Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
wire cloth
تور سیمی پارچه سیمی پرده سیمی
Other Matches
non rotating wire rope
طناب سیمی یک سو با مغزی طناب سیمی نپیچ
stringed
سیمی
wiry
سیمی
open wire line
خط سیمی لخت
open wire line
خط سیمی هوایی
netting
تور سیمی
greyhounds
غربال سیمی
greyhound
غربال سیمی
cabled
طناب سیمی
wire core
مغزی سیمی
wire drag
لاروب سیمی
wire gauze
توری سیمی
netting
شبکه سیمی
hawser
طناب سیمی
lang's lay wire rope
طناب سیمی یک سو
wire beater
همزن سیمی
wirework
کارهای سیمی
wire ropes
طنابهای سیمی
wire rope
طناب سیمی
wire netting
تور سیمی
backstop
حصار سیمی
wire hinge
لولای سیمی
tightwire
طناب سیمی
three wire system
دستگاه سه سیمی
three wire generator
دینام سه سیمی
hawsers
طناب سیمی
stringed instruments
سازهای سیمی
cable
طناب سیمی
magnetic wire recording
ضبط صوت سیمی
phantom circuit
مدار چهار سیمی
phantomed cable
کابل چهار سیمی
griddles
غربال سیمی کارگران
beach matting
تور سیمی ساحلی
wire netting
بافت توری سیمی
sarrated wire rope
طناب سیمی دندانهای
quadded cable
کابل چهار سیمی
griddle
غربال سیمی کارگران
plated wire memory
حافظه سیمی اندوده
phantoplex telegraphy
تلگراف چهار سیمی مرکب
string band
دسته موزیک سازهای سیمی
screened
تور سیمی نصب کردن
screen
تور سیمی نصب کردن
screens
تور سیمی نصب کردن
screening, screenings
تور سیمی نصب کردن
screens
تور سیمی پنجره توری دار
omnibus wire
سیمی که همگی جریان الکتریک از ان می گذرد
wire glass
شیشه دارای شبکه سیمی در متن ان
screened
تور سیمی پنجره توری دار
cord
سیمی که وسیله را به سوکت وصل میکند
screen
تور سیمی پنجره توری دار
cords
سیمی که وسیله را به سوکت وصل میکند
wired glass
شیشه دارای شبکه سیمی در متن ان
screening, screenings
تور سیمی پنجره توری دار
viola d'amore
ویولون دارای 7 سیم زهی و 7 تار سیمی
acoustic screen
تور سیمی قابل نفوذ صدا در میکروفن
headstay
سیمی که دکل را بسمت جلوقایق نگاه میدارد
trommel
غربال سیمی استوانه شکلی مخصوص سنگ معدن
cable suspension bridge
پلی که از رشتههای سیمی بهم تابیده درست شده باشد
staple
سوزن
[حرف ]
یو شکل
[برای محکم کردن سیمی به دیوار]
rope chaff
وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار که با طناب سیمی درست میشود
DC
روش ارتباط با استفاده از باسهای روی یک مدار سیمی مثل سیستم تلگراف
screen
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screening, screenings
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screens
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screened
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
the wind drowned the strigs
سازهای بادی صدای سازهای سیمی را خفه میکند
Faraday cage
صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
wire matrix printer
یک چاپگر برخوردی که علائم ماتریس نقطهای را در هربار علامت با فشردن انتهای سیم معینی بر روی نوارمرکبی و کاغذ چاپ میکند چاپگر ماتریسی سیمی
pad
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
silkaline
پارچه ابریشمی سبک وحریرنمای مخصوص پرده وغیره
dimity
دمیاطی :پارچه نخی سفت باف وراه راه که برای پرده بکارمیبرند
muslin
یکجور پارچه پشت نما که ازان جامههای زنانه و پرده درست میکنند
biased fabric
پارچه جندلایهای که بصورت اریب با تار و پود پارچه بریده شده است
bleacher
کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
gig mill
ماشین خوابدارکردن پارچه کارخانهای که پارچه رادران خوابدارم
tartan
یکجور پارچه پشمی شطرنجی پارچه پیچازی
canvases
پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
canvas
پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
membranaceous
دارای غشاء پرده پرده غشایی
sarcenet
پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
sarsenet
پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
tone and semitone
پرده ونیم پرده
tringle
چوب پرده میل پرده چوب دیرک
monadelphous
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
membranes
پرده
patagium
پرده
pecten
پرده
blunt
بی پرده
blunted
بی پرده
blunter
بی پرده
bluntest
بی پرده
blunting
بی پرده
blunts
بی پرده
velum
پرده
veil
پرده
bluntly
بی پرده
screen
پرده
membrane
پرده
outspokenly
بی پرده
curtains
پرده
frank
بی پرده
franked
بی پرده
franker
بی پرده
frankest
بی پرده
franking
بی پرده
franks
بی پرده
veils
پرده
screening, screenings
پرده
mantles
پرده
mantle
پرده
screens
پرده
straightforwardly
بی پرده
straight out
بی پرده
backstage
در پس پرده
screened
پرده
unreserved
بی پرده
pall
پرده
palled
پرده
plain spoken
بی پرده
palling
پرده
tympanon
پرده
palls
پرده
tympan
پرده
window shade
پرده
straightforward
بی پرده
door curtain
پرده
free spoken
بی پرده
blinded
پرده
purdah
پرده
door curtain
پرده در
blinds
پرده
smokescreen
پرده
uninhibited
بی پرده
vanes
پرده
vane
پرده
paintings
پرده
at the rear of the stage
<adj.>
<adv.>
در پس پرده
fin footed
پرده پا
painting
پرده
straighter
بی پرده
hangings
پرده
straightest
بی پرده
diaphragms
پرده
pert
بی پرده
straight
بی پرده
diaphragm
پرده
blind
پرده
endocardium
پرده درونی دل
screens
پرده سینما
shutter
پرده گذاشتن
screened
پرده پوشش
shutters
پرده گذاشتن
screened
پرده سینما
smoke screen
پرده دود
round unvarnished tale
سخن بی پرده
half tone
نیم پرده
endoderm
پرده درونی
screening, screenings
پرده سینما
drumhead
پرده صماخ
film
پرده نازک
filmed
پرده نازک
signal panel
پرده مخابرات
entracte
میان پرده
silver screen
پرده سینما
upholstery
پرده فروشی
glozing
پرده پوشی
say it frankly
بی پرده بگو
hymenopteral or terous
پرده بال
grout curtain
پرده تزریق
Iron Curtain
پرده اهنین
he has a loose tongue
پرده در است
diaphrgam
میان پرده
pellicular
پرده دار
marking panel
پرده شناسایی
mediastinum
میان پرده
palmated
پرده دار
panel code
کد پرده مخابرات
screens
پرده پوشش
screening, screenings
پرده پوشش
disclosure
بی پرده گویی
pelmets
چوب پرده
disclosures
بی پرده گویی
alkekengi
عروسک پس پرده
curtains
پرده پوشش
curtains
جدار پرده
pelmet
چوب پرده
benined the curtain
پشت پرده
marking panel
پرده مخابرات
hymenoptera
پرده بالان
quater tone
یک چهارم پرده
it is wrapt in mystery
در پرده است
lambrequin
یا روی پرده
deadlight
پرده کرکره
light screen
پرده نور
living picture
پرده نقاشی
screen
پرده پوشش
curtain rod
چوب پرده
maidenhead
پرده بکارت
curtain of fire
پرده اتش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com