Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 73 (3 milliseconds)
English
Persian
fatalities
تلفات
fatality
تلفات
losses
تلفات
loss
تلفات
mortality
تلفات
casualties
تلفات
casualty
تلفات
victim
تلفات
victims
تلفات
Other Matches
total loss
تلفات کل
casualty
تلفات و ضایعات
casualties
تلفات و ضایعات
low loss cable
کابل با تلفات کم
battle casualty
تلفات جنگی
lethal area
منطقه تلفات
insulation power factor
زاویه ی تلفات
kill factor
ضریب تلفات
casualty radius
شعاع تلفات
corona losses
تلفات کورونا
suffers
تلفات دیدن
suffered
تلفات دیدن
suffer
تلفات دیدن
loss
تلفات ضایعات
tip loss
تلفات نوک
mortality factor
ضریب تلفات
total losses
کل تلفات ابی
mass casualties
تلفات زیاد
magnetic hystersis loss
تلفات هیسترزیس
low loss construction
ساختمان کم تلفات
low loss coil
بوبین با تلفات کم
treble our casualties
سه برابر تلفات ما
the losses of the army
تلفات ارتش
interphase transformer loss
تلفات پیچک صنعتی
low loss capacitor
خازن با تلفات دی الکتریک کم
loss appraisal
قبول تلفات در جنگ
loss replacement
جایگزینی تلفات و ضایعات
no load loss
تلف یا تلفات بی باری
mass casualties
تلفات و ضایعات شدید
low loss ceramics
سرامیک با تلفات دی الکتریکی کم
kill probability
احتمال واردکردن تلفات
eddy current losses
تلفات جریان گردابی
absorption losses
تلفات ناشی از جذب
vulnerability
در معرض تلفات بودن
casualty radius
شعاع تولید تلفات
escaped water
تلفات اب هنگام بهره برداری
tolling
تعداد تلفات جنگی ضایعه
loss
تلفات جنگی ضایعات رزمی
the army lost heavily
ارتش تلفات سنگین داد
toll
تعداد تلفات جنگی ضایعه
tolls
تعداد تلفات جنگی ضایعه
to take toll of any one
تلفات زیادبرکسی وارد اوردن
casualty agent
عامل ایجاد تلفات و ضایعات
gear friction losses
تلفات اصطکاکی جعبه دنده
inflict casualty
تلفات وارد کردن بدشمن
inflicting
وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
kill
تلفات منفجر کردن از بین بردن
kills
تلفات منفجر کردن از بین بردن
dielectric loss factor meter
دستگاه اندازه گیری ضریب تلفات
inflicts
وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflict
وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflicted
وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
allowance for anticipated
سهمیه مجاز تلفات پیش بینی شده اماد
Vistory was dearly bought .
پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
decimate
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimated
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimates
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimating
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
spray attack
پخش مواد شیمیایی وبیولوژیکی از راه هوا برای تولید تلفات
casualty attack
تک غافلگیری که به منظورتولید تلفات انجام میشود تک غافلگیری ش م ر
casualty board
تابلوی نمودار ضایعات یکان تابلوی تلفات
kill area
منطقه خطر منطقه تلفات
loss angle
زاویه تلف زاویه تلفات
anticipated stock losses
تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com