Dictiornary-Farsi | تفکیک ناپذیر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)

English	Persian
inseparable	تفکیک ناپذیر


Search result with all words

impartible	جدایی ناپذیر غیر قابل تفکیک
Other Matches

part	تفکیک کردن تفکیک شدن
invulnerable	زخم ناپذیر اسیب ناپذیر
immedicable	درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
irrevocably	بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
breakdown	تفکیک
segregation	تفکیک
separation	تفکیک
resolutions	تفکیک
break	تفکیک
breaks	تفکیک
separating	تفکیک
differentiation	تفکیک
analysis	تفکیک
parting	تفکیک
partings	تفکیک
secernment	تفکیک
breakdowns	تفکیک
removal	تفکیک
separations	تفکیک
resolution	تفکیک
secession	تفکیک
break down	تفکیک
denotation	تفکیک
disjunction	تفکیک
dissociation	تفکیک
demodulation	تفکیک
disintegration	تفکیک
severance	تفکیک
detach	تفکیک کردن
separated	تفکیک کردن
separate	جدایی تفکیک
separate	تفکیک کردن
diacritic	تفکیک کننده
disjunct	وجه تفکیک
discriminator	تفکیک کننده
dissociation	تفکیک گسستگی
response differentiation	تفکیک پاسخ
resolving power	قدرت تفکیک
resolvable	تفکیک پذیر
resolution power	توان تفکیک
racial segregation	تفکیک نژادی
predissociation	پیش تفکیک
parcelling	تفکیک زمین
division of powers	تفکیک قوا
dissociation energy	انرژی تفکیک
optical resolution	تفکیک نوری
dissociation curve	منحنی تفکیک
dissociation constant	ثابت تفکیک
separated	جدایی تفکیک
separates	تفکیک کردن
color separation	تفکیک رنگ
separable	قابل تفکیک
break up	تفکیک کردن
break down of negotiation	تفکیک مذاکرات
break bulk	تفکیک محصولات
separable	تفکیک پذیر
segregation	تفکیک کردن
ionic dissociation	تفکیک یونی
separation	تفکیک متارکه
separation	تفکیک کردن
detachable	قابل تفکیک
detaching	تفکیک کردن
detaches	تفکیک کردن
separates	جدایی تفکیک
low resolution	تفکیک پایین
knocked down	تفکیک شده
diacritical	تفکیک کننده
dissociate	تفکیک نمودن
dissociates	تفکیک نمودن
dissociating	تفکیک نمودن
detachable bottom	کف قابل تفکیک
separations	تفکیک متارکه
demodulator	تفکیک کننده
degree of dissociation	درجه تفکیک
separations	تفکیک کردن
self dissociation	خود تفکیک
partition	تفکیک کردن
detachment	جداسازی تفکیک
split risk	تفکیک خطر
thermal dissociation	تفکیک گرمایی
resolutions	تفکیک پذیری
centrifuge	تفکیک کردن
severable	تفکیک پذیر
separator	تفکیک کننده
photodissociation	تفکیک نوری
separability	تفکیک پذیری
detachments	جداسازی تفکیک
centrifuges	تفکیک کردن
resolution	تفکیک پذیری
partitions	تفکیک کردن
partition	وسیله یا اسباب تفکیک
inseparable	غیر قابل تفکیک
segregation	تفکیک ذرات بتن
modem	تلفیق و تفکیک کننده
segregates	جدا سازی تفکیک
segregate	جدا سازی تفکیک
low resolution	تفکیک پذیری پایین
work breakdown structure	ساختار تفکیک کار
desegregate	تفکیک زدایی کردن
desegregating	تفکیک زدایی کردن
desegregates	تفکیک زدایی کردن
partitions	وسیله یا اسباب تفکیک
desegregated	تفکیک زدایی کردن
break bulk cargo	محمولات تفکیک شده
resolving agent	عامل تفکیک کننده
resolving power	توان تفکیک تلسکوپ
separatism	تفکیک تجزیه طلبی
principle of separation of powers	اصل تفکیک قوا
segregating	جدا سازی تفکیک
denominationalism	اعتقاد به تفکیک و تقسیم
separably	بطور قابل تفکیک
bond dissociation energy	انرژی تفکیک پیوند
resolution	تفکیک پذیری رفع
preesolved	پیش تفکیک شده
resolutions	تفکیک پذیری رفع
break bulk agent	عامل تفکیک محصولات
external modem	تلفیق و تفکیک کننده برونی
desegregating	تفکیک نژادی را فسخ کردن
denote	تفکیک کردن علامت گذاردن
discriminating circuit	مدار تفکیک کننده مین
denotation	علامت تفکیک معنی و مفهوم
disintegration product	محصول تجزیه و تفکیک شده
resolution	قدرت تفکیک [ریاضی] [فیزیک]
internal modem	تلفیق و تفکیک کننده درونی
denotes	تفکیک کردن علامت گذاردن
inseparable cost	هزینه غیر قابل تفکیک
denoted	تفکیک کردن علامت گذاردن
oscillations	تفکیک امواج اشکار سازی
system resolution	تفکیک سیستم کار دستگاه
oscillation	تفکیک امواج اشکار سازی
oscillator	تفکیک کننده امواج اشکارساز
desegregate	تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregated	تفکیک نژادی را فسخ کردن
exploded pie graph	نمودار گرد تفکیک شده
desegregates	تفکیک نژادی را فسخ کردن
resolvable tartaric acid	تارتریک اسید تفکیک پذیر
marshalling yard	محوطه تفکیک و دسته بندی کالاها
resolution	قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
denotative	دارای قوه تفکیک یا تمیز تمیزی
hayes compatible modem	تلفیق و تفکیک کننده سازگار باهیز
segregative	طالب جدایی وابسته به تفکیک وتبعیض
resolutions	قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
differentiation	فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
fibre optics	وسیله تفکیک ستون نوربه رشتههای نازک
administrative segregation	زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
cadastral surveys	عملیات نقشه برداری به منظور تفکیک و تعیین حدوداراضی
marshalling yard	محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
inappeasable	ناپذیر
waterproof	نم ناپذیر
imperviable	نم ناپذیر
waterproofed	نم ناپذیر
waterproofs	نم ناپذیر
watertight	اب ناپذیر
unchallenged	بحث ناپذیر
inconvertible	مبادله ناپذیر
indefeasible	فسخ ناپذیر
impossible [colloquial] <adj.>	تحمل ناپذیر
inexhaustibly	بطورپایان ناپذیر
indefeasible	بطلان ناپذیر
indecomposable	فساد ناپذیر
incorruptibly	بطورفساد ناپذیر
incommensurable	سنجش ناپذیر
incommensurable	مقایسه ناپذیر
incommutable	استحاله ناپذیر
incompressible	تراکم ناپذیر
incodensable	انقباض ناپذیر
inappellable	پژوهش ناپذیر
incommutable	تخفیف ناپذیر
incompressible	فشار ناپذیر
incommutably	تبدیل ناپذیر
inappealable	پژوهش ناپذیر
incoercible	انقباض ناپذیر
unchallenged	انکار ناپذیر
inalterable	تغییر ناپذیر
imperviable	سرایت ناپذیر
impenitent	توبه ناپذیر
indefectible	خلل ناپذیر
sateless	سیری ناپذیر
nanoaddressable	نشانی ناپذیر
untouchability	لمس ناپذیر
water proof	رطوبت ناپذیر
waterproof wire	سیم نم ناپذیر
joiner door	دربهای اب ناپذیر
irriversible	برگشت ناپذیر
sure-fire	شکست ناپذیر
irresolvable	تجزیه ناپذیر
irresistable	مقاومت ناپذیر
unsearchable	کاوش ناپذیر
unobjectionable	اعتراض ناپذیر
uninflammable	اشتعال ناپذیر
remediless	درمان ناپذیر
raintight	باران ناپذیر
spanless	پیمایش ناپذیر
stainless	زنگ ناپذیر
unappealabe	پژوهش ناپذیر
non descript	تشریح ناپذیر
unappeasable	استمالت ناپذیر
unchangeable	تغییر ناپذیر
uncomputable	محاسبه ناپذیر
unconquerable	تسخیر ناپذیر