Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English
Persian
pressure breathing
تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
Other Matches
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
aqualung
دستگاه تنفس اکسیژن
aqualungs
دستگاه تنفس اکسیژن
artificial respiration
تنفس مصنوعی
artificial respiration
تنفس مصنوعی resuscitation : syn
demand oxygen system
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
breating apparatus
دستگاه تنفس
spirograph
دستگاه تنفس نگار
gill
دستگاه تنفس ماهی
spirometer
دستگاه تنفس سنج
respirator
دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
respirators
دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
truces
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
truce
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
kiss of life
تنفس مصنوعی دهان به دهان
gill slit
شکاف دستگاه تنفس ماهی شکاف برانشی
oxygen bottle
محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
cartridge actuated device
وسیلهای که با فشار گازفشنگ کار میکند وسیله فشنگی برای پرتاب صندلی خلبان
coffee breaks
تنفس
admissions
تنفس
respiration
تنفس
aspiration
تنفس
intermission
تنفس
entracte
تنفس
coffee break
تنفس
intermissions
تنفس
suction
تنفس
breathing
تنفس
aspirations
تنفس
admission
تنفس
induction stroke
مرحله تنفس
tambour
تنفس نگار
respiring
تنفس کردن
intakes
مکیدن تنفس
inhaled
تنفس کردن
intake
مکیدن تنفس
inhales
تنفس کردن
inhaling
تنفس کردن
respirable
قابل تنفس
inspirable
قابل تنفس
gas absorption
تنفس گاز
halitosis
تنفس بدبو
snorkels
لوله تنفس
polypnea
تنفس سریع
recess
تنفس کردن
eupnoea
تنفس عادی
intake stroke
مرحله تنفس
hypernoea
تنفس سریع
snorkel
لوله تنفس
inbreathe
تنفس کردن
eupnoea
تنفس طبیعی
respire
تنفس کردن
spirometer
تنفس سنج
inhale
تنفس کردن
respires
تنفس کردن
spirometry
تنفس سنجی
spiracle
سوراخ تنفس
respired
تنفس کردن
recesses
تنفس کردن
wobble pump
پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی
intake
مجرای مکش یا تنفس
scuba
وسیله تنفس در زیر اب
recessional
وابسته بموقع تنفس
intermission
نوبهای تنفس دار
intermissions
نوبهای تنفس دار
recesses
تعطیل موقتی تنفس
intakes
مجرای مکش یا تنفس
recess
تعطیل موقتی تنفس
irrespirable
غیر قابل تنفس
winds
قدرت تنفس کامل
naturally aspirated engine
موتور خود تنفس
puerile breathing
تنفس خرخری کودکان
wind
قدرت تنفس کامل
schnorkel
لوله مخصوص تنفس در زیر اب
abranchiate
فاقد برانشی یادستگاه تنفس
snorkels
لوله مخصوص تنفس در زیر اب
snorkel
لوله مخصوص تنفس در زیر اب
the breathing operation
کاردم زدن عمل تنفس
second wind
بازیابی وضع عادی تنفس
hyperpnea
تنفس خیلی سریع یاعمیق
pneusis
دم زنی
[تنفس]
[همچنین پزشکی]
pneumatoneter
الت سنجش گنجایش تنفس ریه
solvent abuse
تمرین تنفس درمحیط های خفه
snorkels
با لوله تنفس زیر ابی رفتن
schnorkel
با لوله تنفس زیر ابی رفتن
snorkel
با لوله تنفس زیر ابی رفتن
breaks
ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
break
ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
to take a recess
موقتا دست از کار کشیدن تنفس کردن
fricative
تلفظ شده با اصطکاک نفس ووقفه تنفس
pnemograph
الت نگارش حرکات سینه هنگام تنفس
hypoventilation
تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
clicking
فشار دادن دکمه بالای دستگاه ماوس paste and cut
hyperventilation
تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
continuance
تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
attacked
فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attacks
فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attack
فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
click
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
thrusts
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrust
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
clicked
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
clicks
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
thrusting
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
compressors
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
glides
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
compensating relief valve
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
cabin pressure altimeter
ارتفاع سنج نشان دهنده فشارکابین خلبان فشار سنج کابین
spared
برای یدکی نگاه داشتن
spare
برای یدکی نگاه داشتن
pucks
یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
puck
یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
oxygen convertor
مبدل اکسیژن مایع به اکسیژن گازی در سیستمهای تنفسی
cabin pressurization safety valve
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
bingo
علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
press
دستگاه فشار
presses
دستگاه فشار
low potential system
دستگاه کم فشار
energy absorber
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
high tension apparatus
دستگاه فشار قوی
oxygenize
با اکسیژن ترکیب کردن اکسیژن زدن
high tension bridge equipment
دستگاه ازمایش فشار قوی
oil pressure
دستگاه اندازه گیری فشار روغن
tonometer
دستگاه اندازه گیری فشار وکشش
barometers
دستگاه اندازه گیری فشار هوا
barometer
دستگاه اندازه گیری فشار هوا
hypnotizable
اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
copilot
کمک خلبان خلبان دوم
clicks
تلنگر زدن فرایند فشار دکمه دستگاه OUSE
clicked
تلنگر زدن فرایند فشار دکمه دستگاه OUSE
click
تلنگر زدن فرایند فشار دکمه دستگاه OUSE
pressure cabin
هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
alpha beta technique
روشی در هوش مصنوعی برای حل بازی ها و مشکلات استراتژیک
sing-songs
دادن آهنگ مصنوعی و یکنواخت به صدا
sing-song
دادن آهنگ مصنوعی و یکنواخت به صدا
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
iil
دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
fly casting
مسابقه پرتاب طعمه مصنوعی بدون قلاب برای سنجش دقت
backwards
روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون
backward
روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون
maximal oxygen consumption per minute
حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
BNC connector
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
prolog
زبان برنامه نویسی سطح بالا که ازعملیات منط قی برای هوش مصنوعی وبرنامههای بازیابی داده استفاده میکنند
deoxygenate
اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
hustling
فشار دادن
forces
فشار دادن
pinch
فشار دادن
hustle
فشار دادن
pushes
فشار دادن
forcing
فشار دادن
pushed
فشار دادن
hustled
فشار دادن
press
فشار دادن
force
فشار دادن
hustles
فشار دادن
push
فشار دادن
yerk
فشار دادن
pushing
فشار دادن
presses
فشار دادن
pinches
فشار دادن
cannibalizing
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizes
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalising
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalised
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalises
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalize
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalized
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cross stroke
فشار روی پا برای ازدیادسرعت یا چرخش
presses
فشار دادن با انگشتان
pushed
نشاندن فشار دادن
clamped
بندزدن فشار دادن
squeezing
چلاندن فشار دادن
squeezes
چلاندن فشار دادن
press
فشار دادن با انگشتان
clamps
بندزدن فشار دادن
pushes
نشاندن فشار دادن
push
نشاندن فشار دادن
squeezed
چلاندن فشار دادن
squeeze
چلاندن فشار دادن
trigger squeeze
فشار دادن ماشه
clamp
بندزدن فشار دادن
clamping
بندزدن فشار دادن
boost control
سیستم کنترلی برای نگهداشتن فشار بوستر
ignition over voltage
فشار قوی برای سیستم جرقه زنی
to push for an answer
[in reference to something]
برای پاسخ فشار آوردن
[در رابطه با چیزی]
maximal oxygen uptake
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen consumption
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
webbing
نوارهای داخل کلاهخود برای کاستن فشار ضربه
cabin supercharger
کوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
to prod somebody
کسی را با نوک انگشت فشار دادن
tensions
بحران تحت فشار قرار دادن
to poke somebody
کسی را با نوک انگشت فشار دادن
tension
بحران تحت فشار قرار دادن
poke check
فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
cabin blower
در بعضی هواپیماهاکوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
pull the pace
جلوافتادن و در نتیجه کاستن از فشار هوا برای نفرات عقب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com