English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
stretch runner تلاش زیاد اسب در اخرین مرحله
Other Matches
inextremis در اخرین مرحله
telophase اخرین مرحله تقسیم غیر مستقیم سلولی
teliospore جدارصخیم اخرین مرحله ایجاد قارچ موجد زنگ گیاهی
to lavisheffort زیاد تلاش یا کوشش کردن
phased array ترتیب مرحله به مرحله جریان مرحله به مرحله بندی شده
mask design اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
last in , first out اولین خروج از اخرین ورود فروش کالا از اخرین دسته کالای خریداری شده
imago حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
closing date اخرین روز اخرین فرصت
Lilos اخرین صادره از اخرین وارده
Lilo اخرین صادره از اخرین وارده
bell lap زنگ اخرین دور مسابقه دوچرخه سواری صدای زنگ در اخرین دور دو
final bomb release line اخرین خط رهایی بمب اخرین خط پرتاب بمب
sequenced ejection سیستم پرتاب مرحله به مرحله
creeps مرحله به مرحله جلو رفتن
creep مرحله به مرحله جلو رفتن
sophistication نوع انتخاب سریع که اطلاعات مرحله اول مرتب سازی در مرحله دوم به کار می رود تا سرعت انتخاب را افزایش دهد
boost phase مرحله دوم پرتاب موشک مرحله روشن شدن موتورمرحله دوم
leapfrogging پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
leapfrogs پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
leapfrog پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
leapfrogged پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
assembler اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
final protective line خط اخرین اتشهای حفافتی اخرین خط حفافتی
load call وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep. زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
inflight phase مرحله بازدید حین پرواز مرحله عملیات حین پرواز
combat phase مرحله درگیری در رزم مرحله رزم
phasing مرحله بندی مرحله بندی عملیات
finals اخرین
bottommost اخرین
last a اخرین
final اخرین
to the last تا اخرین دم
lastmentioned اخرین
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
final price اخرین قیمت
the last two اخرین دوتا
deadlines اخرین مهلت
upshot اخرین شماره
last اخرین اخیر
final coordination line اخرین خط هماهنگیها
topnotch اخرین نقطه
stoppress اخرین خبر
lasted اخرین اخیر
pis aller اخرین چاره
nightcaps اخرین مسابقه
to the bitters end تا اخرین دم یاحد
nightcap اخرین مسابقه
parthian glance اخرین نگاه
tag end اخرین قسمت
lasts اخرین اخیر
deadline اخرین مهلت
match points اخرین امتیاز
match point اخرین امتیاز
reserve price اخرین بها
bitter end اخرین پریشانی
set point اخرین امتیاز
the very last drop اخرین قطره
deadline سررسید اخرین فرصت
bell lap اخرین دور مسابقه
deadlines سررسید اخرین فرصت
no wind position اخرین محل هواپیما
up to date مطابق اخرین طرز
up to date حاوی اخرین اطلاعات
last but not least اخرین ولی نه کمترین
current فعلی اخرین اطلاعات
up-to-date حاوی اخرین اطلاعات
currents فعلی اخرین اطلاعات
surrebutter اخرین پاسخ خواهان
up-to-date مطابق اخرین طرز
final protective fires اخرین اتشهای حفافتی
pis aller اخرین پناه چاره
Halloween اخرین شب ماه اکتبر
ultimatums اخرین پیشنهاد قطعی
ultimatum اخرین پیشنهاد قطعی
set point اخرین امتیاز بازی
ultimata اخرین پیشنهاد قطعی
phased attack تک مرحله بندی شده حمله مرحله بندی شده
to hold somebody in great respect کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
omega اخرین حرف الفبای یونانی
faena اخرین ضرباتی که گاو را می کشد
filo اخرین صادره از اولین وارده
gun lap شلیک اخرین دور مسابقه دو
rear point اخرین قسمت عقب دار
closing prices اخرین قیمت معامله شده
her last was a son اخرین بچهای که زایید پسربود
isaid in my last در اخرین نامه خود گفتم
i am nat my last shifts اخرین وسیله یا تدبیر من اینست
lifo last in first out اولین صادره از اخرین وارده
hallow een شب اولیاء :اخرین شب ماه اکتبر
effort تلاش
searches تلاش
search تلاش
efforts تلاش
searched تلاش
searchingly تلاش
set out <idiom> تلاش
quests تلاش
quest تلاش
scrounge تلاش
scrounged تلاش
synergic هم تلاش
scrounges تلاش
stress تلاش
endeavor تلاش
stresses تلاش
stressing تلاش
endevour تلاش
competency تلاش
scrounging تلاش
what is the latest خبر تازه چه دارید اخرین خبرچیست
match point اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
autumn اخرین قسمت سومین دوره زندگی
autumns اخرین قسمت سومین دوره زندگی
home hole اخرین بخش زمین یا یک دوربازی گلف
match points اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
thule اخرین نقطه شمالی مسکون دنیا
break ball اخرین گوی مانده روی میزبیلیارد
wild-goose chase تلاش بیهوده
normal force تلاش عمودی
wild goose chase تلاش بیهوده
scrounge تلاش کردن
effort syndrome نشانگان تلاش
design stress resultant تلاش محاسباتی
scrounging تلاش کردن
filler خرج تلاش
fillers خرج تلاش
scrounges تلاش کردن
detonation charge خرج تلاش
scrounged تلاش کردن
wild-goose chases تلاش بیهوده
level of effort میزان تلاش
unity of effort وحدت تلاش
make a push تلاش کردن
shearing force تلاش برشی
to lay about تلاش کردن
main effort تلاش اصلی
full bore حداکثر تلاش
to cast about تلاش کردن
bursting charge خرج تلاش
burster خرج تلاش
last supper اخرین شام حضرت عیسی باحواریون خود
all the way اخرین یورش برای لمس نقطه نهایی
target approach point اخرین نقطه بازرسی درمنطقه فرود یا بارریزی
previous spot نقطهای که توپ در اخرین باروارد بازی شده
z بیست و ششمین و اخرین حرف الفبای انگلیسی
level of effort تلاش رزمی یکان
last-ditch وابسته به آخرین تلاش
competes تلاش و جدیت کردن
compete تلاش و جدیت کردن
inert filling خرج تلاش بی اثر
burster course مسیرانفجار خرج تلاش
bend over backwards to do something <idiom> سخت تلاش کردن
roll up one's sleeves <idiom> سخت تلاش کردن
put up a good fight <idiom> سخت تلاش کردن
main effort تلاش اصلی نیروها
go for broke <idiom> به سختی تلاش کردن
main attack تلاش اصلی نیروها
knock oneself out <idiom> باعث تلاش فراوان
go out of one's way <idiom> تلاش زیادی کردن
competed تلاش و جدیت کردن
endeavor تلاش کردن کوشیدن
endevour تلاش کردن کوشیدن
all out با تمام قدرت و تلاش
admissible stress تلاش قابل قبول
burster tube لوله خرج تلاش
to make a real effort تلاش جدی کردن
prowl پرسه زدن تلاش
prowled پرسه زدن تلاش
prowling پرسه زدن تلاش
prowls پرسه زدن تلاش
competence روح تلاش جدیت
put someone's best foot forward <idiom> بیشتر تلاش کردن
orphans اخرین خط یک پاراگراف که دربالای یک صفحه از متن تنهاقرار دارد
orphaned اخرین خط یک پاراگراف که دربالای یک صفحه از متن تنهاقرار دارد
orphan اخرین خط یک پاراگراف که دربالای یک صفحه از متن تنهاقرار دارد
work someone's finger to the bone <idiom> تمام تلاش را به کار بستند
powers حداکثر تلاش در کمترین زمان
powering حداکثر تلاش در کمترین زمان
try for point تلاش برای کسب امتیاز
powered حداکثر تلاش در کمترین زمان
power حداکثر تلاش در کمترین زمان
foraging تلاش وجستجو برای علیق
forages تلاش وجستجو برای علیق
foraged تلاش وجستجو برای علیق
scrambles بزحمت جلو رفتن تلاش
scramble بزحمت جلو رفتن تلاش
Thank you for your efforts. با تشکر برای تلاش شما.
go long تلاش درپاس طولانی بجلو
scrambled بزحمت جلو رفتن تلاش
scrambling بزحمت جلو رفتن تلاش
to turn upside down هر تلاش امکان پذیری را کرن
forage تلاش وجستجو برای علیق
do one's best <idiom> تمام تلاش خودرا کردن
run scared <idiom> تلاش برای رقابت سیاسی
maximised به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximises به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximizes به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com