English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (10 milliseconds)
English Persian
time division multiplex تسهیم زمانی
time division multiplexing تسهیم زمانی
Search result with all words
asynchronous time division multiplexing تسهیم زمانی ناهمگام
atdm AsychronousTime-Division تسهیم زمانی ناهمگام ultiplexing
stdm SynchronousTime-Devision تسهیم زمانی همگام ultiplexing
synchronous time division multiplexing تسهیم زمانی همگام یاهمزمان
tdm تسهیم زمانی ultiplexing
Other Matches
slice مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slices مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
uptime پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
ppm Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
allotments تسهیم
multiplex تسهیم
multiplexing تسهیم
allotment تسهیم
sharing تسهیم
apportionment تسهیم
whack up تسهیم کردن
whacks تسهیم کردن
share تسهیم کردن
shares تسهیم کردن
multiplex تسهیم کردن
impartation افاده تسهیم
whack تسهیم کردن
multiplex mode حالت تسهیم
profit-sharing تسهیم در سود
disproportination تسهیم نامتناسب
profit sharing تسهیم در سود
multiplexor تسهیم کننده
multiplex mode وضعیت تسهیم
multiplexer تسهیم کننده
multiplexed تسهیم شده
shared تسهیم کردن
mux تسهیم کننده ultiplexer
multiplexor channel مجرای تسهیم کننده
multiplex تسهیم مخابره ترکیبی
multiplexer channel مجرای تسهیم کننده
multiplexer channel کانال تسهیم کننده
dual port ram حافظه تسهیم شده
shared memory حافظه تسهیم شده
synchronous multiplexor تسهیم کننده همگام
multiplexing انتقال چندتایی پیغام ها تسهیم
assembly 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
fdm Division Frequencyاستفاده از یک مسیر الکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس ultiplexing
frequency division multilexing مخابره چندتایی فرکانس استفاده از یک مسیرالکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس
portions تسهیم کردن سهم بندی کردن
portion تسهیم کردن سهم بندی کردن
sometime یک زمانی
onetime یک زمانی
time sense حس زمانی
eternity بی زمانی
eternities بی زمانی
timeline خط زمانی
monomial یک زمانی
on <prep.> در [زمانی]
whilom یک زمانی
contemporaneousness هم زمانی
time limits حد زمانی
synchrony هم زمانی
temporal زمانی
simultaneeity هم زمانی
time limit حد زمانی
synchronization هم زمانی
schedule برنامه زمانی
discrete time با گسستگی زمانی
spatiotemporal فضایی و زمانی
temporal جسمانی زمانی
time limit محدودیت زمانی
time limit محدوده زمانی
flashback وقفه زمانی
scheduled برنامه زمانی
flashbacks وقفه زمانی
time path مسیر زمانی
time limits محدوده زمانی
mechanical time fuze ماسوره زمانی
in a short time در اندک زمانی
timetable برنامه زمانی
lapsing فاصله زمانی
timetabled برنامه زمانی
timetables برنامه زمانی
timetabling برنامه زمانی
clock paradox پارادکس زمانی
continuous time با پیوستگی زمانی
lapse فاصله زمانی
time lags فاصله زمانی
time limits محدودیت زمانی
time scale مقیاس زمانی
interval فاصله زمانی
yore در زمانی بسیاردور
time scales مقیاس زمانی
time sharing اشتراک زمانی
time lag تاخیر زمانی
time lag فاصله زمانی
time lags تاخیر زمانی
lapses فاصله زمانی
schedules برنامه زمانی
time frame چارچوب زمانی
vintage model الگوی زمانی
unit of time واحد زمانی
time زمانی موقعی
timetrend روند زمانی
timer switch کلید زمانی
time yield limit حد تسلیم زمانی
time yield تسلیم زمانی
time frames چارچوب زمانی
time table جدول زمانی
time study بررسی زمانی
timed زمانی موقعی
When I came in زمانی که من تو آمدم
lag تاخیر زمانی
timeline تسلسل زمانی
lagged تاخیر زمانی
lags تاخیر زمانی
no longer نه بیشتر [زمانی]
no longer نه دیگر [زمانی]
pressure of time فشار زمانی
time pressure فشار زمانی
time slice برش زمانی
temporal maze ماز زمانی
temporal sign علامت زمانی
time fire تیر زمانی
time flutter اختلال زمانی
time jitter اختلال زمانی
time fuse ماسوره زمانی
time horizon افق زمانی
time interval فاصله زمانی
time estimation براورد زمانی
time error خطای زمانی
throughput time اشتراک زمانی
time bar محدودیت زمانی
time base مبدا زمانی
time constant ثابت زمانی
time dilation پارادوکس زمانی
time disorientation گم گشتگی زمانی
time preference ترجیح زمانی
time preference رجحان زمانی
time schedule برنامه زمانی
times زمانی موقعی
time quantum ذره زمانی
time series سریهای زمانی
time priority اولویت زمانی
time priority تقدم زمانی
time score نمره زمانی
time preference ارجحیت زمانی
time slicing تقسیم بندی زمانی
rate of time preference نرخ برتری زمانی
monsoons باد وباران زمانی
monsoon باد وباران زمانی
magnetic time relay رله زمانی مغناطیسی
o technique تحلیل عوامل زمانی
time slicing برش زمانی زدن
time average symmetry تقارن میانگین زمانی
input time constant ثابت زمانی اولیه
inductive time constant ثابت زمانی القا
time series analysis تحلیل سریهای زمانی
since he was in petticoats از زمانی که بچه بود
high burst تیر زمانی بالا
time lag فاصله زمانی مرده
time division multiplexing انتقال چندتایی زمانی
distributed lag توزیع فاصله زمانی
serve time <idiom> زمانی رادرزندان بودن
chronologic دارای ربط زمانی
capacitive time constant ثابت زمانی فرفیت
cotidal دارای هم زمانی در طغیان اب
age hardening سخت گردانی زمانی
cross sectional data داده ها در یک مقطع زمانی
time series data امار سریهای زمانی
time sampling نمونه گیری زمانی
time lags فاصله زمانی مرده
time fire تیراندازی با گلوله زمانی
vintage model الگوی مقطع زمانی
low time constant ثابت زمانی کوچک
synchronizes انطباق زمانی داشتن
synchronize انطباق زمانی داشتن
chronological ترتیب زمانی وقوع
chronological دارای ربط زمانی
synchronising انطباق زمانی داشتن
synchronises انطباق زمانی داشتن
synchronised انطباق زمانی داشتن
aging سخت گردانی زمانی
timing برنامه ریزی زمانی
social rate of time preference نرخ ترجیح زمانی اجتماعی
strain age harden سخت کردن کرنشی زمانی
strain age hardening سخت گردانی کرنشی زمانی
airburst ranging تنظیم تیر زمانی بالا
time constant of an exponential quantity ثابت زمانی یک کمیت نمایی
finals رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
final رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
time out معتبر نبودن پس از یک دوره زمانی
greatuncle زمانی برابر 00852 سال
time out of minds زمانی که کسی یاد ندارد
phase دوره زمانی اجرای برنامه
chronograph الت سنجش فواصل زمانی
marginal rate of time preference نرخ نهائی ترجیح زمانی
lap chart جدول زمانی برای هر دور
decision lag تاخیر زمانی در تصمیم گیری
valve duration مدت زمانی که سوپاپ بازمیماند
time utility بهره گیری از شرایط زمانی
time table جدول زمانی ورود و عزیمت
age hardening susceptibility تقبل سخت گردانی زمانی
phased دوره زمانی اجرای برنامه
phases دوره زمانی اجرای برنامه
transients خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
run duration مدت زمانی که برنامه اجرا میشود
duration مدت زمانی که چیزی سالم می ماند
crippling پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
outage مدت زمانی که سیستم کار نمیکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com