English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
constant amperage regulation تنظیم با امپر ثابت
constant current regulator تنظیم با امپر ثابت
Other Matches
constant current motor موتور با امپر ثابت
constant current generator مولد با امپر ثابت
ampere hour meter regulation تنظیم امپر- ساعت سنج
constant speed regulation تنظیم با سرعت ثابت
zeroize تنظیم وسایل رمز یک ماشین رمز روی یک وضعیت ثابت
ampere foot امپر- پا
deka ampere ده امپر
amp امپر
amps امپر
ampere امپر
ampere turn امپر- دور
milliampere یک هزارم امپر
deci ampere دهم امپر
kiloampere کیلو امپر
centiampere سانتی امپر
ampere second امپر- ثانیه
current meter امپر متر
ampere minute امپر- دقیقه
laplace law قانون امپر
v.a. ولت امپر
starting current امپر استارت
ampere hour امپر- ساعت
ampere law قانون امپر
ampere hour امپر ساعت
milliampere میلی امپر
ampere hour meter امپر- ساعت سنج
twenty four hour charge rate امپر مجاز باتری
hot wire meter امپر سنج حرارتی
static employment کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
sight adjustment تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
reactive volt ampere hour meter کنتور ولت- امپر- ساعت- راکتیو
camera station ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tune تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
fixed capital سپرده ثابت اموال ثابت یکان
static test ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
volt ampere اندازه گیری نیروی برق برحسب ولتاژ و امپر
tunes تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tune تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
standing orders دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing order دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
paged انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
calibration تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
sample مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sampled مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sight alinement تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
amperage شدت جریان برق میزان نیروی برق برحسب امپر
standing ثابت دستورالعمل ثابت
steady مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
go no go اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
sidelay تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
adjusting ring حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
fix ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fixes ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
trimsize اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
calibrated air speed سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
high burst ranging تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
solid ثابت
standstill ثابت
specific ثابت
specifics ثابت
pegged ثابت
resolute ثابت
disputeless ثابت
solids ثابت
stable ثابت
steadier ثابت تر
fixed bridge پل ثابت
rugged ثابت
established ثابت
stables ثابت
permanent ثابت
true ثابت
indelible ثابت
unshaken ثابت
equable ثابت
stationary ثابت
invariable ثابت
leger or ledger ثابت
changeless ثابت
firm ثابت
firmer ثابت
firmest ثابت
firms ثابت
static ثابت
immovable ثابت
loyal ثابت
fiducial ثابت
steadied ثابت
inalterable ثابت
incommutable ثابت
fixed ثابت
truer ثابت
truest ثابت
hard and fast ثابت
fixing ثابت
steady ثابت
fix ثابت
pat ثابت
pats ثابت
constants ثابت
steadiest ثابت
patted ثابت
unswerving <adj.> ثابت
undeviating <adj.> ثابت
steadying ثابت
patting ثابت
fixes ثابت
thetic ثابت
thetical ثابت
sustain ثابت
sustained ثابت
sustains ثابت
settled ثابت
constant ثابت
steadies ثابت
evidence ثابت کردن
demonstrates ثابت کردن
constant error خطای ثابت
demonstrating ثابت کردن
figurative constant ثابت تلویحی
bedding ثابت سازی
equilibrium constant ثابت تعادل
electric constant ثابت الکتریکی
poise ثابت واداشت ن
veteran ثابت استوار
veterans ثابت استوار
dissociation constant ثابت تفکیک
fixed ثابت شده
constant عدد ثابت
demonstrate ثابت کردن
demonstrated ثابت کردن
field constant ثابت میدان
disintegration constant ثابت تلاشی
constant ثابت قدم
fixed length با درازای ثابت
fixed inputs منابع ثابت
fixed inputs نهادههای ثابت
fixed income درامد ثابت
fixed head با نوک ثابت
standing ثابت همیشگی
standing ارتش ثابت
fixed format قابل ثابت
fixed light چراغ ثابت
fixed pivot لولای ثابت
staunch ثابت قدم
staunched ثابت قدم
staunches ثابت قدم
staunchest ثابت قدم
staunching ثابت قدم
fixed point نقطه ثابت
fixed point با ممیز ثابت
fixed point ممیز ثابت
fixed field میدان ثابت
fixed ersistor مقاومت ثابت
fixed casement قاب ثابت
fixed beam تیر ثابت
fixed assets دارائیهای ثابت
fixed assets داراییهای ثابت
fixed asset دارائی ثابت
fixed area ناحیه ثابت
fixed ammunition مهمات ثابت
firm offer پیشنهاد ثابت
fixed budget بودجه ثابت
fixed capacitor خازن ثابت
fixed echo اکوی ثابت
fixed disk دیسک ثابت
fixed davit جرثقیل ثابت
fixed costs هزینههای ثابت
fixed capital سرمایه ثابت
fixed condenser خازن ثابت
stabilises ثابت کردن
fixes ثابت شدن
boltzmann constant ثابت بولتزمن
boltzmann constant ثابت بولتزمان
attenuation factor ثابت تضعیف
resolute ثابت قدم
fixes ثابت ماندن
prove ثابت کردن
stabilizes ثابت کردن
fix ثابت کردن
capital asset سرمایه ثابت
stabilising ثابت کردن
stabilize ثابت کردن
flat-footed ثابت قطعی
fix ثابت شدن
fix ثابت ماندن
stabilized ثابت کردن
proved ثابت کردن
attenuation constant ثابت تضعیف
an inflexible resolution عزم ثابت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com