Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
passage
تصویب قطعه
passages
تصویب قطعه
Other Matches
segmentation
تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
approval by acclamation
تصویب به وسیله کف زدن وابراز احساسات این گونه تصویب زمانی مصداق پیدامیکند که مخالف جدی وجودنداشته باشد و طبعا" مسئله شمردن صاحبان اصوات تحسین امیز منتفی است
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
lobation
قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
companion part
لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
planar
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
fasts
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fast
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fastest
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasted
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
segment
قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
segments
قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
fragmenting
قطعه قطعه کردن
fritters
قطعه قطعه کردن
fritter
قطعه قطعه کردن
fragment
قطعه قطعه کردن
segment
قطعه قطعه کردن
mainland
قطعه اصلی قطعه
fragmentation
قطعه قطعه شدن
segments
قطعه قطعه کردن
fragments
قطعه قطعه کردن
sectional
قطعه قطعه بخشی
enactments
تصویب
sanctioning
تصویب
ok
تصویب
approval
تصویب
enactment
تصویب
resolution
تصویب
resolutions
تصویب
sanction
تصویب
sanctioned
تصویب
approbation
تصویب
okay
تصویب
ratification
تصویب
sanctions
تصویب
to be approved
به تصویب رسیدن
to meet the a of
به تصویب رسیدن
passes
تصویب شدن
passed
تصویب شدن
pass
تصویب شدن
allowing
تصویب کردن
to have approved
به تصویب رساندن
approves
تصویب کردن
approving
تصویب کردن
approve
تصویب کردن
acceptances
تصویب یک پیشنهاد
ratification
تصدیق و تصویب
approbate
تصویب کردن
sanctioned
تصویب کردن
sanctions
تصویب کردن
discountenance
تصویب نکردن
approvable
قابل تصویب
sanctioning
تصویب کردن
imprimatur
تصویب پذیرش
acceptance
تصویب یک پیشنهاد
approvingly
تصویب شده
meet of approval of
به تصویب ..... رسیدن
disapprobation
عدم تصویب رد
indorsation
تصویب نمودن
sanction
تصویب کردن
approved
تصویب شده
approval of plan
تصویب نقشه
ratified
تصویب کردن
disapproval
عدم تصویب
allow
تصویب کردن
disapproves
تصویب نکردن
subscribe
تصویب کردن
subscribed
تصویب کردن
subscribes
تصویب کردن
subscribing
تصویب کردن
grant
تصویب کردن
acted
تصویب نامه
authorized
<adj.>
<past-p.>
تصویب شده
disapprove
تصویب نکردن
ratifies
تصویب کردن
act
تصویب نامه
ratify
تصویب کردن
allows
تصویب کردن
agreed
<adj.>
<past-p.>
تصویب شده
allowed
<adj.>
<past-p.>
تصویب شده
approved
<adj.>
<past-p.>
تصویب شده
resolute
تصویب کردن
ratifying
تصویب کردن
passed
<adj.>
<past-p.>
تصویب شده
allow
تصویب کردن
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
تصویب شده
the royol a
تصویب یاصحه همایونی
subject to your approval
اگرشما تصویب نمایید
order in council
تصویب نامه دولتی
subject to your approval
موکول به تصویب شما
passed
گذراندن تصویب شدن
reenactment
تصویب مجدد قانون
passes
گذراندن تصویب شدن
disapproves
رد کردن تصویب نکردن
disapprove
رد کردن تصویب نکردن
approval to the treaty
معاهدهای را تصویب کردن
pass
گذراندن تصویب شدن
approved circuit
مدار تصویب شده مخابراتی
vote
با اکثریت اراء تصویب کردن
deposit of instrument of ratification
ایداع اسناد دال بر تصویب
passes
تصویب کردن قبول شدن
authorizing
اختیار دادن تصویب کردن
authorises
اختیار دادن تصویب کردن
authorize
اختیار دادن تصویب کردن
authorising
اختیار دادن تصویب کردن
enacts
تصویب کردن نمایش دادن
voted
با اکثریت اراء تصویب کردن
enacting
تصویب کردن نمایش دادن
passed
تصویب کردن قبول شدن
enact
تصویب کردن نمایش دادن
pass
تصویب کردن قبول شدن
enacted
تصویب کردن نمایش دادن
votes
با اکثریت اراء تصویب کردن
it depends on his approval
منوط به موافقت و تصویب اوست
instruments of ratification
اسناد دال بر تصویب و تصدیق
authorizes
اختیار دادن تصویب کردن
anatomize
قطعه قطعه کردن تجزیه کردن
unit price contract
قیمت واحد تصویب شده درقرارداد
homologate
تصویب نوع اتومبیل بوسیله داوران
rogation
تصویب قانون بوسیله مراجعه باراء عمومی
pass
صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
passed
صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
passes
صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
two man rule
قانون حضور یاتصویب دونفره یا تصویب به وسیله دونفر برای انجام کار
exchange of instruments of ratification
مبادله اسناد دال بر تصدیق وتصویب موضوع مورد توافق یا تصویب معاهده
copyright
عمل مجلس برای تصویب قانون حق چاپ و کنترل کپیهای موادی که این حق را دارند
copyrights
عمل مجلس برای تصویب قانون حق چاپ و کنترل کپیهای موادی که این حق را دارند
bills
اعلامیه مربوط به حقوق عمومی و ازادیهای فردی که در مواقع غیر عادی و خاص تصویب میشود
bill
اعلامیه مربوط به حقوق عمومی و ازادیهای فردی که در مواقع غیر عادی و خاص تصویب میشود
fragmenting
قطعه
segments
قطعه
fragment
قطعه
plank
قطعه
fragments
قطعه
plot
قطعه
plots
قطعه
blocs
قطعه
stretched
قطعه
plotted
قطعه
stretch
قطعه
sections
قطعه
section
قطعه
stretches
قطعه
piece
قطعه
chunk
قطعه
segment
قطعه
pieces
قطعه
chunks
قطعه
bloc
قطعه
slabs
قطعه
segmental
قطعه قطعه
smidgen
قطعه
smidgeon
قطعه
small scale integration
قطعه
snippy
قطعه
trilobation
سه قطعه
smidgin
قطعه
snip
قطعه
internode
قطعه
panels
قطعه
line segment
قطعه خط
panel
قطعه
morceau
قطعه
snipping
قطعه
snipped
قطعه
very large scale integration
قطعه
slab
قطعه
part
قطعه
scale
قطعه
lobes
قطعه
lobe
قطعه
components
قطعه
component
قطعه
wodge
قطعه
wodges
قطعه
item
قطعه
tract
قطعه
copyslip
قطعه
nuggets
قطعه
calligraph
قطعه
blocked
قطعه
pane
قطعه
block
قطعه
extent
قطعه
goblet
قطعه
panes
قطعه
nugget
قطعه
tracts
قطعه
doit
قطعه
blocks
قطعه
goblets
قطعه
member
قطعه
members
قطعه
items
قطعه
pork barrel
برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
workholder
نگهدارنده قطعه
partitura
قطعه کامل
vlsi
قطعه روی یک IC
casting
قطعه ریخته گی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com