Dictiornary-Farsi | تفکیک نژادی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 205 (10 milliseconds)

English	Persian
racial segregation	تفکیک نژادی


Search result with all words

desegregate	تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregated	تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregates	تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregating	تفکیک نژادی را فسخ کردن
Other Matches

part	تفکیک کردن تفکیک شدن
eugenics	به نژادی
ethnicity	نژادی
ethnic	نژادی
phyletic	نژادی
racially	نژادی
ethnical	نژادی
racial	نژادی
eugenic	وابسته به به نژادی
racial memory	حافظه نژادی
racial prejudice	پیشداوری نژادی
racial prejudice	تعصب نژادی
racialism	خصوصیات نژادی
racialism	تبعیضات نژادی
racial discrimination	تبعیض نژادی
multiracial	چند نژادی
phylogeny	تکامل نژادی
racism	تبعیض نژادی
ethnocentric	طرفداربرتری نژادی
interracial	بین نژادی
interrace	بین نژادی
gerontomorphosis	پیر نژادی
racial unconscious	ناهشیار نژادی
abyssinian	نژادی از گربه
color line	مانع نژادی
segregation	تبعیض نژادی
immunogenetics	مبحث مصونیت نژادی
linebreed	اصلاح نژادی کردن
miscegenation	زناشویی میان نژادی
phylogenetic	وابسته به تکامل نژادی
phylogenic	وابسته به تکامل نژادی
phylogeny	تاریخ نژادی جانور یا گیاه
racy	دارای صفات اصلی و نژادی
segregate	تبعیض نژادی قائل شدن
strains	صفت موروثی خصوصیت نژادی
shropshire	نژادی از گوسفند بی شاخ انگلیسی
strain	صفت موروثی خصوصیت نژادی
teutonism	عقیده برتری نژادی المان
white supremacist	طرفدار تفوق نژادی سفیدپوستان
segregating	تبعیض نژادی قائل شدن
segregates	تبعیض نژادی قائل شدن
eugenic	از نژاد یانسب خوب اصلاح نژادی
sclav ect	عضو نژادی که شامل مردم خاوراروپاباشد
manifest destiny	لوازم قهری بسط وتوسعه نژادی
africander	اروپایی نژادی که درافریقای جنوبی زاده شد
Racial prejudice prevails in some countries.	دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
inviable	عاجز از ادامه بقا در اثرساختمان نژادی و ارثی
dysgenics	مبحث مطالعه فساد نسل وتباهی نژادی
cacogenesis	فساد نژادی دراثر حفظ وابقاء صفات بد
pelasgic	نام نخستین نژادی که دریونان و جزیرههای خاورمدیترانه ساکن شدند
lore	فرهنگ نژادی افسانه هاوروایات قومی فاصله بین چشم ومنقار
karakul	کاراکول [نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
break down	تفکیک
separations	تفکیک
secession	تفکیک
severance	تفکیک
demodulation	تفکیک
secernment	تفکیک
dissociation	تفکیک
disjunction	تفکیک
disintegration	تفکیک
denotation	تفکیک
parting	تفکیک
breakdowns	تفکیک
break	تفکیک
breaks	تفکیک
separating	تفکیک
differentiation	تفکیک
partings	تفکیک
removal	تفکیک
breakdown	تفکیک
segregation	تفکیک
analysis	تفکیک
separation	تفکیک
resolutions	تفکیک
resolution	تفکیک
separates	تفکیک کردن
separated	جدایی تفکیک
dissociates	تفکیک نمودن
separated	تفکیک کردن
separate	جدایی تفکیک
predissociation	پیش تفکیک
parcelling	تفکیک زمین
photodissociation	تفکیک نوری
optical resolution	تفکیک نوری
separates	جدایی تفکیک
low resolution	تفکیک پایین
knocked down	تفکیک شده
ionic dissociation	تفکیک یونی
detachments	جداسازی تفکیک
dissociate	تفکیک نمودن
separate	تفکیک کردن
centrifuge	تفکیک کردن
resolutions	تفکیک پذیری
resolution	تفکیک پذیری
detachment	جداسازی تفکیک
thermal dissociation	تفکیک گرمایی
partitions	تفکیک کردن
partition	تفکیک کردن
severable	تفکیک پذیر
separator	تفکیک کننده
separability	تفکیک پذیری
self dissociation	خود تفکیک
inseparable	تفکیک ناپذیر
response differentiation	تفکیک پاسخ
resolving power	قدرت تفکیک
resolvable	تفکیک پذیر
resolution power	توان تفکیک
split risk	تفکیک خطر
centrifuges	تفکیک کردن
dissociating	تفکیک نمودن
diacritic	تفکیک کننده
degree of dissociation	درجه تفکیک
color separation	تفکیک رنگ
division of powers	تفکیک قوا
dissociation energy	انرژی تفکیک
dissociation curve	منحنی تفکیک
separable	تفکیک پذیر
dissociation	تفکیک گسستگی
detachable	قابل تفکیک
disjunct	وجه تفکیک
break bulk	تفکیک محصولات
demodulator	تفکیک کننده
discriminator	تفکیک کننده
segregation	تفکیک کردن
detachable bottom	کف قابل تفکیک
diacritical	تفکیک کننده
separation	تفکیک متارکه
dissociation constant	ثابت تفکیک
separations	تفکیک متارکه
break down of negotiation	تفکیک مذاکرات
detaches	تفکیک کردن
detaching	تفکیک کردن
break up	تفکیک کردن
separable	قابل تفکیک
separations	تفکیک کردن
detach	تفکیک کردن
separation	تفکیک کردن
segregate	جدا سازی تفکیک
resolving power	توان تفکیک تلسکوپ
desegregating	تفکیک زدایی کردن
denominationalism	اعتقاد به تفکیک و تقسیم
break bulk agent	عامل تفکیک محصولات
resolutions	تفکیک پذیری رفع
desegregates	تفکیک زدایی کردن
desegregated	تفکیک زدایی کردن
segregating	جدا سازی تفکیک
break bulk cargo	محمولات تفکیک شده
segregates	جدا سازی تفکیک
separatism	تفکیک تجزیه طلبی
work breakdown structure	ساختار تفکیک کار
desegregate	تفکیک زدایی کردن
bond dissociation energy	انرژی تفکیک پیوند
segregation	تفکیک ذرات بتن
inseparable	غیر قابل تفکیک
preesolved	پیش تفکیک شده
resolution	تفکیک پذیری رفع
modem	تلفیق و تفکیک کننده
partitions	وسیله یا اسباب تفکیک
low resolution	تفکیک پذیری پایین
partition	وسیله یا اسباب تفکیک
separably	بطور قابل تفکیک
principle of separation of powers	اصل تفکیک قوا
resolving agent	عامل تفکیک کننده
racism	اعتقادبه برتری برخی نژادها بربعضی دیگر و لزوم توجیه خصوصیات قومی و ملی وفرهنگی بر مبنای معیارهای نژادی
discriminating circuit	مدار تفکیک کننده مین
oscillation	تفکیک امواج اشکار سازی
exploded pie graph	نمودار گرد تفکیک شده
denoted	تفکیک کردن علامت گذاردن
internal modem	تلفیق و تفکیک کننده درونی
inseparable cost	هزینه غیر قابل تفکیک
external modem	تلفیق و تفکیک کننده برونی
resolvable tartaric acid	تارتریک اسید تفکیک پذیر
oscillations	تفکیک امواج اشکار سازی
system resolution	تفکیک سیستم کار دستگاه
denotes	تفکیک کردن علامت گذاردن
disintegration product	محصول تجزیه و تفکیک شده
resolution	قدرت تفکیک [ریاضی] [فیزیک]
denotation	علامت تفکیک معنی و مفهوم
denote	تفکیک کردن علامت گذاردن
oscillator	تفکیک کننده امواج اشکارساز
polymeric	دارای ذرات وترکیبات متعدد ومشابه چند نژادی چند رگه
incrossbreed	تولید شده در اثر امیزش نژاد امیزش نژادی کردن
resolutions	قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
resolution	قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
marshalling yard	محوطه تفکیک و دسته بندی کالاها
hayes compatible modem	تلفیق و تفکیک کننده سازگار باهیز
denotative	دارای قوه تفکیک یا تمیز تمیزی
impartible	جدایی ناپذیر غیر قابل تفکیک
segregative	طالب جدایی وابسته به تفکیک وتبعیض
gametophyte	گیاه یا نژادی از گیاه که دارای عضو جنسی تناوبی
fibre optics	وسیله تفکیک ستون نوربه رشتههای نازک
administrative segregation	زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
differentiation	فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
cadastral surveys	عملیات نقشه برداری به منظور تفکیک و تعیین حدوداراضی
intergeneric	بین انواع نژادی بین طبقهای
marshalling yard	محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
range resolution	قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
heddle rod	چوب کوجی [به آن نیره و ورد نیز گفته می شود، در بالای دار در محل تقاطع چله های زیر و رو، بین تارها جهت تفکیک و تنظیم آنها قرار گرفته.]
modulator demodulator	تلفیق کننده- تفکیک کننده