Dictiornary-Farsi | تمام قدرت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (11 milliseconds)

English	Persian
full	تمام قدرت
fullest	تمام قدرت


Search result with all words

all out	با تمام قدرت و تلاش
minister plenipotentiary	نماینده سیاسی که زیر دست سفیرکبیر است ولی قدرت تمام دارد
Other Matches

empowered	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
creativeness	قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat	اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power	قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
beta software	نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminate	تمام شدن تمام کردن
terminates	تمام شدن تمام کردن
terminated	تمام شدن تمام کردن
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination	قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
adobe type manager	استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster	سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
lap	یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped	یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy	اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
panoramas	تمام نما اینه تمام نما
full track	تمام شنی خودرو تمام شنی
panorama	تمام نما اینه تمام نما
godown	قدرت
power	قدرت
vigor	قدرت
vim	قدرت
powered	قدرت
vis	قدرت
powering	قدرت
force	قدرت
forces	قدرت
forcing	قدرت
sovereignty	قدرت
might	قدرت
energies	قدرت
energy	قدرت
authority	قدرت
ability	قدرت
powers	قدرت
abilities	قدرت
power takeoff	قدرت
capability	قدرت
strenght	قدرت
potency	قدرت
strong arm	قدرت
strong-arm	قدرت
nerve	قدرت
strengths	قدرت
zing	قدرت
posses	قدرت
inauthoritative	بی قدرت
will power <idiom>	قدرت
posse	قدرت
vigour	قدرت
nerves	قدرت
strength	قدرت
tensions	قدرت
tension	قدرت
commanding	با قدرت
power failures	قطع قدرت
power loss	گمگشتگی قدرت
firepower	قدرت شلیک
monopoly power	قدرت انحصاری
like a ton of bricks <idiom>	به شدت یا با قدرت
canning	قدرت داشتن
cans	قدرت داشتن
low power stage	طبقه کم قدرت
low power transistor	ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
hands	قدرت توپگیری
can	قدرت داشتن
power function	تابع قدرت
power consumption	مصرف قدرت
source of power	منبع قدرت
pi accepting	قدرت پی پذیری
authoritarianism	قدرت طلبی
power cable	کابل قدرت
power dissipation	اتلاف قدرت
power distribution	پخش قدرت
power loss	تلف قدرت
palgwe	فوق قدرت
power stroke	مرحله قدرت
power source	منبع قدرت
power outege	قطع قدرت
will-power	قدرت اراده
solvency	قدرت حلالپوشی
purchasing power	قدرت خرید
power factor	ضریب قدرت
stock-cars	قدرت و دوام
scepter	قدرت یا اقتدارسلطنتی
discourses	قدرت استقلال
discourse	قدرت استقلال
the finger of god	قدرت خدا
posses	قدرت قانونی
posse	قدرت قانونی
scattering power	قدرت پراکندگی
saber rattling	قدرت نمایی
retentivity	قدرت نگهداری
resolving power	قدرت تفکیک
sea power	قدرت بحری
seapower	قدرت دریایی
superpowers	ابر قدرت
stock-car	قدرت و دوام
stock car	قدرت و دوام
super power	ابر قدرت
sight	قدرت دید
sights	قدرت دید
strenght	قدرت شدت
social power	قدرت اجتماعی
superpower	ابر قدرت
staying power	طاقت قدرت
refractive power	قدرت شکست
reflecting power	قدرت انعکاس
prepotence	قدرت کامل
world power	قدرت دنیوی
world power	قدرت جهانی
leverage	قدرت نفوذ
on	در اوج قدرت
acidity	قدرت اسیدی
power transmission	انتقال قدرت
power test	ازمون قدرت
power structure	ساخت قدرت
dynamism	قدرت تحرک
will to power	قدرت خواهی
prepotency	قدرت کامل
power supplay	منبع قدرت
receptivity	قدرت پذیرش
rating plate	پلاک قدرت
enterprise	قدرت اقدام
enterprises	قدرت اقدام
useful power	قدرت مفید
heaven	قدرت پروردگار
voltage source	منبع قدرت
puissance	توان قدرت
heavens	قدرت پروردگار
power failure	قطع قدرت
hiding power	قدرت پوشش
cutting capacity	قدرت برش
cutting power	قدرت برش
damping power	قدرت میرایی
deglutition	قدرت بلع
destructivity	قدرت تخریب
detectability	قدرت اشکارسازی
countervailing power	قدرت همسنگ
conveying capacity	قدرت انتقال
generator output	قدرت مولد
power switch	کلید قدرت
bond strength	قدرت پیوند
heavy current circuit breaker	کلید قدرت
heam yoei vooly	تئوری قدرت
gripping power	قدرت مهارکنندگی
great power	کشور با قدرت
powers	قدرت نیرو
circuit breaking capacity	قدرت قطع
powering	قدرت نیرو
cogency	قدرت عقیده
powered	قدرت نیرو
combat power	قدرت رزمی
detection range	قدرت اکتشافی
engine performance	قدرت موتور
engine power	قدرت موتور
explosive energy	قدرت انفجار
explosive force	قدرت انفجار
fasces	قدرت مجازات
rods	میله قدرت
rod	میله قدرت
fire power	قدرت اتش
fire power	قدرت تیراندازی
fluxing power	قدرت سیلان
authoritarian	قدرت طلب
authoritarians	قدرت طلب
omnipotence	قدرت تام
diagonal power	قدرت قطری
dielectric power	قدرت دی الکتریکی
dielectric strength	قدرت دی الکتریک
driving power	قدرت محرکه
magnitude	شدت قدرت
economic potential	قدرت اقتصادی
economic power	قدرت اقتصادی
effective power	قدرت موثر
omnipotence	قدرت مطلق
resolution	قدرت تشخیص
authority	مرجع قدرت
resolutions	قدرت تشخیص
high power microscope	میکروسکوپ پر قدرت
basicity	قدرت بازی
input power	قدرت ورودی
accelerating power	قدرت شتاب
high power transformer	ترانسفورماتور قدرت
high powerd money	پول پر قدرت
emissive power	قدرت صدور
high power transistor	ترانزیستور قدرت
increase of power	افزایش قدرت
authority symbol	نماد قدرت
authority figure	مظهر قدرت
absorption power	قدرت جذب
absorbency	قدرت جذب
power	قدرت نیرو
bearing capacity	قدرت تحمل
almightiness	قدرت کامل
benumb	بی قدرت کردن

full