English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
offensive تهاجم تهاجمی حمله عمومی
offensives تهاجم تهاجمی حمله عمومی
Other Matches
offensiveness حالت تهاجم یا حمله
invade تهاجم کردن حمله کردن بر
invaded تهاجم کردن حمله کردن بر
invades تهاجم کردن حمله کردن بر
invading تهاجم کردن حمله کردن بر
general quarters اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introduces بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
velimirovic attack حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
hysterics حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
counter riposte حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
irruption تهاجم
tailbacks بک تهاجم
inruption تهاجم
tailback بک تهاجم
inburst تهاجم
inroad تهاجم
assaulted تهاجم
incursions تهاجم
assaults تهاجم
incursion تهاجم
offense تهاجم
invasions تهاجم
invasion تهاجم
assault تهاجم
offense,etc تهاجم زیان
agression تجاوز تهاجم
inbreak تهاجم تاراج
aggro تعدی و تهاجم
incursive تهاجم کننده
foray تهاجم تاراج
forays تهاجم تاراج
invasions تاراج تهاجم
fair game <idiom> موضوع تهاجم
offensively ازراه تهاجم
invasions تهاجم استیلا
invasion تاراج تهاجم
invasion تهاجم استیلا
vortex breakdown/brust جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
incursive تهاجمی
attacking [style of play, player] <adj.> تهاجمی
offensive <adj.> تهاجمی
aggressive تهاجمی
general orders دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
general porpose کارهای عمومی مصارف عمومی
forays تهاجم کردن بیغما بردن
foray تهاجم کردن بیغما بردن
play marking حرکات تهاجمی
skated بازی تهاجمی
offensive alliance پیمان تهاجمی
skate بازی تهاجمی
power struggle نقشه تهاجمی
dashed کشتی تهاجمی
dash کشتی تهاجمی
skates بازی تهاجمی
power play نقشه تهاجمی
hard advertising تبلیغات تهاجمی
offensive weapon سلاح تهاجمی
offensive league اتحادیه تهاجمی
offensive war جنگ تهاجمی
furor خشم تهاجمی
shock troops گروه تهاجمی
offensive block دفاع تهاجمی
dashes کشتی تهاجمی
rio treaty اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
ond shot بیک حمله دریک حمله
hysterogenic حمله تشنجی شبیه حمله
hysteroid حمله تشنجی شبیه حمله
scrappier بازی تهاجمی سریع
offensives اهانت امیز تهاجمی
slot formation نوعی طرح تهاجمی
offensive اهانت امیز تهاجمی
simple wing طرح تهاجمی با خط نامتعادل
slot t نوعی طرح تهاجمی
attack cargo ship ناو باربری تهاجمی
scrappy بازی تهاجمی سریع
attack aircraft carrier ناو هواپیمابر تهاجمی
look-in روش پاس تهاجمی
offensive movement حرکت تهاجمی شمشیرباز
scrappiest بازی تهاجمی سریع
lock forward هرکدام از دو نفر خط تهاجم در طرفین ردکننده توپ
strong safety مدافع ایمنی در سمت قوی خط تهاجم حریف
flying wedge نوعی مانور تهاجمی قدیمی
progressive attack پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
end run بازی تهاجمی با دور زدن دفاع
split t نوعی طرح تهاجمی شبیه به جبهه تی
leg theory روش تهاجمی محاصره کردن توپزن در سمت محدوده او
slants بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
slant بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
slanted بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
statue of liberty play بازی تهاجمی از بازیگر گوش که با بلندکردن دست خودحریف را گول می زند
strong side سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
front line خط حمله خط حمله یادفاع
consolidated dining facility تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
quick opener بازی تهاجمی که مدافع تیم توپ را از مهاجم میگیرد وبه سمت شکاف خط رقیب می دود
target date زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
innocent passage مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
common carrier موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
triple option بازی تهاجمی با3 اختیار دادن توپ به مدافع پرتاب بازیگرمیانی حفظ توپ و دویدن باان یا پاس دادن
post attack بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
common control کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
common :عمومی
commoners :عمومی
commoners عمومی
overt عمومی
ecumenic عمومی
common user عمومی
common عمومی
the public voice عمومی
generals عمومی
general عمومی
commonest عمومی
commonest :عمومی
public عمومی
popular عمومی
general porpose عمومی
hackneyed عمومی
wide عمومی
rife عمومی
wider عمومی
widest عمومی
oecumenical عمومی
outlines خط عمومی
outlined خط عمومی
outlining خط عمومی
outline خط عمومی
generic عمومی
universal عمومی
generalising عمومی کردن
plaza میدان عمومی
generalises عمومی کردن
generalised عمومی کردن
official submission مناقصه عمومی
general elections انتخابات عمومی
general election انتخابات عمومی
generalize عمومی کردن
generalizes عمومی کردن
generalizing عمومی کردن
office شغل عمومی
common nuisance اضرار عمومی
respublica رفاه عمومی
general strike اعتصاب عمومی
common parts قطعات عمومی
alameda گردشگاه عمومی
rule of thumb قانون عمومی
general strikes اعتصاب عمومی
common purse وجوه عمومی
public nuisance مزاحمت عمومی
public nuisances مزاحمت عمومی
commonwealth ثروت عمومی
social good کالاهای عمومی
public relations روابط عمومی
open house جشن عمومی
offices شغل عمومی
state property اموال عمومی
overhead costs هزینههای عمومی
comulative action اثر عمومی
consolidated annuities دیون عمومی
suffrage universal حق رای عمومی
open court محکمه عمومی
vogue عمومی ورایج
counsel for the crown وکیل عمومی
commonwealths ثروت عمومی
pissoir مستراح عمومی
plebiscite اراء عمومی
plebiscites اراء عمومی
public opinion افکار عمومی
general practitioner پزشک عمومی
collective مشترک عمومی
common user خدمات عمومی
prosecture وکیل عمومی
common user items اقلام عمومی
latrine مستراح عمومی
public library کتابخانه عمومی
public ownership مالکیت عمومی
public enterprises موسسات عمومی
public domain خط مشی عمومی
public deposits سپردههای عمومی
public decency عفت عمومی
central war جنگ عمومی
public debt قرضه عمومی
public cost هزینه عمومی
public borrowing استقراض عمومی
public benefits منافع عمومی
public amnsement نمایشگاه عمومی
public place محل عمومی
public place مکان عمومی
overheads هزینههای عمومی
public expenditures مخارج عمومی
public network شبکه عمومی
public order نظم عمومی
public law حقوق عمومی
collective call sign معرف عمومی
checkup معاینه عمومی
public interest نفع عمومی
public interest منافع عمومی
public institutions موسسات عمومی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com