English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English Persian
i was reserved for it تنها برای من مقدر شده بود
Other Matches
This is the only way to guarantee that ... تنها راه برای تضمین این است که ...
unilateral contract پیمانی که تنها برای یکی از طرفین الزام اور باشد
slandered درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slandering درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
This is important, not only today, but also and especially for the future. این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
slanders درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slander درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
pace شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
run اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
runs اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
predetermined مقدر
fated مقدر
elliptical مقدر
fey مقدر
predeterminate مقدر
implied مقدر
ordain مقدر کردن
ordained مقدر کردن
the fullness of time وقت مقدر
predestinate مقدر کردن
predetermination مقدر سای
heir presumptive وارث مقدر
tacit مقدر خاموش
predestinate مقدر شده
ordaining مقدر کردن
ordains مقدر کردن
predestine مقدر شدن یا کردن
predetermine قبلا مقدر کردن
foredoom ازپیش مقدر یا محکوم کردن
fate مقدر شدن بسرنوشت شوم دچار کردن
fates مقدر شدن بسرنوشت شوم دچار کردن
lines رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
destine مقدر کردن سرنوشت معین کردن
heir presumptive وارث درجه دوم که درصورت نبودن حخاجبی وارث میشوند وارث مقدر
merest تنها
mere تنها
solos تنها
lonelier تنها
lone تنها
alone تنها
solitary تنها
loneliest تنها
just تنها
exclusive تنها
solo تنها
single-handed تنها
lonely تنها
uniquely تنها
solitarily تنها
recluses تنها
recluse تنها
only تنها
unique تنها
single line خط تنها
soles تنها
unaccompanied تنها
single تنها
sole تنها
out in the cold <idiom> تنها
by it self تنها
single handed تنها
siolus تنها
solus تنها
by oneself تنها
by one,s self تنها
by yourself تنها
fly by the seat of one's pants <idiom> دست تنها
bare handed دست تنها
strand تنها گذاشتن
singly تنها انفرادا
leave alone تنها گذاردن
single تنها یک نفری
strands تنها گذاشتن
lonesome تنها وبیکس
wirte only تنها نوشتن
aside صحبت تنها
asides صحبت تنها
sole شالوده تنها
sole تنها انحصاری
to pull a lone oar تنها کارکردن
soli تنها خوانان
sole argument تنها دلیل
single haneded دست تنها
soles شالوده تنها
lone electron الکترون تنها
bread alone تنها نان
soles تنها انحصاری
Do not leave me alone. من را تنها نگذار.
he alone went تنها اورفت
read only تنها خواندنی
out of pure mischief تنها از روی بدجنسی
To go alone to the judge . <proverb> تنها به قاضى رفتن.
lonely hearts تنها و جویای همدم
kick back <idiom> تنها استراحت کردن
leave in the lurch <idiom> دست تنها گذاشتن
adhoc تنها به این منظور
to pull a lone oar تنها پارو زدن
lone pair electron زوج الکترون تنها
to reckon with out one's host تنها به قاضی رفتن
to live to oneself تنها زندگی کردن
not only he came but نه تنها امد بلکه
but نه تنها بطور محض
monological تنها سخن گو خودگووخودشنو
he was otherwise ordered جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
photon تنها یک الکترون تابش شود
Come along and keep me company. بامن بیا تا تنها نباشم
zoon تنها محصول یک نطفه واحد
par for the course <idiom> تنها چیزیکه انتظار داشته
fair-weather friend <idiom> شخصی که تنها دوست است
one-track mind <idiom> تنها به یک چیز فکر کردن
rat race <idiom> رها کردن ،تنها گذاشتن
baring the king تنها کردن شاه شطرنج
bare king شاه تنها یا بی یاور شطرنج
lip service <idiom> تنها زبونی موافقت کردن
tapped ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
tap ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
Leave her alone. اورا تنها (بحال خود ) بگذار
endorsement in blank فهر نویسی به وسیله امضاء تنها
His only aim and object is to make afortune . تنها قصدش پولدار شدن است
i did it only for your sake تنها به خاطرشما این کار را کردم
tapping ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
i rely solely on god... تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
live out of a suitcase <idiom> تنها بایک چمدان زندگی کردن
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
My only problem is money . تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
You alone can help me. تنها (فقط )شما می توانید کمکم کنید
peripheral و تنها محدود به سرعت مدار الکترونیکی است
monarchs پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
only death does not tell lies تنها مرگ است که دروغ نمی گوید
monarch پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
letter-box company شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
HD ارسال داده تنها در یک جهت روی کانال یک سویه
tuner زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
tuners زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
I am obsessed by fear of unemployment . تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
You should always be careful walking alone at night. همیشه موقع پیاده روی تنها در شب باید مراقب باشید.
to disturb any one's privacy کسیرا تنها یا اسوده نگذاشتن مخل اسایش کسی شدن
sleeping partners شریکی که تنها سرمایه دارد و درامور شرکت دخالتی ندارد
sleeping partner شریکی که تنها سرمایه دارد و درامور شرکت دخالتی ندارد
cantilever تیرکی که تنها در یک انتهابصورت صلب به تکیه گاهی متصل شده است
latchkey child [کودکی که معمولا در خانه بخاطر مشغله پدر مادر تنها است]
front de liberation national فعالیت می کرد و در حال حاضر تنها حزب سیاسی الجزایر است
restricted propellant سوخت جامد که تنها قسمتی از سطح ان در معرض احتراق قرار دارد
identities تابع منط قی که تنها خروجی آن درست است که عملوندها یک ارزش را داشته باشند
identity تابع منط قی که تنها خروجی آن درست است که عملوندها یک ارزش را داشته باشند
physiocratic system روش اقتصادی فیزیوکراتها عقیده به اینکه تنها زمین عامل تولید است
undamped نوسان ازاد که تنها به نیروهای داخلی اینرسی الاستیک و وزن بستگی دارد
child یک رکورد داده که تنها با توجه به محتوی رکوردهای موجوددیگر میتواند ایجاد شود
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
ground adjustable propeller ملخی که گام آنرا تنها ازخارج و روی زمین میتوان تغییر داد و نه در حال پرواز
open cycle reactor system سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
band project filter فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
helmzhold resonator محفظه توخالی که تنها با یک سوراخ کوچک به محیط خارج مرتبط است و در ازای فرکانس معینی به تشدید درمی اید
microsoft بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
gyrodyne رتورکرافتی که رتورهای ان هنگام برخاستن شناورماندن فرود و جلو رفتن تنها دردامنه معینی از سرعت توسط موتور کار میکند
a chromatic [معماری بدون رنگ یعنی تنها با رنگ سیاه و سفید با آلروماتیک]
play by ear <idiom> توانایی اجرای موسیقی تنها با گوش وبدون خواندن موسیقی
primary تنها ایستگاه در شبکه داده که میتواند مسیر انتخاب کند و ارسال کند
lift fan توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
falangisme نهضت فاشیستی اسپانیا که حزب معتقد به ان حالیه تنها حزب قانونی اسپانیاست
This was the one time he did such a thing and it proved to have fateful consequences. این تنها باری بود که او دست به چنین کاری زد و نتیجه اش فاجعه انگیز بود.
Laugh and the world laughs with you , weep and you wepp alone. <proverb> بخند تا دنیا با تو بخندد گریه کن تا تنها گریه کنى.
serials فضای ذخیره سازی که داده خاص در آن تنها با خواندن داده قبلی در لیست بدست آید.
serial فضای ذخیره سازی که داده خاص در آن تنها با خواندن داده قبلی در لیست بدست آید.
liftjet توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
solos پروازبه طور مستقل یا راندن به طور تنها
solo پروازبه طور مستقل یا راندن به طور تنها
if and only if اگر و تنها اگر [ریاضی] [منطق] [کامپیوتر]
aileron spar تیرکی تنها درقسمتی از طول بال وجود دارد و نقاط لولاشدن فلپ به بال روی انهاقرار میگیرد
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
lay off <idiom> به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
constant displacement pump پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
infra red link روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
recalled برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
c استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
recall برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
Ackerman's function تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
recalls برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
narratives یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
narrative یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
permanent آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
revenue tax مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
bin محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
bins محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
teacloth رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
teacloths رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
iil دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
no show مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
cat استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
gather shot ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com