English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 30 (3 milliseconds)
English Persian
vane بادنما
vane پره
vane کسی یاچیزی که به اسانی قابل حرکت و جنبش باشد
vane پرده
vane علامت بادنما پرده جدا کننده
vane تیغه
vane پر گذاشتن به تیر
vane پره توربین
vane بال
vane قاشقک
Other Matches
turbine vane تیغه توربین
guide vane تیغه هادی
vane of windmill پره اسیاب بادی
vane pump خانواده وسیعی از پمپهای سیالات که در ان سطوح تخت در محفظههای خارج ازمرکز دور تا دور شفت گردنده دوران میکنند
weather vane الت بادنما
wind vane بادنما
guide vane تیغه راهنما
damping vane پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
control vane تیغه متحرکی برای کنترل وضعیت و مسیر پرواز
weather-vane الت بادنما
arming vane پروانه مسلح کننده
arming vane پروانه مسلح کننده بمب
compressor vane تیغههای ثابت روی استاتور
soft vane meter سنجه پره مغناطیسی
polarized vane meter سنجه پره قطبیده
nozzle guide vane تیغههای هادی یا راهنما
magnetic vane meter سنجه با پره مغناطیسی
inlet guide vane تیغههای خنک کننده جریان ورودی
stay vane blade تیغهثابتتوخالی
measurement of wind direction: wind vane اندازهگیریمقداربارشبرف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com