Dictiornary-Farsi | تفکیک پذیر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)

English	Persian
separable	تفکیک پذیر
resolvable	تفکیک پذیر
severable	تفکیک پذیر


Search result with all words

resolvable tartaric acid	تارتریک اسید تفکیک پذیر
Other Matches

part	تفکیک کردن تفکیک شدن
reparable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
mixable	امیزش پذیر امتزاج پذیر
repairable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
educable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
educatable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
ascendible	تفوق پذیر فراز پذیر
ascendable	تفوق پذیر فراز پذیر
adaptable organism	موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
adjustable wheel	چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
break	تفکیک
resolution	تفکیک
breaks	تفکیک
separating	تفکیک
breakdowns	تفکیک
breakdown	تفکیک
disintegration	تفکیک
break down	تفکیک
secession	تفکیک
separation	تفکیک
segregation	تفکیک
secernment	تفکیک
differentiation	تفکیک
severance	تفکیک
resolutions	تفکیک
disjunction	تفکیک
removal	تفکیک
dissociation	تفکیک
separations	تفکیک
demodulation	تفکیک
analysis	تفکیک
parting	تفکیک
partings	تفکیک
denotation	تفکیک
separates	جدایی تفکیک
thermal dissociation	تفکیک گرمایی
detaching	تفکیک کردن
detaches	تفکیک کردن
split risk	تفکیک خطر
dissociate	تفکیک نمودن
dissociates	تفکیک نمودن
dissociating	تفکیک نمودن
separable	قابل تفکیک
separator	تفکیک کننده
separates	تفکیک کردن
segregation	تفکیک کردن
separate	تفکیک کردن
separation	تفکیک متارکه
separations	تفکیک متارکه
separations	تفکیک کردن
separate	جدایی تفکیک
separation	تفکیک کردن
separated	تفکیک کردن
separated	جدایی تفکیک
detachable	قابل تفکیک
inseparable	تفکیک ناپذیر
self dissociation	خود تفکیک
low resolution	تفکیک پایین
partitions	تفکیک کردن
predissociation	پیش تفکیک
parcelling	تفکیک زمین
disjunct	وجه تفکیک
detach	تفکیک کردن
discriminator	تفکیک کننده
resolutions	تفکیک پذیری
separability	تفکیک پذیری
photodissociation	تفکیک نوری
diacritical	تفکیک کننده
resolution	تفکیک پذیری
optical resolution	تفکیک نوری
diacritic	تفکیک کننده
ionic dissociation	تفکیک یونی
degree of dissociation	درجه تفکیک
knocked down	تفکیک شده
demodulator	تفکیک کننده
partition	تفکیک کردن
color separation	تفکیک رنگ
dissociation curve	منحنی تفکیک
resolution power	توان تفکیک
dissociation constant	ثابت تفکیک
division of powers	تفکیک قوا
resolving power	قدرت تفکیک
break bulk	تفکیک محصولات
detachable bottom	کف قابل تفکیک
dissociation	تفکیک گسستگی
response differentiation	تفکیک پاسخ
centrifuges	تفکیک کردن
centrifuge	تفکیک کردن
detachments	جداسازی تفکیک
break down of negotiation	تفکیک مذاکرات
break up	تفکیک کردن
racial segregation	تفکیک نژادی
detachment	جداسازی تفکیک
dissociation energy	انرژی تفکیک
inseparable	غیر قابل تفکیک
segregating	جدا سازی تفکیک
segregates	جدا سازی تفکیک
segregate	جدا سازی تفکیک
modem	تلفیق و تفکیک کننده
partition	وسیله یا اسباب تفکیک
partitions	وسیله یا اسباب تفکیک
denominationalism	اعتقاد به تفکیک و تقسیم
low resolution	تفکیک پذیری پایین
resolving agent	عامل تفکیک کننده
desegregated	تفکیک زدایی کردن
bond dissociation energy	انرژی تفکیک پیوند
break bulk cargo	محمولات تفکیک شده
principle of separation of powers	اصل تفکیک قوا
desegregate	تفکیک زدایی کردن
work breakdown structure	ساختار تفکیک کار
segregation	تفکیک ذرات بتن
resolving power	توان تفکیک تلسکوپ
resolutions	تفکیک پذیری رفع
preesolved	پیش تفکیک شده
desegregates	تفکیک زدایی کردن
desegregating	تفکیک زدایی کردن
separatism	تفکیک تجزیه طلبی
resolution	تفکیک پذیری رفع
separably	بطور قابل تفکیک
break bulk agent	عامل تفکیک محصولات
exploded pie graph	نمودار گرد تفکیک شده
inseparable cost	هزینه غیر قابل تفکیک
system resolution	تفکیک سیستم کار دستگاه
external modem	تلفیق و تفکیک کننده برونی
desegregate	تفکیک نژادی را فسخ کردن
denotation	علامت تفکیک معنی و مفهوم
disintegration product	محصول تجزیه و تفکیک شده
desegregates	تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregated	تفکیک نژادی را فسخ کردن
oscillator	تفکیک کننده امواج اشکارساز
denotes	تفکیک کردن علامت گذاردن
denoted	تفکیک کردن علامت گذاردن
desegregating	تفکیک نژادی را فسخ کردن
internal modem	تلفیق و تفکیک کننده درونی
discriminating circuit	مدار تفکیک کننده مین
denote	تفکیک کردن علامت گذاردن
oscillations	تفکیک امواج اشکار سازی
oscillation	تفکیک امواج اشکار سازی
resolution	قدرت تفکیک [ریاضی] [فیزیک]
segregative	طالب جدایی وابسته به تفکیک وتبعیض
resolution	قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
hayes compatible modem	تلفیق و تفکیک کننده سازگار باهیز
denotative	دارای قوه تفکیک یا تمیز تمیزی
impartible	جدایی ناپذیر غیر قابل تفکیک
marshalling yard	محوطه تفکیک و دسته بندی کالاها
resolutions	قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
fibre optics	وسیله تفکیک ستون نوربه رشتههای نازک
differentiation	فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
administrative segregation	زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
cadastral surveys	عملیات نقشه برداری به منظور تفکیک و تعیین حدوداراضی
marshalling yard	محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
range resolution	قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
cleavable	رخ پذیر
pliable	خم پذیر
soluble	حل پذیر
solvable	حل پذیر
pi acceptor	پی پذیر
programmable read only memory	حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
unalterable <adj.>	چاره نا پذیر
unalienable <adj.>	چاره نا پذیر
inevitable <adj.>	چاره نا پذیر
limitable	محدودیت پذیر
indispensable <adj.>	چاره نا پذیر
maintainable	نگهداشت پذیر
magnetizable	مغناطیس پذیر
inalienable <adj.>	چاره نا پذیر
makable <adj.>	اجرا پذیر
liquefiable	گداز پذیر
absolute <adj.>	چاره نا پذیر
miscible	امیزش پذیر
miscible	امتزاج پذیر
makable <adj.>	انجام پذیر
placable	دلجویی پذیر
placative	تسکین پذیر
plunderable	چپاول پذیر
precipitable	تعلیق پذیر
manageable <adj.>	اجرا پذیر
makable [spv. makeable] <adj.>	اجرا پذیر
proton acceptor	پرتون پذیر
proprotionable	تناسب پذیر
protean	شکل پذیر
pervious	نفوذ پذیر
perturbable	اشوب پذیر
perfectible	کمال پذیر
makable <adj.>	صورت پذیر
mutable	تغییر پذیر
open cheque	چک انتقال پذیر
penetrable	رخنه پذیر
pacifiable	تسکین پذیر
makable <adj.>	امکان پذیر
partible	بخش پذیر
passible	فساد پذیر
extensible	توسعه پذیر
flxible	خمش پذیر
fusible	گداز پذیر
gaugeable	پیمایش پذیر
generable	زایش پذیر
glass jaw	بوکسوراسیب پذیر
healable	درمان پذیر
cancellable [British] <adj.>	بطلان پذیر