Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
the ship was hulled
تنه کشتی اسیب دید یا سوراخ شد
Other Matches
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
hawse hole
سوراخ دماغه کشتی مخصوص عبور طناب
pathologist
پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
pathologists
پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
centred
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centered
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie
[پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
dilly bag
کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
to pink out leather
چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
sights
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
float stone
سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
sight
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
fenestration
چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
perforation
عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
cancellate
سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
pink
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
gruyere cheese
پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
pinkest
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinker
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
foraminate
ثقبه دار سوراخ سوراخ
thirl
سوراخ سوراخ کردن دریدن
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
grid
دریچه سوراخ سوراخ
cancellated
سوراخ سوراخ اسفنجی
grids
دریچه سوراخ سوراخ
cancellate
سوراخ سوراخ اسفنجی
swage block
قالب سوراخ سوراخ
riddle
سوراخ سوراخ کردن
cancellous
سوراخ سوراخ اسفنجی
millepore
مرجان سوراخ سوراخ
riddles
سوراخ سوراخ کردن
breach
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats
کشتی بادبانی کشتی بادی
inconveniencing
اسیب
inconveniences
اسیب
traumatic
اسیب زا
traumas
اسیب
trauma
اسیب
inconvenienced
اسیب
torts
اسیب
tort
اسیب
injury
اسیب
teen
اسیب
inconvenience
اسیب
pathology
اسیب
harm
اسیب
to escape with life and limb
بی اسیب
what impaired his reputation
وی اسیب زد
harmed
اسیب
damage
اسیب
harms
اسیب
head injury
اسیب سر
lesions
اسیب
lesion
اسیب
harming
اسیب
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
marred
اسیب رساندن
nobbeing
اسیب رسان
mar
اسیب زدن
mar
اسیب رساندن
endamage
اسیب رساندن
vulnerability
اسیب پذیری
damage
اسیب دیدن
injury
اسیب خسارت
cripple
اسیب دیدن
pathologists
اسیب شناس
harmavoidance
اسیب گریزی
pathological
اسیب شناختی
pathologist
اسیب شناس
crippled
اسیب دیدن
cripples
اسیب دیدن
crippling
اسیب دیدن
damaging
اسیب اور
vulnerable
اسیب پذیر
out of harm's way
دوراز اسیب
invulnerability
اسیب ناپذیری
i hurt my self
اسیب دیدم
traumatophobia
اسیب هراسی
traumatism
اسیب دیدگی
traumatic experience
تجربه اسیب زا
tennis elbow
اسیب ارنج
impairing
اسیب زدن
harms
اسیب رساندن
damage control
اسیب گیری
injurious
اسیب رسان
deleterious
اسیب رسان
brain damage
اسیب مغزی
impaired
اسیب زدن
impair
اسیب زدن
birth injury
اسیب تولد
injuring
اسیب زدن
harming
اسیب رساندن
break down
اسیب دیدن
injure
اسیب زدن
brain injury
اسیب مغزی
injures
اسیب زدن
harmed
اسیب رساندن
it injured his hands
بدستهایش اسیب زد
pathology
اسیب شناسی
psychic trauma
اسیب روانی
harm
اسیب رساندن
marring
اسیب رساندن
marring
اسیب زدن
marred
اسیب زدن
impairs
اسیب زدن
damage control party
گروه اسیب گیر
susceptibility
درمعرض اسیب بودن
psychopathologist
اسیب شناس روانی
injured muscle
عضله اسیب دیده
graphopathology
اسیب شناسی خط شناختی
irreversible damage
اسیب جبران ناپذیر
it will injure his prestige
به حیثیت او لطمه یا اسیب زد
vulnerable
درمعرض اسیب در معرض
marred
صدمه زدن اسیب
vulnerable area
منطقه اسیب پذیر
brain injured
اسیب دیده مغزی
he was proof against harm
اسیب بردار نبود
adventitious deafness
ناشنوایی اسیب زاد
marring
صدمه زدن اسیب
mar
صدمه زدن اسیب
cauliflowr ear
گوش اسیب دیده
social pathology
اسیب شناسی اجتماعی
vulnerability
قابلیت اسیب پذیری
damage density
چگالی اسیب رسانی
neuropathologist
اسیب شناس اعصاب
organic brain syndrome
نشانگان اسیب مغزی
hurting
اسیب زدن به ازردن
suffering economy
اقتصاد اسیب دیده
psychopathology
اسیب شناسی روانی
hurting
خسارت رساندن اسیب
hurt
خسارت رساندن اسیب
i hurt my finger
انگشتم اسیب دید
hurts
اسیب زدن به ازردن
hurts
خسارت رساندن اسیب
pathologic
وابسته به اسیب شناسی
delusion of persecution
هذیان گزند و اسیب
obs
نشانگان اسیب مغزی
persecution delusion
هذیان گزند و اسیب
damaged shipments
کالاهای اسیب دیده
hurt
اسیب زدن به ازردن
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
repetitive stress injury
اسیب ناشی از فشار تکراری
traumatic psychosis
روان پریشی اسیب زاد
traumatic neurosis
روان رنجوری اسیب زاد
the victims of the earthquake
اسیب دیگان از زمین لرزه
vulnerable area
منطقه اسیب پذیری هدف
traumatic delirium
روان اشفتگی اسیب زاد
battlefield evacuation
تخلیه پرسنل اسیب دیده
trauma
ضربه روحی روان اسیب
traumas
ضربه روحی روان اسیب
phytopathologic
وابسته به اسیب شناسی گیاهان
minimal brain damage
کمترین اسیب مغزی موثر
elizur's test for organicity
ازمون اسیب مغزی الیزور
psychopathology
علم اسیب شناسی روانی
strain
در رفتگی یاضرب عضو یا استخوان اسیب
ding
قسمت اسیب دیده تخته موج
strains
در رفتگی یاضرب عضو یا استخوان اسیب
match penalty
خطای اسیب رساندن عمدی واخراج
hurts
اذیت کردن صدمه زدن اسیب
hurt
اذیت کردن صدمه زدن اسیب
blemishing
اسیب زدن لکه دار کردن
damage
ضرر زدن خسارت دیدن اسیب
blemished
اسیب زدن لکه دار کردن
hurting
اذیت کردن صدمه زدن اسیب
blemishes
اسیب زدن لکه دار کردن
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com