Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 194 (10 milliseconds)
English
Persian
porenotion
تعصب بلا تصور
Other Matches
imaginal
تصور کردنی قابل تصور
imaginable
تصور کردنی قابل تصور
narrow minddedness
تعصب
partisanship
تعصب
fixed idea
تعصب
zealotry
تعصب
unprejudiced
بی تعصب
peninsularity
تعصب
indfferent
بی تعصب
dispassionate
بی تعصب
prepossession
تعصب
prejudices
تعصب
preconception
تعصب
preconceptions
تعصب
open-minded
بی تعصب
bigotry
تعصب
prejudice
تعصب
fanaticism
تعصب
intolerancy
تعصب ناتوانی
party spirit
تعصب حزبی
bias
طرفداری تعصب
partiality
تعصب غرض
biases
طرفداری تعصب
racial prejudice
تعصب نژادی
dogmatism
تعصب مذهبی
religiosity
تعصب مذهبی
zeal
گرمی تعصب
passion
تعصب شدید
fanatically
از روی تعصب
intolerance
تعصب ناتوانی
jingoism
وطن پرستی با تعصب
chauvinism
تعصب در وطن پرستی
priggism
تعصب سخت مذهبی
Please be unbiased(fair,objective).
تعصب بخرج ندهید
in a partisan spirit
طرفدارانه ازروی تعصب
pragmatism
تعصب دراثبات عقیده خود
To be biased (prejudiced).
درمورد چیزی تعصب داشتن
chauvinism
میهن پرستی از روی تعصب
dogmatize
تعصب مذهبی نشان دادن
clannish
دارای تعصب قبیلهای پیوستگی ایلی
bigotry
سرسختی درعقیده عمل تعصب امیز
prejudice agaiast a person
غرض نسبت بکسی از روی تعصب
p in favour of a person
تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
Zeal without knowledge is a runaway horse .
<proverb>
جانفشانى و تعصب جاهلانه ,همچون اسبى افسار گسیخته است .
mumpsimus
ایین دیرینه بی معنی که ازروی تعصب بدان بچسبند نادان متعصب
fancied
تصور
fancies
تصور
supposal
تصور
fanciest
تصور
fancy
تصور
concepts
تصور ها
ideas
تصور ها
conceptions
تصور
conception
تصور
suppositions
تصور
supposition
تصور
internal conception
تصور
fancying
تصور
tablature
تصور
visualization
تصور
imaginativeness
تصور
presumptions
تصور
presumption
تصور
brainchild
تصور
concept
تصور
conceptualization
تصور
notion
تصور
fictions
تصور
idea
تصور
visions
تصور
ideas
تصور
notions
تصور
notional
تصور
vision
تصور
imagination
تصور
fiction
تصور
imaginations
تصور
supposes
تصور کردن
imagined
تصور کردن
inconceivable
تصور ناپذیر
prefiguration
تصور قبلی
legal fiction
تصور حقوقی
imagine
تصور کردن
inconceivable
تصور نکردنی
imaginative faculty
قوه تصور
if
فرض تصور
conceivable
تصور کردنی
plot
رسم تصور
plots
رسم تصور
public image
تصور عمومی
psychological make up
تصور باطنی
misconceptions
تصور غلط
the power of imagination
قوه تصور
to form a notion
تصور کردن
to picture to oneself
تصور کردن
suppose
تصور کردن
trow
تصور کردن
poetical imagination
تصور شاعرانه
phantasm
تصور خام
misconception
تصور غلط
supposing
تصور کردن
unpremediated
تصور نشده
ween
تصور کردن
whirligig
تصور واهی
plotted
رسم تصور
image force
قوه تصور
imagining
تصور کردن
fancy
تصور کردن
fanciest
تصور کردن
fancies
تصور کردن
images
تصور سیما
fancied
تصور کردن
images
تصور خیالی
image
تصور سیما
image
تصور خیالی
visionaries
تصور غیرعملی
visionary
تصور غیرعملی
stereotype
تصور قالبی
concepts
تصور کلی
concept
تصور کلی
stereotypes
تصور قالبی
picture
تصور وصف
pictured
تصور وصف
visions
خیال تصور
ideate
تصور کردن
fancying
تصور کردن
to get the idea
تصور کردن
vision
خیال تصور
imagines
تصور کردن
stereotyping
تصور قالبی
pictures
تصور وصف
coneive
تصور کردن
conceptive
تصور کننده
conceivability
قابلیت تصور
picturing
تصور وصف
preconceptions
تصدیق بلا تصور
gimcrack
تصور واهی نخودهراش
supposable
تصور کردنی مفروض
misconceive
تصور غلط کردن
inconceivability
غیرقابل تصور بودن
inconceivably
بطور غیرقابل تصور
imaginably
بطور قابل تصور
ideologist
متخصص علم تصور
idealization
تطبیق یا تطابق با تصور
prefigure
از پیش تصور کردن
prefigured
از پیش تصور کردن
prefigures
از پیش تصور کردن
pejudgement
تصدیق بلا تصور
porenotion
تصور پیش از وقت
prejudication
تصدیق بلا تصور
prejudgment
تصدیق بلا تصور
preconception
تصدیق بلا تصور
to from an idea of something
چیزیرا تصور کردن
incogitable
غیر قابل تصور
prefiguring
از پیش تصور کردن
preconceive
قبلا تصور کردن
idealistically
از روی اعتقاد به تصور وخیال
i imagine him to be my friend
من تصور میکنم که او دوست من است
conceptualize
تصور یا اندیشه چیزی راکردن
i imagine he is my friend
من تصور میکنم او دوست من است
imaginative
دارای قوه تصور زیاد
prefiguration or prefigurement
تشبیه از پیش تصور قبلی
tabula rasa
فکر ساده وبدون تصور اطفال
approves
تصور اینکه چیزی خوب است
anthropomorphism
تصور شخصیت انسانی برای چیزی
ideally
بطوریکه فقط بتوان تصور کرد
idealism
خیال پرستی مسلک اصالت تصور
approve
تصور اینکه چیزی خوب است
approving
تصور اینکه چیزی خوب است
lycanthropy
تصور این که شخصی تبدیل به گرگ شده
idegraphy
علامت نویسی نمایش فکر یا تصور با نشان
lycanthrope
کسی که تصور میکند گرگ شده است
think little of
<idiom>
تصور اینکه چیزی یا کسی مهم یا باارزش است
i have no idea of that
هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
material theory of heat
پندار مادیت نسبت بگرما تصور اینکه گرما ماده است
frame
بخشی از حافظه برای ذخیره سازی تصور پیش ز نمایش آن روی صفحه
MIP mapping
روش محاسبه پیکس ها در یک تصور برای بدست آوردن فاصله شی از دید بیننده
graphics
در کامپیوتر که دستورات نرم افزاری را به سگنالهای الکتریکی تبدیل می کنند که گرافیک را روی صفحه تصور متصل نشان میدهد
prejudged
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudging
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
infinity
حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
prejudges
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudge
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
ignisfatuus
روشنایی شبانه بر روی زمینهای باتلاقی که تصور میرفت ازاحتراق گازهای باتلاقی بوجودمیاید
visualised
تجسم کردن تصور کردن
visualises
تجسم کردن تصور کردن
visualising
تجسم کردن تصور کردن
visualize
تجسم کردن تصور کردن
visualized
تجسم کردن تصور کردن
visualizes
تجسم کردن تصور کردن
visualizing
تجسم کردن تصور کردن
Brontide
نوعی صدا
[صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
LCD
چاپگر کاغذ که از تابلوی CCD در مقابل نور روشن استفاده میکند تا تصاویری را روی رسانه حساس به عکس نشان دهد. تابلوی CCD عبور نور را متوقف میکند بجز در پیکس هایی که تصور را شرح می دهند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com