Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 155 (7 milliseconds)
English	Persian
resolution	تفکیک
resolutions	تفکیک
breakdown	تفکیک
breakdowns	تفکیک
break	تفکیک
breaks	تفکیک
separating	تفکیک
differentiation	تفکیک
analysis	تفکیک
parting	تفکیک
partings	تفکیک
removal	تفکیک
segregation	تفکیک
separation	تفکیک
separations	تفکیک
secession	تفکیک
severance	تفکیک
disintegration	تفکیک
break down	تفکیک
demodulation	تفکیک
denotation	تفکیک
disjunction	تفکیک
dissociation	تفکیک
secernment	تفکیک
Other Matches
part	تفکیک کردن تفکیک شدن
diacritical	تفکیک کننده
detachable bottom	کف قابل تفکیک
diacritic	تفکیک کننده
break bulk	تفکیک محصولات
separations	تفکیک متارکه
degree of dissociation	درجه تفکیک
break up	تفکیک کردن
demodulator	تفکیک کننده
break down of negotiation	تفکیک مذاکرات
color separation	تفکیک رنگ
discriminator	تفکیک کننده
disjunct	وجه تفکیک
photodissociation	تفکیک نوری
split risk	تفکیک خطر
predissociation	پیش تفکیک
racial segregation	تفکیک نژادی
resolvable	تفکیک پذیر
resolving power	قدرت تفکیک
response differentiation	تفکیک پاسخ
self dissociation	خود تفکیک
separability	تفکیک پذیری
separator	تفکیک کننده
optical resolution	تفکیک نوری
low resolution	تفکیک پایین
resolution power	توان تفکیک
dissociation	تفکیک گسستگی
thermal dissociation	تفکیک گرمایی
dissociation constant	ثابت تفکیک
parcelling	تفکیک زمین
dissociation curve	منحنی تفکیک
dissociation energy	انرژی تفکیک
division of powers	تفکیک قوا
ionic dissociation	تفکیک یونی
knocked down	تفکیک شده
severable	تفکیک پذیر
separates	جدایی تفکیک
centrifuges	تفکیک کردن
dissociate	تفکیک نمودن
inseparable	تفکیک ناپذیر
separable	تفکیک پذیر
separable	قابل تفکیک
detaching	تفکیک کردن
detaches	تفکیک کردن
detach	تفکیک کردن
dissociating	تفکیک نمودن
dissociates	تفکیک نمودن
separate	جدایی تفکیک
separate	تفکیک کردن
separated	تفکیک کردن
separated	جدایی تفکیک
centrifuge	تفکیک کردن
resolution	تفکیک پذیری
separates	تفکیک کردن
separations	تفکیک کردن
detachable	قابل تفکیک
partition	تفکیک کردن
separation	تفکیک متارکه
partitions	تفکیک کردن
segregation	تفکیک کردن
detachments	جداسازی تفکیک
detachment	جداسازی تفکیک
resolutions	تفکیک پذیری
separation	تفکیک کردن
partition	وسیله یا اسباب تفکیک
principle of separation of powers	اصل تفکیک قوا
preesolved	پیش تفکیک شده
segregating	جدا سازی تفکیک
resolving agent	عامل تفکیک کننده
resolving power	توان تفکیک تلسکوپ
inseparable	غیر قابل تفکیک
desegregates	تفکیک زدایی کردن
desegregating	تفکیک زدایی کردن
resolutions	تفکیک پذیری رفع
desegregate	تفکیک زدایی کردن
resolution	تفکیک پذیری رفع
desegregated	تفکیک زدایی کردن
partitions	وسیله یا اسباب تفکیک
separatism	تفکیک تجزیه طلبی
separably	بطور قابل تفکیک
work breakdown structure	ساختار تفکیک کار
low resolution	تفکیک پذیری پایین
segregate	جدا سازی تفکیک
denominationalism	اعتقاد به تفکیک و تقسیم
segregates	جدا سازی تفکیک
segregation	تفکیک ذرات بتن
break bulk cargo	محمولات تفکیک شده
bond dissociation energy	انرژی تفکیک پیوند
break bulk agent	عامل تفکیک محصولات
modem	تلفیق و تفکیک کننده
system resolution	تفکیک سیستم کار دستگاه
inseparable cost	هزینه غیر قابل تفکیک
denote	تفکیک کردن علامت گذاردن
denoted	تفکیک کردن علامت گذاردن
desegregate	تفکیک نژادی را فسخ کردن
denotes	تفکیک کردن علامت گذاردن
desegregated	تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregates	تفکیک نژادی را فسخ کردن
denotation	علامت تفکیک معنی و مفهوم
desegregating	تفکیک نژادی را فسخ کردن
resolution	قدرت تفکیک [ریاضی] [فیزیک]
discriminating circuit	مدار تفکیک کننده مین
disintegration product	محصول تجزیه و تفکیک شده
resolvable tartaric acid	تارتریک اسید تفکیک پذیر
internal modem	تلفیق و تفکیک کننده درونی
oscillator	تفکیک کننده امواج اشکارساز
oscillations	تفکیک امواج اشکار سازی
oscillation	تفکیک امواج اشکار سازی
external modem	تلفیق و تفکیک کننده برونی
exploded pie graph	نمودار گرد تفکیک شده
segregative	طالب جدایی وابسته به تفکیک وتبعیض
resolution	قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
impartible	جدایی ناپذیر غیر قابل تفکیک
hayes compatible modem	تلفیق و تفکیک کننده سازگار باهیز
denotative	دارای قوه تفکیک یا تمیز تمیزی
marshalling yard	محوطه تفکیک و دسته بندی کالاها
resolutions	قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
administrative segregation	زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
fibre optics	وسیله تفکیک ستون نوربه رشتههای نازک
differentiation	فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
cadastral surveys	عملیات نقشه برداری به منظور تفکیک و تعیین حدوداراضی
marshalling yard	محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
range resolution	قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
heddle rod	چوب کوجی [به آن نیره و ورد نیز گفته می شود، در بالای دار در محل تقاطع چله های زیر و رو، بین تارها جهت تفکیک و تنظیم آنها قرار گرفته.]
differentiating	متمایز کردن تفکیک کردن
differentiate	متمایز کردن تفکیک کردن
discriminant	تفکیک کننده جدا کننده
differentiates	متمایز کردن تفکیک کردن
modulator demodulator	تلفیق کننده- تفکیک کننده
earmarking	تفکیک کردن جدا کردن
rs c	استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com