Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (15 milliseconds)
English	Persian
hayes compatible modem	تلفیق و تفکیک کننده سازگار باهیز
Other Matches
modem	تلفیق و تفکیک کننده
external modem	تلفیق و تفکیک کننده برونی
internal modem	تلفیق و تفکیک کننده درونی
modulator demodulator	تلفیق کننده- تفکیک کننده
rs c	استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
schematist	تلفیق کننده
collator	تلفیق کننده
modulator	تلفیق کننده
frequency synthesizer	ترکیب یا تلفیق کننده فرکانس
syncretic	تلفیق کننده عقاید مختلف
discriminant	تفکیک کننده جدا کننده
farraginous	تلفیق کننده کلیه شرایط واخلاقهای متفاوت وجنسهای مخالف
discriminator	تفکیک کننده
diacritical	تفکیک کننده
separator	تفکیک کننده
demodulator	تفکیک کننده
diacritic	تفکیک کننده
resolving agent	عامل تفکیک کننده
oscillator	تفکیک کننده امواج اشکارساز
discriminating circuit	مدار تفکیک کننده مین
pcm	شرکت تولید کننده تختههای جانبی که سازگار کامپیوتر تولیدکننده دیگر باشند
generic	که با کل وسایل سخت افزاری و نرم افزاری یک تولید کننده سازگار باشد
part	تفکیک کردن تفکیک شدن
collated	تلفیق
modulation	تلفیق
syncretism	تلفیق
collate	تلفیق
collates	تلفیق
synthesis	تلفیق
syntheses	تلفیق
reconciliation	تلفیق
patching together	تلفیق
collating	تلفیق
conflates	تلفیق کردن
collate	تلفیق کردن
reconcilable	قابل تلفیق
collated	تلفیق کردن
collates	تلفیق کردن
collating	تلفیق کردن
conflate	تلفیق کردن
fm	تلفیق بسامدی
conflated	تلفیق کردن
phase modulation	تلفیق فازی
conflating	تلفیق کردن
frequency modulation	تلفیق بسامدی
incorporation	پیوستگی تلفیق
frequency modulation	تلفیق فرکانس
modulation frequency	بسامد تلفیق
amplitude modulation	تلفیق دامنهای
PM	تلفیق فازی
PM	تلفیق مرحلهای
pulse modulation	تلفیق تپشی
compilation	تلفیق همگردانی
compilations	تلفیق همگردانی
agreeable	سازگار
salubrious	سازگار
favourable	سازگار
simpatico <adj.>	سازگار
harmonic	سازگار
incompatible	نا سازگار
consistent	سازگار
matchable	سازگار
towardly	سازگار
well adjusted	سازگار
in tune	سازگار
compossible <adj.>	سازگار
compatible <adj.>	سازگار
maladjusted	کژ سازگار
malleable	سازگار
congruous	سازگار
am	تلفیق دامنهای odulation
pulse code modulation	تلفیق رمز تپشی
frequecny modulation recording	ثبت تلفیق فرکانس
low level modulation	تلفیق سطح پایین
adaptive radiation	پرتوش سازگار
adaptive system	سیستم سازگار
syntonic	سازگار بامحیط
downward compatible	سازگار رو به پایین
self consistent	خود سازگار
adjust	سازگار کردن
assimilated	تلفیق کردن همانند ساختن
mfm	ثبت تلفیق بسامد اصلاحی
assimilating	تلفیق کردن همانند ساختن
assimilate	تلفیق کردن همانند ساختن
assimilates	تلفیق کردن همانند ساختن
modified frequency modulation recording	ثبت تلفیق بسامد اصلاحی
schematism	تلفیق واجتماع اجرام اسمانی
collating sequence	توالی ترتیب رشته تلفیق
conflation	ترکیب دوعبارت بایکدیگر تلفیق
salubriously	بطور سازگار یا گوارا
self consistent field	میدان خود سازگار
compatible software	نرم افزار سازگار
harmonious	موزون سازگار موافق
software compatible	نرم افزار سازگار
adjusting	وفق دادن سازگار کردن
tandy model 000hl	IBکامپیوتر شخصی سازگار باریزکامپیوتر XT
adjusts	وفق دادن سازگار کردن
self consistent field methode	روش میدان خود سازگار
vectra pc tm	IBریزکامپیوتر سازگار باکامپیوتر شخصی AT
hartree methode	روش میدان خود سازگار
ibm pc compatible computer	کامپیوتر شخصی سازگار باای بی ام
pc 00	IBریزکامپیوتر سازگار باکامپیوتر شخصی XT
Industry Standard Architecture	استاندارد برای باس در IBMPC یا سازگار با آن
add up <idiom>	سازگار و قابل قبول به نظر رسیدن
to be congenial to somebody [things]	برای کسی سازگار بودن [اشیا]
ISA	- بیتی در IBM PC یا سازگار با آن به کار رود
downward compatible	کامپیوتر سازگار با کامپیوترنسل قبل همساز رو به پایین
leading edge model	IB سازگار است یک میکروکامپیوتر کم هزینه که با کامپیوتر شخصی
Hayes Corporation	مودمی که سازگار با مجموعه دستورات Hayes At است
pc write	IB و کامپیوتر سازگار با ان برنامه مشهور پردازش کلمه برای PC
Atari ST	و از پردازنده هایی استفاده می کنند که سازگار با IBM PC نیستند
Lous quinze	[سبک فرانسوی تلفیق معماری روکوکو و نئوکلاسیک در زمان لوئی پانزدهم]
pcm	تلفیق رمزضربان Compatible Plug شرکت تولید تجهیزات کامپیوتری anufacturerodulation
purpurin	رنگ ارغوان یا قرمز [که از تلفیق روناس با ترکیبات فلزی دیگر بدست می آید.]
dissociation	تفکیک
secernment	تفکیک
secession	تفکیک
separation	تفکیک
severance	تفکیک
breakdowns	تفکیک
differentiation	تفکیک
separating	تفکیک
breaks	تفکیک
denotation	تفکیک
disintegration	تفکیک
segregation	تفکیک
resolution	تفکیک
removal	تفکیک
separations	تفکیک
analysis	تفکیک
disjunction	تفکیک
partings	تفکیک
resolutions	تفکیک
demodulation	تفکیک
break	تفکیک
break down	تفکیک
parting	تفکیک
breakdown	تفکیک
blue chip personal computer	IB که در کشور کره توسط شرکت HYUNDAI ساخته میشودکامپیوترهای شخصی ارزان سازگار با
overscan	از دست دادن متن در پایان خط وقتی که کامپیوتر ومانیتور بدرستی با هم سازگار نیستند
collator	ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
separability	تفکیک پذیری
low resolution	تفکیک پایین
severable	تفکیک پذیر
break bulk	تفکیک محصولات
predissociation	پیش تفکیک
break up	تفکیک کردن
break down of negotiation	تفکیک مذاکرات
resolution	تفکیک پذیری
segregation	تفکیک کردن
self dissociation	خود تفکیک
resolutions	تفکیک پذیری
racial segregation	تفکیک نژادی
separable	تفکیک پذیر
separable	قابل تفکیک
separation	تفکیک کردن
detaching	تفکیک کردن
detach	تفکیک کردن
separation	تفکیک متارکه
dissociating	تفکیک نمودن
dissociates	تفکیک نمودن
detachable bottom	کف قابل تفکیک
dissociate	تفکیک نمودن
color separation	تفکیک رنگ
separations	تفکیک متارکه
separations	تفکیک کردن
optical resolution	تفکیک نوری
detachable	قابل تفکیک
resolvable	تفکیک پذیر
parcelling	تفکیک زمین
resolving power	قدرت تفکیک
thermal dissociation	تفکیک گرمایی
resolution power	توان تفکیک
degree of dissociation	درجه تفکیک
response differentiation	تفکیک پاسخ
detachment	جداسازی تفکیک
detachments	جداسازی تفکیک
photodissociation	تفکیک نوری
ionic dissociation	تفکیک یونی
inseparable	تفکیک ناپذیر
division of powers	تفکیک قوا
separated	جدایی تفکیک
knocked down	تفکیک شده
centrifuges	تفکیک کردن
separates	تفکیک کردن
centrifuge	تفکیک کردن
dissociation constant	ثابت تفکیک
separates	جدایی تفکیک
detaches	تفکیک کردن
dissociation energy	انرژی تفکیک
split risk	تفکیک خطر
separate	تفکیک کردن
separate	جدایی تفکیک
partition	تفکیک کردن
disjunct	وجه تفکیک
separated	تفکیک کردن
partitions	تفکیک کردن
dissociation	تفکیک گسستگی
dissociation curve	منحنی تفکیک
corrector	جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com