English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
hematoma توموریاغده محتوی خون خارج شده از رگها
Other Matches
vasa رگها
arteriovenous مربوط به رگها
vasomotor اعصاب محرک رگها
vasomotor کنترل کننده رگها
vasomotor nerves اعصاب محرک رگها
hypotension فشار خیلی ضعیف وغیرعادی رگها
intima درونی ترین غشاء پوششی رگها و سایررباطهای بدن
In the long run fatty food makes your arteries clog up. در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
out of bounds خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
contents محتوی
containers محتوی
content محتوی
container محتوی
contenting محتوی
hydrous محتوی اب
criteria محتوی
filler محتوی
fillers محتوی
aluminous محتوی الومینیوم
platinous محتوی پلاتین
contain محتوی بودن
contained محتوی بودن
copper bearing محتوی مس حاوی مس
contains محتوی بودن
gas content محتوی گاز
bottle محتوی یک بطری
bottles محتوی یک بطری
sanguinolent محتوی خون
contenting خرسند کردن محتوی
pouncet box قوطی محتوی گردخوشبو
saccharine قندی محتوی قند
content خرسند کردن محتوی
docket فهرست محتوی بسته ارسالی
palls تابوت محتوی مرده حائل
clears تغییر محتوی یک خانه حافظه
docketed فهرست محتوی بسته ارسالی
binary alloy الیاژ محتوی دوفلز بنیانی
pall تابوت محتوی مرده حائل
docketing فهرست محتوی بسته ارسالی
palling تابوت محتوی مرده حائل
quartzite سنگ شنی محتوی کوارتز
dockets فهرست محتوی بسته ارسالی
palled تابوت محتوی مرده حائل
bottled gas بشگه یااستوانه محتوی گازفشرده
tea bag پاکت محتوی چای فوری
content addressed نشامی یافته از روی محتوی
compressed gas cylinder سیلندر محتوی گاز متراکم
content addressable نشانی پذیر از روی محتوی
music box جعبه محتوی ساز کوکی
clear تغییر محتوی یک خانه حافظه
clearer تغییر محتوی یک خانه حافظه
clearest تغییر محتوی یک خانه حافظه
poster color شیشه محتوی ابرنگ وخمیررنگ
camera magazine جعبه محتوی فیلم عکاسی
tea bags پاکت محتوی چای فوری
hooked medallion ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
sketchbooks کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
urns گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
sausages روده محتوی گوشت چرخ شده
sausage روده محتوی گوشت چرخ شده
epos مجموعه اشعار محتوی افسانههای ملی
time capsule محفظه محتوی اثار تاریخی وفرهنگی
rogatory letters نامه محتوی تفویض نیابت قضایی
myoglobin پروتئینی محتوی اهن قرمزدر عضله
sketchbook کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
urn گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
swizzle انواع مشروبات الکلی محتوی یخ وشکر
scandal sheet نشریه محتوی شایعات افتضاح امیز
seabag کیف پارچه یی محتوی لباس ملوانان
megasporangium هاگدان بزرگ محتوی هاگ ماده
dumplings نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
dumpling نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
doorplate پلاک محتوی نام شخص که روی درنصب میشود
enchilada کیک ذرت محتوی گوشت وگوجه فرهنگی وادویه
Molotov cocktail بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
puddings دسر محتوی ارد برنج وتخم مرغ شبیه فرنی
Molotov cocktails بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
pudding دسر محتوی ارد برنج وتخم مرغ شبیه فرنی
compressed air tunnel تونل باد مدار بستهای محتوی گاز یا هوای تحت فشار
child یک رکورد داده که تنها با توجه به محتوی رکوردهای موجوددیگر میتواند ایجاد شود
case جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
cases جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
offertory سینی محتوی پول یا پول جمع اوری شده از حضار در کلیسا
contains در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
declaratory statute قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
charring نوع دادهای که دادهای راکه محتوی متغیری است که بیان کننده یک حرف به کد ASC II است نشان میدهد
char نوع دادهای که دادهای راکه محتوی متغیری است که بیان کننده یک حرف به کد ASC II است نشان میدهد
chars نوع دادهای که دادهای راکه محتوی متغیری است که بیان کننده یک حرف به کد ASC II است نشان میدهد
externally از خارج
out خارج
non combatant خارج از صف
non-combatant خارج از صف
non-combatants خارج از صف
externals خارج
out of tune خارج
outwith [Scotish E] <adv.> خارج [از]
out- خارج
outed خارج
out of خارج از
aroint خارج شو
abroad خارج
off side خارج از خط
out-of- خارج از
external خارج
off خارج از
outside [of] <adv.> خارج [از]
forth of خارج از
outsides در خارج
outsides خارج
out [of] <adv.> خارج [از]
outside خارج
per خارج از
outside در خارج
torts خارج از قرارداد
without بطرف خارج
tort خارج از قرارداد
outbound مربوط به خارج
standaway خارج از بدن
phase out خارج کردن
out-of- در خارج بواسطه
ejected خارج کردن
bring out خارج کردن
outbound خارج ازمحدوده
abroad خارج از کشور
oversea خارج از کشور
eject خارج کردن
overseas خارج ازکشور
to rule out خارج کردن
unship خارج کردن
derailed از خط خارج کردن
outdoors خارج از منزل
submultiple خارج قسمت
out of در خارج بواسطه
blow out به خارج دمیدن
off key خارج از مایه
derail از خط خارج شدن
derail از خط خارج کردن
ejects خارج کردن
derailed از خط خارج شدن
derailing از خط خارج شدن
derailing از خط خارج کردن
derails از خط خارج شدن
off duty خارج از خدمت
acentric خارج از مرکز
off duty خارج از نگهبانی
extra-marital خارج از زناشویی
derails از خط خارج کردن
anieoro از داخل به خارج
abaxile خارج از مرکز
soto uke دفاع از خارج
to pass off خارج شدن
beside the question خارج از موضوع
beside the mark خارج ازموضوع
popping خارج شدن
begone خارج شو عزیمت کن
eccentric خارج از مرکز
ejecting خارج کردن
eccentrics خارج از مرکز
to fall out خارج شدن
The train ran off the rails. قطار از خط خارج شد
nonsense خارج از منطق
To fall out. از صف خارج شدن
off season خارج از فصل
extraneous خارج از قلمروچیزی
ungracious خارج از نزاکت
extra spectral خارج طیفی
discharges خارج کردن
discharge خارج کردن
out of action خارج ازنبرد
extracellular خارج سلولی
extragalactic خارج کهکشانی
outboard bearing یاتاقان خارج
void خارج شدن
extra regular خارج ازقاعده
extra professional خارج حرفهای
extra cosmical خارج ازعالم
extraction خارج کردن
off center خارج از مرکز
outbye خارج از دور از
inaccessible خارج از دسترس
expulse خارج کردن
exterritorial خارج الملکتی
out of door خارج ازمنزل
from outside از خارج [از شهر]
from out of town از خارج [از شهر]
foreign market بازار خارج
emigration مهاجرت به خارج
out of turn خارج از نوبت
out of phase خارج از فاز
extraterritorial خارج الارضی
extrauterine خارج رحمی
extravascular خارج رگی
out of doors خارج ازمنزل
fescennine خارج ازاخلاق
away دوراز خارج
outsides به سمت خارج
from the outside از خارج [از جایی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com