Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (2 milliseconds)
English
Persian
bicyclic compound
ترکیب دو حلقهای
bicyclo compound
ترکیب دو حلقهای
Search result with all words
cyclic compound
ترکیب حلقهای
metameric
در وزن و ترکیب برابر و درخواص شیمیایی دگرگون حلقهای
Other Matches
harmonic motion
اهنگ مرکبی که از ترکیب چند موج صوتی ساده تر ترکیب شده باشد
isomerous
جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
isomer
جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
composition
ترکیب یکان ترکیب رزمی
compositions
ترکیب یکان ترکیب رزمی
areolar
حلقهای
annular
حلقهای
ring cartilage
حلقهای
gyrates
حلقهای
gyrated
حلقهای
gyrate
حلقهای
ring tailed
دم حلقهای
gyrating
حلقهای
armillary
حلقهای
cricoid
حلقهای
extracyclic
برون حلقهای
loop structure
ساختار حلقهای
tricyclic drugs
داروهای سه حلقهای
loop sling
بند حلقهای
ring structure
ساختار حلقهای
ring network
شبکه حلقهای
ring counter
شمارنده حلقهای
metamerism
تشکیل حلقهای
cyclic admittance
گذرایی حلقهای
loop antenna
انتن حلقهای
cyc;ization
حلقهای شدن
quasi cyclic
شبه حلقهای
parrel
طناب حلقهای
closed chain
زنجیر حلقهای
cycloalkanes
الکانهای حلقهای
cyclic impedance
ناگذرایی حلقهای
girdles
حلقهای بریدن
girdling
حلقهای بریدن
cyclic reactance
راکتانس حلقهای
girdled
حلقهای بریدن
girdle
حلقهای بریدن
ring shift
تغییر مکان حلقهای
infinite
حلقهای که خروج ندارد.
token ring network
شبکه نشانه حلقهای
multireel file
پرونده چند حلقهای
macrocyclic effect
اثر درشت حلقهای
macrocyclic musks
مشکهای درشت حلقهای
inner loop
حلقهای درون حلقه دیگر
multireel sorting
مرتب کردن چند حلقهای
key-rings
حلقهای که بدان کلید می اویزند
key-ring
حلقهای که بدان کلید می اویزند
fused ring system
سیستم حلقهای جوش خورده
ring sight
شکاف درجه حلقهای یا دایرهای
dehydrocyclization
حلقهای شدن با هیدروژن زدایی
link belt
نوار حلقهای جداشونده فشنگ
nose ring
حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
cyclic
کد حلقهای که مربوط به اعداد دهدهی میشود
discs
حلقهای که تیغههای یک مرحله از کمپرسور روی ان قرار میگیرد
disc
حلقهای که تیغههای یک مرحله از کمپرسور روی ان قرار میگیرد
ringthe bull
بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
looped
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
loop
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
loops
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
countering
دو مسیر سیگنال که در دو جهت مخالف ارسال میشوداطراف شبکه حلقهای
countered
دو مسیر سیگنال که در دو جهت مخالف ارسال میشوداطراف شبکه حلقهای
counter
دو مسیر سیگنال که در دو جهت مخالف ارسال میشوداطراف شبکه حلقهای
vorticel
جانور ذره بینی حلقهای شکل که در اب ایستاده زندگی میکند
message
تعداد بیتهایی که یک پیام را نگه می دارند و در یک شبکه حلقهای می چرخند
messages
تعداد بیتهایی که یک پیام را نگه می دارند و در یک شبکه حلقهای می چرخند
self-
حلقهای که هر محل یا دستیابی ثبات را در حین اجرا به محلی که بودند بر می گرداند
Cambridge ring
استاندارد شبکه محلی برای وصل کردن چندین وسیله و کامپیوتر در یک اتصال حلقهای می سازد
commutator
سری هادیهایی که بصورت شعاعی از یکدیگر جدا شده وبصورت حلقهای دور تا دورشفت گردنده ژنراتور قرارگرفته اند
do while
یک دستور برنامه نویسی زبان سطح بالا که تا موقعی که شرایط معینی وجود داشته باشد دستورالعملهای حلقهای را اجرا میکند
net ball
یکجور توپ بازی که توپ بایداز حلقهای که توری درزیران گذاشته اندردشود
spanning tree
روش ایجاد توپولوژی شبکه که حلقهای ندارد و در صورت شکل یا خطای شبکه باعث افزونگی میشود
flying head
نوک خواندن / نوشتن دیسک سخت که به صورت حلقهای است و بالای سطح دیسک چرخان قرار دارد
jack ring
حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
polycyclic
چند حلقهای چند دوری
making
ترکیب
compounding
ترکیب
texture
ترکیب
featured
ترکیب
textures
ترکیب
concoctions
ترکیب
feature
ترکیب
make-up
ترکیب
form
ترکیب
blend
ترکیب
construction
ترکیب
featuring
ترکیب
composition
ترکیب
features
ترکیب
concoction
ترکیب
formed
ترکیب
admixtion
ترکیب
admixture
ترکیب
get-up
ترکیب
compositions
ترکیب
get-ups
ترکیب
blends
ترکیب
makes
ترکیب
forms
ترکیب
make
ترکیب
anabolism
ترکیب
contexture
ترکیب
conformation
ترکیب
comp
ترکیب
commixture
ترکیب
color
ترکیب
constructions
ترکیب
synthesis
ترکیب
mergence
ترکیب
melange
ترکیب
composition of compo
ترکیب
set-up
ترکیب
syntax
ترکیب
arrangements
ترکیب
compound
ترکیب
arrangement
ترکیب
built
ترکیب
constellation
ترکیب
configuration
ترکیب
make up
ترکیب
compounded
ترکیب
accoutrement
[British]
ترکیب
art direction
ترکیب
décor
ترکیب
layout
ترکیب
isomeric
هم ترکیب
undercompounded
کم ترکیب
combination
ترکیب
syntheses
ترکیب
configurations
ترکیب
configuration
ترکیب
compounds
ترکیب
accouterment
[American]
ترکیب
early token release
در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
structuring
ترکیب سبک
synthesizers
ترکیب کننده
achiral compound
ترکیب ناکایرال
couple
ترکیب با یکدیگر
voice synthesis
ترکیب صوتی
incorporates
ترکیب کردن
vertical combines
ترکیب عمودی
incorporate
ترکیب کردن
unsturated compound
ترکیب سیرنشده
acyclic compound
ترکیب ناحلقهای
grading
ترکیب دانهای
incorporating
ترکیب کردن
svelte
خوش ترکیب
zygosis
ترکیب پیوستگی
frequency mixture
ترکیب فرکانس
volatile compound
ترکیب فرار
compositions
ترکیب هنری
voice synthesis
ترکیب صدا
composition
ترکیب هنری
couples
ترکیب با یکدیگر
synthesisers
ترکیب کننده
coupled
ترکیب با یکدیگر
texture
ترکیب بافت
conjunctions
ترکیب عطفی
conjunction
ترکیب عطفی
consolidation
ترکیب اتحاد
ionic compound
ترکیب یونی
make up
ترکیب کردن
monosubstituted compound
ترکیب تک استخلافی
nitro cellulose
ترکیب تیزاب
nonaromatic compound
ترکیب نااروماتیک
cosmic composition
ترکیب کیهانی
nuclear configuration
ترکیب هستهای
constitutive
ترکیب کننده
conjugation
ترکیب گشنگیری
overcompound
افزایش ترکیب
confect
ترکیب کردن
concoctor
ترکیب کننده
comproportionation
ترکیب متناسب
compositive
ترکیب کننده
composition of forces
ترکیب نیروها
linear combination
ترکیب خطی
distribution compound
ترکیب دو استخلافی
intermediate compound
ترکیب واسطه
hydrophobic compound
ترکیب ابگریز
hydrophobe
ترکیب ابگریز
hydrophilic compound
ترکیب اب دوست
hydrophilic
ترکیب اب دوست
horizontal combination
ترکیب افقی
isomerous
ایزومر هم ترکیب
gas compound
ترکیب گازی
gainly
خوش ترکیب
frequency mixing
ترکیب فرکانس
figuration
ترکیب تصرف
feasion
عمل ترکیب
isomer
ایزومر هم ترکیب
duad
ترکیب دوتایی
oxidization
ترکیب با اکسیژن
oxygenation
ترکیب با اکسیژن
parasynthesis
اشتقاق و ترکیب
polymerize
ترکیب شدن
population structure
ترکیب جمعیت
prince's metal
ترکیب مس و روی
product mix
ترکیب محصول
ammoniation
ترکیب با امونیاک
pseudocompound
شبه ترکیب
recombination coefficient
ضریب ترکیب
agglutinate
ترکیب کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com