Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
volatile compound
ترکیب فرار
Other Matches
lamming
فرار کردن گریختن فرار
lams
فرار کردن گریختن فرار
lam
فرار کردن گریختن فرار
harmonic motion
اهنگ مرکبی که از ترکیب چند موج صوتی ساده تر ترکیب شده باشد
isomerous
جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
isomer
جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
desert
کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
deserting
کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
deserts
کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
composition
ترکیب یکان ترکیب رزمی
compositions
ترکیب یکان ترکیب رزمی
escaped
فرار
escape
فرار
escapes
فرار
escaping
فرار
transgressor
فرار و
leg bail
فرار
loup
فرار
escapement
فرار
scape
فرار
bridge escape
فرار از پل
subtile
فرار
to take flight
فرار
evasive
فرار
drive
فرار گل زن
breakaway
فرار
defection
فرار
drives
فرار گل زن
volatile
فرار
mercurial
فرار
desertion
فرار از خدمت
flee
فرار کردن
escaping
گریز فرار
fleeing
فرار کردن
getaways
گریز فرار
flight of capital
فرار سرمایه
fled
فرار کرده
capital flight
فرار سرمایه
fugitiveness
تمایل به فرار
fugitive
ناپایدار فرار
fugitives
ناپایدار فرار
fugitively
بطور فرار
escape velocity
سرعت فرار
escape trunk
دهلیز فرار
escape mechanism
وسیله فرار
escape hatch
دریچه فرار
escapable
فرار کردنی
tax evasion
فرار از مالیات
centrifugal
فرار از مرکز
getaway
گریز فرار
scarper
فرار کردن
escape
گریز فرار
escape
فرار از خاک
escape
فرار کردن
scarpered
فرار کردن
flyaway
فرار فراری
guys
فرار گریز
scarpering
فرار کردن
scarpers
فرار کردن
abscond
فرار کردن
absconded
فرار کردن
absconding
فرار کردن
escaped
فرار کردن
escaped
فرار از خاک
escaping
فرار از خاک
skip of the mat
فرار از تشک
scudding
فرار از باد
escaping
فرار کردن
flees
فرار کردن
escapes
گریز فرار
escapes
فرار از خاک
escapism
فلسفه فرار
escapes
فرار کردن
guy
فرار گریز
escaped
گریز فرار
absconds
فرار کردن
to run off
فرار کردن
to run away
فرار کردن
to elope
فرار کردن
get away
<idiom>
فرار کردن
I made good my escape .
موفق به فرار شد
brain drain
فرار مغزها
escapologists
اهل فرار
escapologist
اهل فرار
skedaddle
فرار کردن
scape of molecules
فرار ملکول ها
scape
فرار کردن
scape
وسیله فرار
postern
راه فرار
jailbreak
فرار از زندان
jailbreaks
فرار از زندان
nonvolatile
غیر فرار
luft
خانه فرار
loup
فرار کردن
hot money
پول فرار
get away
فرار برو
desertion
فرار بیوفایی
to run away
فرار کردن
volatile storage
حافظه فرار
volatile storage
انباره فرار
volatility product
محصول فرار
volatile memory
حافظه فرار
volatile file
پرونده فرار
volatile file
فایل فرار
bolt-hole
راه فرار
bolt-holes
راه فرار
trailing edge
لبه فرار
volatility product
فراورده فرار
skulk
از زیرمسئولیت فرار کردن
skulked
از زیرمسئولیت فرار کردن
blockages
راه فرار را بستن
skulking
از زیرمسئولیت فرار کردن
skulks
از زیرمسئولیت فرار کردن
blockage
راه فرار را بستن
elope
فرار کردن با معشوق
give someone the slip
<idiom>
از کسی فرار کردن
give out
<idiom>
اجازه فرار دادن
He ran away from scool .
از مدرسه فرار کرد
To beak jail .
از زندان فرار کردن
They escaped under cover of darkness.
درتاریکی شب فرار کردند
volatile oils
روغنهای فرار یا بخارشدنی
fly
گریختن از فرار کردن از
tax loopholes
روزنههای فرار مالیاتی
turn tail
<idiom>
فرار از خطر یا مشکل
breach of prison
جرم فرار از زندان
nonvolatile storage
حافظه غیر فرار
elope
گریختن فرار کردن
eloped
فرار کردن با معشوق
eloped
گریختن فرار کردن
elopes
فرار کردن با معشوق
elopes
گریختن فرار کردن
eloping
فرار کردن با معشوق
eloping
گریختن فرار کردن
flight square
خانه فرار شطرنج
bleeds
فرار کردن یک سیال
bleed
فرار کردن یک سیال
tax evasion
فرار از پرداخت مالیات
shoo
باکیش فرار دادن
shoos
باکیش فرار دادن
shooing
باکیش فرار دادن
shooed
باکیش فرار دادن
kicks
فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
kicking
فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
preconcert
قبلا فرار ومدار گذاردن
kicked
فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
to overrun one's creditors
از دست بستانکاران فرار کردن
To turn tail . To show a clean pair of heels .
فرار را بر قرار ترجیح دادن
To block the escape routes.
راههای فرار را مسدود کردن
malingering
تعارض به منظور فرار ازخدمت
transaction in order
معامله به قصد فرار از دین
photonegative
فرار کننده ودوشونده از نور
kick
فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
skirl
بسرعت باد فرار کردن
bolt
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
bolted
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
bolting
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
bolts
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
make a run for it
<idiom>
برای نجات جان فرار کردن
escaped
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
zapp flap
شکل ابتدائی فلپهای لبه فرار
escaping
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escapes
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
Tell me how you escaped?
بگو ببینم چطور فرار کردی ؟
Tell me hpw you escaped.
برایم بگه چطور فرار کردی
escape
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escapism
خودداری ازشرکت درکارهای سیاسی فرار از واقعیات
boat people
پناهندگانی که با قایق از کشور خود فرار کنند
escapade
فرار و اختقا از ترس توقیف جفتک زنی
to escape with nothing more than/just a fright
از دست چیزی فقط با وحشت فرار کردن
fire escapes
پله کان مخصوص فرار در مواقع حریق
I ran away lest I should be seen .
فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
draft dodgers
کسی که از خدمت زیر پرچم فرار میکند
draft dodger
کسی که از خدمت زیر پرچم فرار میکند
fire escape
پله کان مخصوص فرار در مواقع حریق
escapades
فرار و اختقا از ترس توقیف جفتک زنی
negligent escape
فرار از زندان بدون اطلاع ورضایت مامور محافظش
static
حافظه غیر فرار که نیاز به تنظیم مجدد ندارد
shunpike
جاده فرعی برای فرار ازپرداخت عوارض راه
evading
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
choke ring
رینگ مانع فرار گاز در تفنگهای بدون عقب نشینی
evade
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
coldest
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
evaded
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
colds
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
Emergeny exit .
پله های فرار ( درهای خروجی برای مواقع اضطراری )
colder
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
cold
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
evasion and scape
تاکتیک فرار از اسارت واجتناب از دستگیری مجدد به وسیله دشمن
evades
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
This is an elusive word .
این لغت خیلی فرار است ( درحافظه باقی نمی ماند )
capacitor
وسیلهای با فرفیت خیلی بالا و کوچک که میتواند برای قط عات RAM فرار
cores
1-حافظه مرکزی کامپیوتر. 2-روش ذخیره سازی غیر فرار در کامپیوترهای قدیمی
escapism
هر روش فکری که متضمن عزلت و گوشه گیری و فرار از فعالیتهای اجتماعی باشد
core
1-حافظه مرکزی کامپیوتر. 2-روش ذخیره سازی غیر فرار در کامپیوترهای قدیمی
making
ترکیب
mergence
ترکیب
configuration
ترکیب
synthesis
ترکیب
compounds
ترکیب
commixture
ترکیب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com