Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
English
Persian
follow up
تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
Other Matches
tailing
دنباله تعقیب
suit
خواست دادن تعقیب کردن
suits
خواست دادن تعقیب کردن
suited
خواست دادن تعقیب کردن
pursued
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
estreat
ازدفاتراستخراج کردن وبرای تعقیب بدادگاه دادن
skim
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
heparinize
باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
to bring into contact
تماس دادن
tuch
تماس دادن با
ground
تماس دادن توپ با زمین
enjambment
دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
therapist
متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapists
متخصص درمان شناسی درمان شناس
lose track of
<idiom>
ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی
pursuits
تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
pursuit
تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
de bounce
جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touch
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touches
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
ground
تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
try
کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
tries
کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
neutralize track
هدف را تعقیب نکنید دررهگیری هوایی تعقیب موقوف
Thanks for calling back.
با تشکر برای تماس.
[به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
contact point
وسیله تماس نقطه اخذ تماس
ring
سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
witch hunt
محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch-hunt
محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch-hunts
محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
this story is improbable
این داستان راست نمینماید این داستان بعید بنظر میرسد
sequence
به ترتیب مرتب کردن دنباله
sequences
به ترتیب مرتب کردن دنباله
treat
درمان کردن
treated
درمان کردن
remedies
درمان کردن
remedied
درمان کردن
treats
درمان کردن
remedy
درمان کردن
remedying
درمان کردن
follow up
رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
hydropathic
وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
client centered therapy
درمان متمرکز بر درمان جو
amplifying report
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
fictionalizing
داستان سرایی کردن
fictionalised
داستان سرایی کردن
fictionize
داستان سرایی کردن
fictionalize
داستان سرایی کردن
fictionalized
داستان سرایی کردن
fictionalising
داستان سرایی کردن
fictionalises
داستان سرایی کردن
fictionalizes
داستان سرایی کردن
narrating
داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrates
داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrated
داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrate
داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
to seek a remedy for something
چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
elevation tracking
دستگاه تعقیب صعود هواپیما تعقیب صعود یا بالا رفتن
look in on
<idiom>
تماس حاصل کردن
practises
تعقیب کردن
chivies
تعقیب کردن
tails
تعقیب کردن
traces
تعقیب کردن
suing
تعقیب کردن
practise
تعقیب کردن
practicing
تعقیب کردن
sue
تعقیب کردن
sues
تعقیب کردن
sued
تعقیب کردن
tracked
تعقیب کردن
practising
تعقیب کردن
prosecutes
تعقیب کردن
prosecuted
تعقیب کردن
chivied
تعقیب کردن
prosecute
تعقیب کردن
prosecuting
تعقیب کردن
tracks
تعقیب کردن
traced
تعقیب کردن
trace
تعقیب کردن
chivying
تعقیب کردن
chivvying
تعقیب کردن
chivvy
تعقیب کردن
track
تعقیب کردن
tailed
تعقیب کردن
chivvies
تعقیب کردن
chivvied
تعقیب کردن
tail
تعقیب کردن
to follow up
تعقیب کردن
lay by the heels
تعقیب کردن
chasing
تعقیب کردن
chases
تعقیب کردن
ensues
تعقیب کردن
pursuing
تعقیب کردن
pursue
تعقیب کردن
pursued
تعقیب کردن
chased
تعقیب کردن
pursues
تعقیب کردن
lay fast by the heels
تعقیب کردن
chace
تعقیب کردن
chive
تعقیب کردن
ensue
تعقیب کردن
ensued
تعقیب کردن
follow up
تعقیب کردن
chase
تعقیب کردن
osculate
تماس نزدیک حاصل کردن
To establish( make) contact.
تماس دایر ( برقرار ) کردن
indicts
تعقیب قانونی کردن
litigates
تعقیب قانونی کردن
prosecute
تعقیب قانونی کردن
indicting
تعقیب قانونی کردن
sue
تعقیب قانونی کردن
litigated
تعقیب قانونی کردن
tracks
تعقیب مسیر کردن
litigating
تعقیب قانونی کردن
indicted
تعقیب قانونی کردن
followed
تعقیب کردن فهمیدن
indict
تعقیب قانونی کردن
follows
تعقیب کردن فهمیدن
sues
تعقیب قانونی کردن
tracked
تعقیب مسیر کردن
sued
تعقیب قانونی کردن
suing
تعقیب قانونی کردن
litigate
تعقیب قانونی کردن
prosecutes
تعقیب قانونی کردن
prosecuting
تعقیب قانونی کردن
prosecuted
تعقیب قانونی کردن
follow
تعقیب کردن فهمیدن
track
تعقیب مسیر کردن
originating
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
touch
تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
brushes
تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
touches
تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
brush
تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
bloodhounds
بااشتیاق وتیزهوشی تعقیب کردن
coursed
تعقیب کردن شکار از طرف سگ
course
تعقیب کردن شکار از طرف سگ
courses
تعقیب کردن شکار از طرف سگ
practise or tice
توط ئه دیدن تعقیب کردن
bloodhound
بااشتیاق وتیزهوشی تعقیب کردن
hounds
باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hound
باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hounded
باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hounding
باتازی شکار کردن تعقیب کردن
lock on
باعلائم مخابراتی و رادارچیزی را تعقیب کردن
To shadow someone.
مثل سایه کسی را تعقیب کردن
push along
راه خود را باعجله تعقیب کردن
law
قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
laws
قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
push along on
راه خود را باعجله تعقیب کردن
push along forward
راه خود را باعجله تعقیب کردن
process
جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
processes
جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
antihistamine
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
audio
ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
skate off
حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
block the plate
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
hovercraft
رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
hovercrafts
رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
homing
روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
lock on
قفل کردن توپ روی هدف هنگام تعقیب ادامه مستمرتعقیب هدف
trail
دنباله
tail end
دنباله
follow-ups
دنباله
train
دنباله
sequels
دنباله
rears
دنباله
sequel
دنباله
trailing
دنباله
trailed
دنباله
rearing
دنباله
trains
دنباله
appendices
دنباله
follow-up
دنباله
following
دنباله
trails
دنباله
rear
دنباله
reared
دنباله
appendixes
دنباله
trained
دنباله
stemming
دنباله
stems
دنباله
tail
دنباله
tailed
دنباله
continued form
دنباله
suites
دنباله
appendix
دنباله
stem
دنباله
waked
دنباله کش تی
wake
دنباله کش تی
suite
دنباله
tails
دنباله
series
دنباله
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com