Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
to p the well
تمام یاقسمتی ازاثاثیه چاه کنی را ازسرچاه نفت برداشتن وبردن
Other Matches
gastrectomy
عمل برداشتن تمام یا قسمتی از معده
booked
فصل یاقسمتی از کتاب
book
فصل یاقسمتی از کتاب
books
فصل یاقسمتی از کتاب
transcribe
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribing
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribed
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
to catch away
گرفتن وبردن
yerk
قاپیدن وبردن
inveigled
گمراه کردن وبردن
inveigle
گمراه کردن وبردن
inveigles
گمراه کردن وبردن
inveigling
گمراه کردن وبردن
call for someone
<idiom>
آمدن وبردن کسی
lug
کشیدن وبردن قالب زدن
lugs
کشیدن وبردن قالب زدن
lugging
کشیدن وبردن قالب زدن
lugged
کشیدن وبردن قالب زدن
head hunt
بریدن سردشمن وبردن ان بعنوان غنیمت ونشانه پیروزی
beta software
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminates
تمام شدن تمام کردن
terminate
تمام شدن تمام کردن
terminated
تمام شدن تمام کردن
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
lapped
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
lifts
برداشتن
countertrace
برداشتن از
deletes
برداشتن
sublate
برداشتن
removing
از جا برداشتن
take up
برداشتن
deleted
برداشتن
lift
برداشتن
to pick up
برداشتن
lifted
برداشتن
delete
برداشتن
include
در برداشتن
removes
از جا برداشتن
includes
در برداشتن
ingather
برداشتن
ingether
برداشتن
glom
برداشتن
deleting
برداشتن
lifting
برداشتن
moistening
نم برداشتن
take
برداشتن
flaws
مو برداشتن
pick up
برداشتن
to pull off
برداشتن
flaw
مو برداشتن
remove
برداشتن
remove
از جا برداشتن
takes
برداشتن
removing
برداشتن
to mop up
برداشتن
to take up
برداشتن
removes
برداشتن
to run away with
برداشتن
pickup
برداشتن
full track
تمام شنی خودرو تمام شنی
panorama
تمام نما اینه تمام نما
panoramas
تمام نما اینه تمام نما
transcribe
رونوشت برداشتن
shuffle off
به عجله برداشتن
spooning
با قاشق برداشتن
removing
برداشتن مهر
spoon
با قاشق برداشتن
snap up
تند برداشتن
spoons
با قاشق برداشتن
run away with
برداشتن و در رفتن
demountable
قابل برداشتن
emarginate
برداشتن حاشیه از
to carry arms
سلاح برداشتن
flaws
ترک برداشتن
remove
برداشتن مهر
dequeue
برداشتن اقلام یک صف
heave
خیز برداشتن
to sweep away
ازمیان برداشتن
to break step
غلط پا برداشتن
break step
غلط پا برداشتن
transcribed
رونوشت برداشتن
transcribes
رونوشت برداشتن
transcribing
رونوشت برداشتن
surmounts
ازمیان برداشتن
feet
پاچنگال برداشتن
surmounting
ازمیان برداشتن
to take off
برداشتن بردن
surmounted
ازمیان برداشتن
to take the photograph of
عکس برداشتن از
surmount
ازمیان برداشتن
removes
برداشتن مهر
spooned
با قاشق برداشتن
gait
گام برداشتن
elided
ازاخر برداشتن
twists
تاب برداشتن
machine
براده برداشتن
machined
براده برداشتن
machines
براده برداشتن
elide
ازاخر برداشتن
unveils
حجاب برداشتن
unveiling
حجاب برداشتن
ingether
خرمن برداشتن
unveiled
حجاب برداشتن
resign
دست برداشتن
desist
دست برداشتن
cease
دست برداشتن
unhood
سرپوش برداشتن از
list
سیاهه برداشتن
polls
نمونه برداشتن
polled
نمونه برداشتن
off take rudder
سکان برداشتن
stepping
گام برداشتن
stepping
قدم برداشتن
step
گام برداشتن
step
قدم برداشتن
picturize
فیلم برداشتن از
twist
تاب برداشتن
make a copy of
رونوشت برداشتن
twisting
تاب برداشتن
decode
برداشتن رمز
eliding
ازاخر برداشتن
crack
شکاف برداشتن
elides
ازاخر برداشتن
cracks
شکاف برداشتن
poll
نمونه برداشتن
unveil
حجاب برداشتن
to fly to arms
سلاح برداشتن
to have one's p taken
عکس برداشتن
To co away with . To remove. To eliminate .
ازمیان برداشتن
unmasking
نقاب برداشتن از
map
نقشه برداشتن از
maps
نقشه برداشتن از
unmasked
نقاب برداشتن از
remove slag
سرباره را برداشتن
give up
دست برداشتن از
decoded
برداشتن رمز
to come at a bound
<idiom>
خیز برداشتن
unmask
نقاب برداشتن از
decodes
برداشتن رمز
warp
تاب برداشتن
warped
تاب برداشتن
uncap
سر پوش برداشتن از
flaw
ترک برداشتن
uncap
کلاه از سر برداشتن
to d. the cloth
رومیزی را برداشتن
heaved
خیز برداشتن
to receive a wound
زخم برداشتن
warps
تاب برداشتن
unmasks
نقاب برداشتن از
clearance
برداشتن مانع
withdraws
عقب کشیدن برداشتن
to lift one's hand
دست به سوگند برداشتن
to have two strings to one bow
با یک دست دو هندوانه برداشتن
fractured
مو برداشتن قطعات و وسایل
fracturing
مو برداشتن قطعات و وسایل
fractures
مو برداشتن قطعات و وسایل
to run away with
برداشتن ودر رفتن
to get anything out of the way
کاری را ازمیان برداشتن
to lift up one's hand
دست بدعا برداشتن
withdraw
عقب کشیدن برداشتن
decontrol
دست از کنترل برداشتن
fracture
مو برداشتن قطعات و وسایل
defuse
فیوز بمب را برداشتن
curled
تاب برداشتن فردادن
curls
تاب برداشتن فردادن
remove the seal from
مهر چیزی را برداشتن
racing of motor
دور برداشتن موتور
untread
بعقب گام برداشتن
ingather
انباشتن خرمن برداشتن
curl
تاب برداشتن فردادن
to take notes of
یاد داشت برداشتن از
pace
شیوه گام برداشتن
defused
فیوز بمب را برداشتن
defuses
فیوز بمب را برداشتن
defusing
فیوز بمب را برداشتن
yerk
هل دادن شکاف برداشتن
to whisk away or off
تند بردن برداشتن
paced
شیوه گام برداشتن
paces
شیوه گام برداشتن
leave alone
<idiom>
دست از سر کسی برداشتن
To pluck ones eyebrows.
زیر ابرو برداشتن
work in
مشکلات را از میان برداشتن
racing of generator
دور برداشتن مولد
to sel a person a pup
کلاه کسیرا برداشتن
multiplicate
چندین نسخه برداشتن از
overcrop
زیاد حاصل برداشتن از
crack
شکاف برداشتن ترکیدن
cracks
شکاف برداشتن ترکیدن
disburden
بار از دوش برداشتن
strides
گام های بلند برداشتن
striding
گام های بلند برداشتن
weeding
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
to raise the v
توری یانقاب ازروی برداشتن
unburdens
بار از دوش کسی برداشتن
forborne
دست برداشتن تحمل کردن
unburdening
بار از دوش کسی برداشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com