Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English
Persian
deer refle
تفنگ کالیبر بزرگ برای شکاربزرگ
Other Matches
thirty thirty
تفنگ با فشنگ کالیبر 03 باباروت 03
bore
وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
bores
وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
caliber
قطرگلوله قطردهانه تفنگ یا توپ کالیبر
big bore
اسلحه دارای کالیبر بزرگ بیش از 220
high power
تفنگ شکاری بزرگ
double barreled shotgun
تفنگ دولول برای تیراندازی جداگانه
fowling piece
تفنگ سبک برای شکار پرنده وحیوان کوچک
stock
رها کردن پرنده دست اموز برای شکارقنداق تفنگ
stocked
رها کردن پرنده دست اموز برای شکارقنداق تفنگ
shared
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
share
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
shares
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
safety
بازی بیلیارد دفاعی که گویها را در جای نامناسبی برای حریف باقی می گذاردضامن تفنگ
v ring
تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
fowling piece
تفنگ پرنده زنی تفنگ شکاری
embedded code
کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
safaris
سفر برای شکار بزرگ
safari
سفر برای شکار بزرگ
porte cochere
در بزرگ برای دخول گردونه هابحیاط خانه
sportfisherman
قایق موتوری بزرگ برای ماهیگیری دورازساحل
rifle shot
تیر تفنگ تیراندازی با تفنگ
rifle salute
احترام با تفنگ سلام با تفنگ
fowling piece
تفنگ شکاری تفنگ ساچمهای
pillow
صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
pillows
صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
guns
تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
gun
تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
case sensitive search
جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف
sighting leaf
ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
grooves
کالیبر
groove
کالیبر
caliber
کالیبر
calibers
کالیبر
calibres
کالیبر
calibre
کالیبر
vm/sp
VirtualIB سیستم عاملی برای کامپیوترهای بزرگ Product System achine
big blue
ابی بزرگ لقبی برای شرکت بین المللی ماشینهای تجاری
deflation port
سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
beach balls
توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
beach ball
توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
common
استانداری برای تصاویر ویدیویی که پیکسلهای تصویر را بزرگ و پهن نشان میدهد
commoners
استانداری برای تصاویر ویدیویی که پیکسلهای تصویر را بزرگ و پهن نشان میدهد
commonest
استانداری برای تصاویر ویدیویی که پیکسلهای تصویر را بزرگ و پهن نشان میدهد
keeper
ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
critical path analysis
استفاده از بررسیهای هر مرحله بحرانی یک پروژه بزرگ برای کمک به گروه مدیریت
ratioing
کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
keepers
ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
cogging pass
کالیبر شمشه
wire rod pass
کالیبر سیم
dull finish
کالیبر مرده
diamond pass
کالیبر الماسی
roll pass
کالیبر نورد
blooming pass
کالیبر شمشه
breaking down pass
کالیبر شکست
preceding pass
کالیبر مقدماتی
blind pass
کالیبر کور
bottoming reamer
وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها
central
که برای تولید کلمات بزرگ CPU با استفاده از روش ها تقسم بیت به کار می رود
pullover gaging
کالیبر سنجی کردن
small arms
سلاحهای کالیبر کوچک
wire rod mill
کالیبر نورد سیم
subcaliber
توپهای کالیبر کوچک
small arms
جنگ افزارسبک یا کالیبر کوچک
small bore
جنگ افزار کالیبر کوچک
turret guns
توپهایی که کالیبر انها بیش از 6 اینچ است
guns
توپی که طول لوله ان بین 03 تا05 کالیبر باشد
gun
توپی که طول لوله ان بین 03 تا05 کالیبر باشد
Novell
شرکت بزرگ که نرم افزار شبکه تولید می :ند. و برای سیستم عامل Netware معروف است که روی سرور PC اجرا میشود
unix
سیستم عامل چند کاربره عمومی سافت AT Tbell Laboraforien برای اجرا روی بیشتر کامپیوترها از PC تامین کامپیوتر و meninframe بزرگ
My grandparents are six feet under.
<idiom>
پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania
مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
He has grown into a man .
برای خودش مردی شده ( بزرگ شده )
museum piece
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
fossil
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
macropterous
دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
big game
صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
NetBEUI
گونه پیشرفته پروتکل شبکه NetBios ساخت ماکروسافت NetBECI در شبکه قابل سیریابی نیست و برای شبکههای مابین بزرگ نامناسب میشود
grandparents
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam
مادر بزرگ ننه بزرگ
so large
چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparent
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
howitzer
توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
capital ship
کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد
cray
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
box pass
جعبه کالیبر جعبه پاس
calibration
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
room-sized rug
فرش های ایرانی
[فرش های درباری]
[بافت این فرش ها که برای مفروش کردن تالارها و سالن های بزرگ استفاده می شود در ایران در اواخر قرن دوازدهم رواج یافت. بیشتر مشتریان کشورهای حوزه خلیج فارس و اروپایی اند.]
shot line
نخ تفنگ
shotgun
تفنگ
musketry
تفنگ ها
gun butt
ته تفنگ
breech
ته تفنگ
breech loader
تفنگ ته پر
shotguns
تفنگ
rifle gun
تفنگ
musketry
تفنگ
breechloader
تفنگ ته پر
smoothbore
تفنگ
gun
تفنگ
rifle (rifled bore)
تفنگ
firer
تفنگ
guns
تفنگ
rifles
تفنگ
bottom
کف تفنگ
rifle
تفنگ
bottoms
کف تفنگ
flint lock
تفنگ
gun smith
تفنگ ساز
breech loading
پر کردن تفنگ از ته
cocks
چخماق تفنگ
shotguns
تفنگ ساچمهای
breechblock
گلنگدن تفنگ
gun stick
سنبه تفنگ
pop gun
تفنگ بادی
stocked
قنداق تفنگ
burp gun
تفنگ کوچک
The gun went off.
تفنگ دررفت
lyle gun
تفنگ لیل
gunrack
مقر تفنگ
bead
مگسک تفنگ
stock
قنداق تفنگ
bullets
گلوله تفنگ
bullet
گلوله تفنگ
beads
مگسک تفنگ
rifleman
تفنگ دار
riflemen
تفنگ دار
gunsmithery
تفنگ سازی
light gun
تفنگ نوری
harquebus
تفنگ شمخال
gun stock
قنداق تفنگ
gunning
شکار با تفنگ
cocking
چخماق تفنگ
rifle shot
تیررس تفنگ
rifle sling
بند تفنگ
muskets
تفنگ فتیلهای
riflery
استعمال تفنگ
rifle ranges
تیررس تفنگ
musket
تفنگ فتیلهای
slings
تسمه تفنگ
rifle man
تفنگ دار
backfire
پس زدن تفنگ
backfired
پس زدن تفنگ
backfires
پس زدن تفنگ
backfiring
پس زدن تفنگ
sling
تسمه تفنگ
grooves
خان تفنگ
groove
خان تفنگ
slinging
تسمه تفنگ
Load the gun.
تفنگ را پر از فشنگ کن
rifle range
تیررس تفنگ
poop
تفنگ درکردن
butted
قنداق تفنگ
butted
ته قنداق تفنگ
butt
قنداق تفنگ
butt
ته قنداق تفنگ
shotguns
تفنگ شکاری
butts
ته قنداق تفنگ
poops
تفنگ درکردن
rowet
چخماق تفنگ
buttstock
قنداق تفنگ
cleaning rod
سمبه تفنگ
butts
قنداق تفنگ
cock
چخماق تفنگ
shotgun
تفنگ ساچمهای
gauges
اندازه تفنگ
percussion lock
ماشه تفنگ
gunsmiths
تفنگ ساز
triggers
ماشه تفنگ
gage
بند تفنگ
pop gun
تفنگ بچگانه
triggered
ماشه تفنگ
gunsmit
تفنگ ساز
popgun
تفنگ خفیف
trigger
ماشه تفنگ
gunsmith
تفنگ ساز
gauged
اندازه تفنگ
percussion gun
تفنگ دنگی
kicked
لگد تفنگ
fusee
تفنگ چخماقی
target rifle
تفنگ مشقی
phiz
صفیرگلوله تفنگ
strap
بند تفنگ
gunners
شکارچی با تفنگ
air gun
تفنگ بادی
automatic rifle
تفنگ خودکار
electron gun
تفنگ الکترونی
gun
تفنگ الکترونی
to miss fire
در نرفتن از تفنگ
matchlock
تفنگ فتیلهای
gauge
اندازه تفنگ
kick
لگد تفنگ
firelock
تفنگ فتیلهای
arquebus
تفنگ قدیمی
gunner
شکارچی با تفنگ
kicking
لگد تفنگ
To pull the trigger .
ما شه تفنگ را کشیدن
blowgun
تفنگ بادی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com