English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
English Persian
follow up تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
Other Matches
tailing دنباله تعقیب
suit خواست دادن تعقیب کردن
suits خواست دادن تعقیب کردن
suited خواست دادن تعقیب کردن
pursued تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
estreat ازدفاتراستخراج کردن وبرای تعقیب بدادگاه دادن
skim سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
heparinize باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
to bring into contact تماس دادن
tuch تماس دادن با
ground تماس دادن توپ با زمین
enjambment دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
therapist متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapists متخصص درمان شناسی درمان شناس
lose track of <idiom> ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی
pursuits تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
pursuit تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
de bounce جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touch دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touches دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
ground تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
try کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
tries کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
neutralize track هدف را تعقیب نکنید دررهگیری هوایی تعقیب موقوف
Thanks for calling back. با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
contact point وسیله تماس نقطه اخذ تماس
ring سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
witch hunt محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch-hunt محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch-hunts محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
this story is improbable این داستان راست نمینماید این داستان بعید بنظر میرسد
sequence به ترتیب مرتب کردن دنباله
sequences به ترتیب مرتب کردن دنباله
treat درمان کردن
treated درمان کردن
remedies درمان کردن
remedied درمان کردن
treats درمان کردن
remedy درمان کردن
remedying درمان کردن
follow up رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
hydropathic وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
client centered therapy درمان متمرکز بر درمان جو
amplifying report گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
fictionalizing داستان سرایی کردن
fictionalised داستان سرایی کردن
fictionize داستان سرایی کردن
fictionalize داستان سرایی کردن
fictionalized داستان سرایی کردن
fictionalising داستان سرایی کردن
fictionalises داستان سرایی کردن
fictionalizes داستان سرایی کردن
narrating داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrates داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrated داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrate داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
to seek a remedy for something چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
elevation tracking دستگاه تعقیب صعود هواپیما تعقیب صعود یا بالا رفتن
look in on <idiom> تماس حاصل کردن
practises تعقیب کردن
chivies تعقیب کردن
tails تعقیب کردن
traces تعقیب کردن
suing تعقیب کردن
practise تعقیب کردن
practicing تعقیب کردن
sue تعقیب کردن
sues تعقیب کردن
sued تعقیب کردن
tracked تعقیب کردن
practising تعقیب کردن
prosecutes تعقیب کردن
prosecuted تعقیب کردن
chivied تعقیب کردن
prosecute تعقیب کردن
prosecuting تعقیب کردن
tracks تعقیب کردن
traced تعقیب کردن
trace تعقیب کردن
chivying تعقیب کردن
chivvying تعقیب کردن
chivvy تعقیب کردن
track تعقیب کردن
tailed تعقیب کردن
chivvies تعقیب کردن
chivvied تعقیب کردن
tail تعقیب کردن
to follow up تعقیب کردن
lay by the heels تعقیب کردن
chasing تعقیب کردن
chases تعقیب کردن
ensues تعقیب کردن
pursuing تعقیب کردن
pursue تعقیب کردن
pursued تعقیب کردن
chased تعقیب کردن
pursues تعقیب کردن
lay fast by the heels تعقیب کردن
chace تعقیب کردن
chive تعقیب کردن
ensue تعقیب کردن
ensued تعقیب کردن
follow up تعقیب کردن
chase تعقیب کردن
osculate تماس نزدیک حاصل کردن
To establish( make) contact. تماس دایر ( برقرار ) کردن
indicts تعقیب قانونی کردن
litigates تعقیب قانونی کردن
prosecute تعقیب قانونی کردن
indicting تعقیب قانونی کردن
sue تعقیب قانونی کردن
litigated تعقیب قانونی کردن
tracks تعقیب مسیر کردن
litigating تعقیب قانونی کردن
indicted تعقیب قانونی کردن
followed تعقیب کردن فهمیدن
indict تعقیب قانونی کردن
follows تعقیب کردن فهمیدن
sues تعقیب قانونی کردن
tracked تعقیب مسیر کردن
sued تعقیب قانونی کردن
suing تعقیب قانونی کردن
litigate تعقیب قانونی کردن
prosecutes تعقیب قانونی کردن
prosecuting تعقیب قانونی کردن
prosecuted تعقیب قانونی کردن
follow تعقیب کردن فهمیدن
track تعقیب مسیر کردن
originating با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
touch تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
brushes تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
touches تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
brush تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
bloodhounds بااشتیاق وتیزهوشی تعقیب کردن
coursed تعقیب کردن شکار از طرف سگ
course تعقیب کردن شکار از طرف سگ
courses تعقیب کردن شکار از طرف سگ
practise or tice توط ئه دیدن تعقیب کردن
bloodhound بااشتیاق وتیزهوشی تعقیب کردن
hounds باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hound باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hounded باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hounding باتازی شکار کردن تعقیب کردن
lock on باعلائم مخابراتی و رادارچیزی را تعقیب کردن
To shadow someone. مثل سایه کسی را تعقیب کردن
push along راه خود را باعجله تعقیب کردن
law قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
laws قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
push along on راه خود را باعجله تعقیب کردن
push along forward راه خود را باعجله تعقیب کردن
process جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
processes جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
antihistamine موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
audio ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
skate off حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
block the plate موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
hovercraft رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
hovercrafts رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
homing روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
lock on قفل کردن توپ روی هدف هنگام تعقیب ادامه مستمرتعقیب هدف
trail دنباله
tail end دنباله
follow-ups دنباله
train دنباله
sequels دنباله
rears دنباله
sequel دنباله
trailing دنباله
trailed دنباله
rearing دنباله
trains دنباله
appendices دنباله
follow-up دنباله
following دنباله
trails دنباله
rear دنباله
reared دنباله
appendixes دنباله
trained دنباله
stemming دنباله
stems دنباله
tail دنباله
tailed دنباله
continued form دنباله
suites دنباله
appendix دنباله
stem دنباله
waked دنباله کش تی
wake دنباله کش تی
suite دنباله
tails دنباله
series دنباله
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com