English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
acoustic screen تور سیمی قابل نفوذ صدا در میکروفن
Other Matches
wire cloth تور سیمی پارچه سیمی پرده سیمی
permeable قابل نفوذ
impermeable غیر قابل نفوذ اب
smoke proof غیر قابل نفوذ دود
hard nut to crack <idiom> شخص غیر قابل نفوذ
impervious تاثر ناپذیر غیر قابل نفوذ
freeboard deck عرشهای که در زیران ساختمانهای غیر قابل نفوذ اب قرارگرفته
puddle ایجاد یک قشر غیر قابل نفوذ در داخل توده خاک به وسیله مخلوطی از رس و ماسه
puddles ایجاد یک قشر غیر قابل نفوذ در داخل توده خاک به وسیله مخلوطی از رس و ماسه
gastight غیر قابل نفوذ در مقابل گاز عایق گاز
non rotating wire rope طناب سیمی یک سو با مغزی طناب سیمی نپیچ
penetration نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
initial thrust نفوذ اولیه نفوذ اصلی
microphones میکروفن
built-in microphone میکروفن
microphone میکروفن
bugging میکروفن مخفی
bugs میکروفن مخفی
laryngophone میکروفن حنجرهای
microphone cable سیم میکروفن
microphone button تکمه میکروفن
microphone cable کابل میکروفن
microphone current جریان میکروفن
microphone connection اتصال میکروفن
microphone battery باطری میکروفن
microphone circuit مدار میکروفن
bug میکروفن مخفی
hydrophone میکروفن زیرابی
ribbon microphone میکروفن نواری
microphone diagram ممبران یا دیاگرام میکروفن
microphone amplifier تقویت کننده میکروفن
bugged مجهز به میکروفن مخفی
low power microphone میکروفن با قدرت خروجی کم
telephone transmitter میکروفن تلفن کپسول دهنی
microphonics انعکاس صدای کار کردن ماشین الات در میکروفن
stereophonic صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
squawk mike در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت میکروفن بگذارید
stereo صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
stereos صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
wiry سیمی
stringed سیمی
cable طناب سیمی
cabled طناب سیمی
tightwire طناب سیمی
wire ropes طنابهای سیمی
wirework کارهای سیمی
netting شبکه سیمی
netting تور سیمی
hawsers طناب سیمی
hawser طناب سیمی
wire beater همزن سیمی
wire rope طناب سیمی
wire netting تور سیمی
open wire line خط سیمی هوایی
three wire system دستگاه سه سیمی
three wire generator دینام سه سیمی
greyhound غربال سیمی
greyhounds غربال سیمی
wire hinge لولای سیمی
wire core مغزی سیمی
wire drag لاروب سیمی
wire gauze توری سیمی
open wire line خط سیمی لخت
lang's lay wire rope طناب سیمی یک سو
backstop حصار سیمی
stringed instruments سازهای سیمی
quadded cable کابل چهار سیمی
sarrated wire rope طناب سیمی دندانهای
plated wire memory حافظه سیمی اندوده
phantom circuit مدار چهار سیمی
phantomed cable کابل چهار سیمی
magnetic wire recording ضبط صوت سیمی
wire netting بافت توری سیمی
griddle غربال سیمی کارگران
griddles غربال سیمی کارگران
beach matting تور سیمی ساحلی
radiolucency درجه نفوذ اشعه مجهول نفوذ پذیری اشعه مجهول
ballistics of penetration شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
screening, screenings تور سیمی نصب کردن
screen تور سیمی نصب کردن
screened تور سیمی نصب کردن
phantoplex telegraphy تلگراف چهار سیمی مرکب
string band دسته موزیک سازهای سیمی
screens تور سیمی نصب کردن
screen تور سیمی پنجره توری دار
cords سیمی که وسیله را به سوکت وصل میکند
screens تور سیمی پنجره توری دار
cord سیمی که وسیله را به سوکت وصل میکند
wired glass شیشه دارای شبکه سیمی در متن ان
screening, screenings تور سیمی پنجره توری دار
wire glass شیشه دارای شبکه سیمی در متن ان
omnibus wire سیمی که همگی جریان الکتریک از ان می گذرد
screened تور سیمی پنجره توری دار
viola d'amore ویولون دارای 7 سیم زهی و 7 تار سیمی
headstay سیمی که دکل را بسمت جلوقایق نگاه میدارد
trommel غربال سیمی استوانه شکلی مخصوص سنگ معدن
cable suspension bridge پلی که از رشتههای سیمی بهم تابیده درست شده باشد
staple سوزن [حرف ] یو شکل [برای محکم کردن سیمی به دیوار]
rope chaff وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار که با طناب سیمی درست میشود
DC روش ارتباط با استفاده از باسهای روی یک مدار سیمی مثل سیستم تلگراف
screens تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screened تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screen تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screening, screenings تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
influxes نفوذ
permeation نفوذ
interventions نفوذ
intervention نفوذ
infiltration نفوذ
osmosis نفوذ
percolation line خط نفوذ
seepage نفوذ
toehold نفوذ کم
toeholds نفوذ کم
pervasion نفوذ
barrier penetration نفوذ در سد
propulsion نفوذ
influx نفوذ
percolation نفوذ
ascendance نفوذ
forcing نفوذ
break through نفوذ
influence نفوذ
influencing نفوذ
influences نفوذ
forces نفوذ
force نفوذ
authority نفوذ
influenced نفوذ
impermeable ضد نفوذ اب
watertight ضد نفوذ اب
leakages نفوذ
leakage نفوذ
penetrate نفوذ
intrusion نفوذ
imposing presence نفوذ
intrusions نفوذ
hanks نفوذ
hank نفوذ
penetrates نفوذ
penetration نفوذ
penetrated نفوذ
prevalence نفوذ
prestige نفوذ
leading نفوذ
grand dame زن با نفوذ
dominance نفوذ
diffusion نفوذ
the wind drowned the strigs سازهای بادی صدای سازهای سیمی را خفه میکند
Faraday cage صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
osmose نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
operation of contract نفوذ قرارداد
importance نفوذ شان
bleached نفوذ کردن
leverage وسیله نفوذ
market penetration نفوذ به بازار
pervasivenness قوه نفوذ
impermeable غیرقابل نفوذ
watertight غیرقابل نفوذ اب
pierce نفوذ کردن
bleaches نفوذ کردن
pierces نفوذ کردن
breakaway نفوذ کردن
pervious نفوذ پذیر
permeating نفوذ کردن
permeates نفوذ کردن
depth of penetration عمق نفوذ
impenetrate نفوذ کردن در
breached نفوذ کردن
transpiration خروج نفوذ
imperviousness نفوذ ناپذیری
deep percolation نفوذ عمیق
vacation monthes long نفوذ دوررس
molecular effusion نفوذ مولکولی
pornocracy نفوذ جنده ها
propulsion سوق نفوذ
penetration نفوذ در جبهه
inscrutable نفوذ ناپذیر
osmosis نفوذ یک حل کننده
influentially از روی نفوذ
deliberate breaching نفوذ با فرصت
impenetrability نفوذ ناپذیری
interpenetrate نفوذ کردن در
interpenetrate در هم نفوذ کردن
figurehead رئیس بی نفوذ
permeated نفوذ کردن
weighty سنجیده با نفوذ
weightiest سنجیده با نفوذ
weightier سنجیده با نفوذ
permeate نفوذ کردن
trenchancy نفوذ شکاف
interchange diffusion نفوذ تعویضی
transudation نفوذ رسوخ
figureheads رئیس بی نفوذ
breaches نفوذ کردن
prepotency نفوذ بسیار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com