Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
space radiation
تشعشع رادیویی
Search result with all words
galactic noise
تشعشع رادیویی کهکشان صوت پراکنی از جانب کهکشان
Other Matches
cone of silence
مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
fallout contours
خطوط میزان منحنی تشعشع اتمی یا نشان دهنده شدت تشعشع اتمی
emission control
کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
radio interference
تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
radio button
شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
survey meter
دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی دستگاه تشعشع سنج اتمی
total radiation
تشعشع کل
radiational
تشعشع
flashes
تشعشع
emission
تشعشع
emissions
تشعشع
flashed
تشعشع
antiradiation
ضد تشعشع
flash
تشعشع
luminance
تشعشع
radiation
تشعشع
fluorescent radiation
تشعشع فلورسنت
cosmic rays
تشعشع کاسمیک
radiometer
تشعشع سنج
radioscopy
تشعشع سنجی
radiance
تابندگی تشعشع
radiators
تشعشع کننده
radiator
تشعشع کننده
refulgence
جلال تشعشع
emitting
تشعشع کردن
emitted
تشعشع کردن
neutron radiation
تشعشع نوترونی
nuclear radiation
تشعشع هستهای
glary
دارای تشعشع
radiation source
منبع تشعشع
radiation pressure
فشار تشعشع
radiation loss
تلف تشعشع
radiancy
تابندگی تشعشع
induced radiation
تشعشع القایی
intensity of radiation
شدت تشعشع
electronic radiation
تشعشع الکترونی
radiacmeter
تشعشع سنج
dosimeter
تشعشع سنج
emitter
تشعشع کننده
corpuscular radiation
تشعشع ذرهای
prompt radiation
تشعشع کامل
emits
تشعشع کردن
emit
تشعشع کردن
ray
روشنایی تشعشع
thermal radiation
تشعشع حرارتی
fluorescence
تشعشع ماهتابی
radiantly
تشعشع بطورمنشعب
radiation
تشعشع اتمی
auras
تشعشع نورانی
aura
تشعشع نورانی
x irradiation
تشعشع رونتگن
ray
تشعشع داشتن
scattered radiation
تشعشع پراکنده
background count
عکس العمل تشعشع
radio active
دارای تشعشع اتمی
magnetic dipole radiation
تشعشع دوقطبی مغناطیسی
radiological survey
تجسس تشعشع اتمی
directive radiation
تشعشع جهت دار
ultra violet radiation
تشعشع ماوراء بنفش
radiation intensity
شدت تشعشع اتمی
radiant
تشعشع کننده حرارتی
x radiation
تشعشع اشعه مجهول
broadside aerial
تشعشع کننده عرضی
glares
تابش خیره کننده تشعشع
candescent
دارای تشعشع یاگرمای شدید
roentgen
واحد سنجش تشعشع اتمی
emissivity
قابلیت تشعشع یا ارسال اشعه
glared
تابش خیره کننده تشعشع
radiological
رادیولوژیکی مربوط به تشعشع هستهای
isodose rate
خط نقاط هم دوز تشعشع اتمی
broad beam headlamp
نور افکن با تشعشع عرضی
fluorescent
لامپ مهتابی دارای تشعشع
solar flare
تشعشع ناگهانی نیروی خورشید
glare
تابش خیره کننده تشعشع
rem
مقدار واحد از تشعشع یونیزه کننده
phosphorism
مسمومیت در اثر فسفر تشعشع فسفری
radiological survey
بررسی میزان وجود تشعشع اتمی
emissions
تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
emission
تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
luminous flux
جریان تشعشع در طول موج مریی
roentgen
واحد بین المللی تشعشع اشعه مجهول
terrain return
انعکاس تشعشع امواج زمینی روی صفحه رادار
radioed
رادیویی
radioing
رادیویی
radios
رادیویی
radio
رادیویی
broadcasting
رادیویی
radio silence
سکوت رادیویی
radio interference
پارازیت رادیویی
compere
مجریبرنامهتلویزیونییا رادیویی
radmail
پست رادیویی
radio link
پیوند رادیویی
radio horizon
افق رادیویی
radio frequency
فرکانس رادیویی
phototelegraphy
عکاسی رادیویی
receiving set
گیرنده رادیویی
r.f.
بسامد رادیویی
radiophoto
عکاسی رادیویی
play by play
پخش رادیویی
radio match
رویارویی رادیویی
radio receiver
گیرنده رادیویی
radiophotograph
عکس رادیویی
radio ferquency
بسامد رادیویی
radio alimeter
فرازیاب رادیویی
radio beacon
بیکن رادیویی
radiometeorograph
هوانگار رادیویی
radio detection
اکتشاف رادیویی
radio broadcasting
پخش رادیویی
radio control
فرمان رادیویی
radio compass
قطبنمای رادیویی
radio frequencies
فرکانسهای رادیویی
radio sextant
سکستانت رادیویی
radio wave
موج رادیویی
telephoto
عکاسی رادیویی
wirephoto
عکاسی رادیویی
telephotography
عکاسی رادیویی
radiographic
مخابرات رادیویی
radiographic
عکس رادیویی
radio waves
امواج رادیویی
radio dicipline
انضباط رادیویی
radio call sign
معرف رادیویی
fax
عکاسی رادیویی
wave
موج رادیویی
facsimile
عکاسی رادیویی
facsimiles
عکس رادیویی
faxing
عکاسی رادیویی
receiver
گیرنده رادیویی
receivers
گیرنده رادیویی
radio telescope
تلسکوپ رادیویی
call sign
معرف رادیویی
call signs
معرف رادیویی
radio telescopes
تلسکوپ رادیویی
hertzian wave
موج رادیویی
facsimile
عکس رادیویی
listening silence
سکوت رادیویی
faxes
عکاسی رادیویی
waved
موج رادیویی
waves
موج رادیویی
waving
موج رادیویی
radio metal locator
فلزیاب رادیویی
electronic locator
فلزیاب رادیویی
facsimiles
عکاسی رادیویی
radio navigation
ناوبری رادیویی
transmitter
فرستنده رادیویی
transmitters
فرستنده رادیویی
metal locator
فلزیاب رادیویی
faxed
عکاسی رادیویی
radioactivity
قابلیت پخش امواج هستهای رادیواکتیویته داشتن قدرت تشعشع اتمی
skip zone
منطقه کور رادیویی
groundwave
موجهای رادیویی زمینی
radio call sign
معرف ایستگاه رادیویی
broadcasting station
ایستگاه رادیویی فرستنده
radios
پیام رادیویی فرستادن
spotter
کمک مفسر رادیویی
radio
پیام رادیویی فرستادن
rawinsonde
جهت یاب رادیویی
radiotelegraph
تلگراف رادیویی کردن
radiotelegraphic
تلگراف رادیویی کردن
tactical call sign
معرف رادیویی تاکتیکی
telemetry
مسافت سنجی رادیویی
radiograph
پوتونگار عکس رادیویی
radiographs
پوتونگار عکس رادیویی
radioing
پیام رادیویی فرستادن
direction finder
جهت یاب رادیویی
radio frequency transformer
مبدل بسامد رادیویی
radioed
پیام رادیویی فرستادن
wave front
جبهه امواج رادیویی
play by play
پخش رادیویی مسابقه
high power radio station
ایستگاه رادیویی بزرگ
radio approach
دستگاه تقرب رادیویی
radio astronomy
اختر شناسی رادیویی
net call sign
معرف رادیویی شبکه
radio frequency interference
تداخل فرکانس رادیویی
langley
واحد تشعشع خورشید مساوی یک گرم کالری در هرسانتیمتر مربع از سطح غیرمتشعشع
lumen
واحد تشعشع برابر مقدارنوری که از یک شمع معمولی بین المللی ساطع میگردد
radmail
وسیله ارسال پیام رادیویی
screenplays
نمایشنامه رادیویی وسینمایی یاتلویزیونی
screenwriter
نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
radio frequency amplifier
فزون ساز بسامد رادیویی
rf
Frequency Radio فرکانس رادیویی
screenwriters
نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
r f power supply
منبع توان بسامد رادیویی
screenplay
نمایشنامه رادیویی وسینمایی یاتلویزیونی
back scattering
پخش معکوس امواج رادیویی
garbage
واسط رادیویی از کانالهای مجاور
back scattering
توزیع معکوس امواج رادیویی
high frequency radio station
ایستگاه رادیویی فرکانس بالا
coastal refraction
انعکاس ساحلی امواج رادیویی
radio range station
ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
twin sideband
ارتباط رادیویی دو باندی یا دوعنصری
sweep jamming
امواج سیار پارازیت رادیویی
maintain watch
مراقبت دایمی از پیام یک فرستنده رادیویی
fade
از سیگنال رادیویی یا لکتریکی کم توان تر شدن
fades
از سیگنال رادیویی یا لکتریکی کم توان تر شدن
phototelegraphyt
مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
high frequency radio direction finding
جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
influence mine
مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
radiographs
پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
station break
وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
radiograph
پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com