation
حدود کاری
coastal frontier
حدود ساحلی
coextensive
هم حدود وثغور
confidence limits
حدود اعتماد
vicinity
در حدود در اطراف
delimitation
تعیین حدود
out
خارج از حدود
frontiers
حدود و ثغور
purview
حدود میدان
reached
وسعت حدود
reaches
وسعت حدود
reaching
وسعت حدود
whereabouts
درچه حدود
probability limits
حدود احتمالی
yaw
تجاوز از حدود
yawed
تجاوز از حدود
verge
نزدیکی حدود
verges
نزدیکی حدود
range
حدود وسعت
out-
خارج از حدود
thereabouts
در حدود آن وقت
outed
خارج از حدود
limits of confidence
حدود اطمینان
in the neighborhood of
در حدود
[ریاضی]
reach
وسعت حدود
lines
حدود رویه
run
ردپا حدود
runs
ردپا حدود
periphery
محیط حدود
line
حدود رویه
peripheries
محیط حدود
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
limitation clause
ماده تعیین حدود
inbound
محصور در حدود معینی
thereabouts
در حدود آن میزان یا تعداد
limitation clause
عبارت تعیین حدود
delimits
تعیین کردن حدود
tolerances
حدود قابل تحمل
tolerance
حدود قابل تحمل
delimiting
تعیین کردن حدود
delimit
تعیین کردن حدود
delimited
تعیین کردن حدود
scope
میدان و برد و حدود
demarcate
تعیین حدود کردن
orbits
دور حدود فعالیت
format
حدود و مشخصات فرش
ultra vires
تجاوز از حدود اختیارات
compass
حدود وثغور حوزه
abound
تعیین حدود کردن
demarcating
تعیین حدود کردن
demarcates
تعیین حدود کردن
orbited
دور حدود فعالیت
demarcated
تعیین حدود کردن
whereabout
حدود تقریبی مکان
orbit
دور حدود فعالیت
sphere
مرتبه حدود فعالیت
peg
تعیین حدود کردن
pegs
تعیین حدود کردن
spheres
مرتبه حدود فعالیت
outre
خارج از حدود معمولی
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
range of music
حدود یا میدان علم موسیقی
quart
پیمانهای در حدود بیک لیتر
quarts
پیمانهای در حدود بیک لیتر
ultra vires
خارج از حدود اختیارات قانونی
transfer limit
حدود تصحیحات انتقال تیر
corrida
برنامهای در حدود شش مسابقه گاوبازی
to override one's commission
از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
ultra vires
بیش از حدود اختیارات قانونی
as far as in me lies
تا انجاکه در حدود توانایی من است
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
We will be checking out around noon.
ما حدود ظهر تسویه حساب میکنیم.
neatline
خطوط باریک حدود کناره نقشه
transition layer
منطقه یا حدود انحراف درارتفاع پرواز
to make both ends meet
در حدود درامد خود خرج کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com