Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 173 (8 milliseconds)
English
Persian
association
تداعی معانی تجمع
associations
تداعی معانی تجمع
Other Matches
association of ideas
تداعی معانی
rhetoric
علم معانی بیان معانی بیان
clandestine assembly area
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
synesis
توافق معانی
semantics
علم معانی
glossary
فهرست معانی
rhetorically
از روی معانی
gloss
فهرست معانی
rhetorical
معانی بیانی
glossaries
فهرست معانی
associations
تداعی
association
تداعی
rhetoricians
اموزگار معانی بیان
polysemous
دارای تعدد معانی
polysemy
تکثر وتعدد معانی
rhetor
اموزگار معانی بیان
rhetorician
اموزگار معانی بیان
semantics
علم لغات و معانی
association method
روش تداعی
association time
زمان تداعی
association cortex
قشر تداعی
association of ideas
تداعی اندیشه ها
association school
مکتب تداعی
clang association
تداعی اوایی
backward association
تداعی وارونه
associative shift
جابجایی تداعی
associative memory
حافظه تداعی
association test
ازمون تداعی
associative fluency
سیالی تداعی
associationist
تداعی گرا
associationism
تداعی گرایی
assiciative strength
نیرومندی تداعی
forward association
تداعی رو به جلو
free association
تداعی ازاد
synesis
ارتباط مفاهیم ربط معانی
numerology
مبحث معانی رمزی اعداد
cryptologic
رمزشناسی معانی حروف رمز
associative inhibition
بازداری ناشی از تداعی
association psychology
روانشناسی تداعی گرا
associative facilitation
سهولت ناشی از تداعی
association by contiguity
تداعی از راه مجاورت
associative thinking
تفکر تداعی گرا
word association test
ازمون تداعی واژه ها
resemblance
[تداعی کردن طرح یا الگو]
rhetorically
مطابق علم معانی بیان یا فصاحت فصیحانه
glossarial
مربوط به فهرست معانی ای که درپایان کتاب باشد تفسیری
assembly
تجمع
public meeting
تجمع
aggregation
تجمع
associations
تجمع
forming up
تجمع
association
تجمع
accumulation
تجمع
congestion
تجمع
accumulations
تجمع
collecting point
منطقه تجمع
assembly area
منطقه تجمع
swarmer
تجمع کننده
assembling area
منطقه تجمع
accumulation point
نقطه تجمع
trafficked
تجمع مدافعان
traffics
تجمع مدافعان
traffic
تجمع مدافعان
turout
تجمع پرسنل
rendezvous area
منطقه تجمع
trafficking
تجمع مدافعان
furunculosis
تجمع چندکورک
line official
داور خط تجمع
capital agglomeration
تجمع سرمایه
hive
مرکز تجمع
line backer
مدافع پشتیبان خط تجمع
line backing
دفاع پشت خط تجمع
rendezvous area
منطقه تجمع موقت
dust laden
تجمع گرد وغبار
boat rendezvous area
منطقه تجمع قایقها
number forward
مهاجمان تک رو پشت خط تجمع
coagulation
تجمع مواد در یک ناحیه
pipe the side
تجمع گارد احترام
loose forward
مهاجم تک رو پشت خط تجمع
unlawful assembly
تجمع غیر قانونی
pigmentation
تجمع رنگدانه ها در بافتها
concentration camps
منطقه تجمع اسرا
concentration camp
منطقه تجمع اسرا
rallying points
محل تجمع مجدد
rallying point
محل تجمع مجدد
bomb cemetery
محل تجمع بمبهای فاسد
recalled
دستور تجمع قوا دادن
broken field
محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
pipe the side
فرمان تجمع گارد احترام
casual water
تجمع موقتی اب روی زمین
coil up
تجمع ستون در راحت باش
recalls
دستور تجمع قوا دادن
sick call
تجمع برای رفتن به بهداری
recall
دستور تجمع قوا دادن
sacking
حمله به مهاجم پشت خط تجمع
dummy
گول زدن حریف در تجمع
hiked
گرفتن توپ درشروع تجمع
hikes
گرفتن توپ درشروع تجمع
dummies
گول زدن حریف در تجمع
hiking
گرفتن توپ درشروع تجمع
hydrothorax
تجمع مایع در حفره جنب
hike
گرفتن توپ درشروع تجمع
snapped
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
convoy assembly port
بندر محل تجمع ستون موتوری
convoy assembly port
بندر محل تجمع کاروان دریایی
prisoner of war cage
محل تجمع اولیه اسرای جنگی
riot
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
huddling
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
snaps
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
rioted
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
snapping
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
snap
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
huddled
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
flare
پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
flares
پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
hookup
تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
riots
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
huddles
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddle
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
rioting
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
to recall the troops from Mali
دستور تجمع قوا را از کشورمالی دادن
glossaries
فهرست معانی فهرست لغات
glossary
فهرست معانی فهرست لغات
spermatheca
کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
nail
حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
nailed
حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
gabfest
تجمع غیر رسمی جهت گفتگوهای عمومی
encroaching
قرار دادن غیرمجاز بدن جلوتراز خط تجمع
nails
حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
forming up
تجمع و سازمان دادن یکان جمع شدن
spermathecal
کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
assembly order
دستورتعمیر دستور جمع شدن درنقطه تجمع
standoff half
بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
wing forward
هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
backfield line
خطی که یک یارد پشت خط تجمع مهاجمان قرار دارد
ashless dispersant oil
نوعی روغن معدنی که مانع تجمع ناخالصیها میگردد
cosmopolis
شهر بین المللی مرکز تجمع نژادهای مختلف
accretion
هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود
blind side
سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
tree of life
درخت زندگی
[این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
ball back
ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
sacked
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sack
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacks
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
glaciology
علمی که در باره تجمع برف ویخ و انجماد در دورههای یخبندان بحث میکند
coalition
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
square in
پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
coalitions
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
scrambling
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scramble
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambles
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambled
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
vlsi
مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
marshalling
تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی
find touch
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
rallying point
محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
rallying points
محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
medical assemblage
مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
quick count
کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
rallies
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallied
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rally
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
collective fire
تجمع اتش جنگ افزارها اتش جمع
capitalization
تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
concentration area
منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
pack
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
packs
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
lie
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com