Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (29 milliseconds)
English
Persian
pitch
توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
pitches
توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
Other Matches
bandied
بحث کردن چوگان سر کج
bandies
بحث کردن چوگان سر کج
bandy
بحث کردن چوگان سر کج
bandying
بحث کردن چوگان سر کج
submission
موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
to i. person with an opinion
عقیدهای رابه کسی تلقین کردن
check string
ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
one and one
جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
free drop
پرتاب وسایل و تدارکات بدون چتر پرتاب ازاد
one plus one
جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
delivery groups
مکانیسم پرتاب موشک یا مهمات وسایل سیستم پرتاب
pentathlon
مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
pentathlons
مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
throwing
ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
ballistics
مبحث پرتاب گلوله واجسام پرتاب شونده
throw
ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
throws
ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
extradited
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
shoots
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoot
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
ejection
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
polo stick
چوگان
wicket
چوگان
wickets
چوگان
bats
چوگان
batted
چوگان
mallet
چوگان
bat
چوگان
shoots
پرتاب کردن
jettisoning
پرتاب کردن
foin
پرتاب کردن
pelted
پرتاب کردن
projects
پرتاب کردن
projected
پرتاب کردن
pelts
پرتاب کردن
unsling
پرتاب کردن
project
پرتاب کردن
pitches
پرتاب کردن
jettisoned
پرتاب کردن
jettison
پرتاب کردن
thrusts
پرتاب کردن
jettisons
پرتاب کردن
shoot
پرتاب کردن
skeet
پرتاب کردن
pitch
پرتاب کردن
thrust
پرتاب کردن
jaculate
پرتاب کردن
thrusting
پرتاب کردن
let fly
پرتاب کردن
pelt
پرتاب کردن
mallet field
زمین چوگان
lacrosse
چوگان سرپهن
bandies
چوگان بازی کچ
batty
چوگان مانند
bandy
چوگان بازی کچ
bandying
چوگان بازی کچ
battledore
چوگان پهن
bat
چوگان زدن
battiest
چوگان مانند
battier
چوگان مانند
polo
چوگان بازی
bats
چوگان زدن
bandied
چوگان بازی کچ
batted
چوگان زدن
cleek
چوگان سراهنی
pall mall
گوی چوگان
jettison
پرتاب کردن به بیرون
launch a missile
موشک پرتاب کردن
jets
بخارج پرتاب کردن
jet
بخارج پرتاب کردن
projectable
قابل پرتاب کردن
lobbing
باهستگی پرتاب کردن
lob
باهستگی پرتاب کردن
shoots
پرتاب کردن گلوله
to fire a torpedo
اژدری پرتاب کردن
jettisons
پرتاب کردن به بیرون
lobs
باهستگی پرتاب کردن
trigger
پرتاب کردن فشنگ
to launch a torpedo
اژدری پرتاب کردن
triggered
پرتاب کردن فشنگ
triggers
پرتاب کردن فشنگ
jettisoned
پرتاب کردن به بیرون
jetting
بخارج پرتاب کردن
unsling
از فلاخن پرتاب کردن
jetted
بخارج پرتاب کردن
castaways
پرتاب کردن وزنه
jettisoning
پرتاب کردن به بیرون
shoot
پرتاب کردن گلوله
lobbed
باهستگی پرتاب کردن
castaway
پرتاب کردن وزنه
spit
اب دهان پرتاب کردن
slings
زنجیردار پرتاب کردن
sling
زنجیردار پرتاب کردن
slinging
زنجیردار پرتاب کردن
spits
اب دهان پرتاب کردن
backhand stroke
ضربت چوگان از پشت سر
golf club
چوگان گلف بازی
mallet
کلوخ کوب چوگان
strike zone
سیرمجاز گوی چوگان زن
putters
چوگان دسته کوتاه
play club
دربازی گلف چوگان
puttered
چوگان دسته کوتاه
hosel
سرپیچ چوگان گلف
putter
چوگان دسته کوتاه
puttering
چوگان دسته کوتاه
golf
بازی چوگان یا گلف
indoor polo
چوگان در تالار سرپوشیده
command ejection
پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
to sniff up water
اب رابه بینی کشیدن
To take a chance . To risk it.
دل رابه دریا زدن
pash
بازور پرتاب کردن کوبیدن
upthrust
بطرف بالا پرتاب کردن
chukker
زمان 5/7 دقیقهای بازی چوگان
hockey
چوگان بازی با اصول فوتبال
chukkar
زمان 5/7 دقیقهای بازی چوگان
provisional ball
گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
They bombarded the building.
ساختمان رابه توپ بستند
To mail a letter.
نامه ای رابه پست انداختن
own up
<idiom>
گناه رابه گردن گرفتن
She wrecked the party for us.
مهمانی رابه مازهر کرد
establishing
کسی رابه مقامی گماردن
establishes
کسی رابه مقامی گماردن
establish
کسی رابه مقامی گماردن
Not to let someone have a say.
کسی رابه بازی نگرفتن
slogs
ضربت سخت زدن پرتاب کردن
shoves
با زور پیش بردن پرتاب کردن
shoved
با زور پیش بردن پرتاب کردن
skyrocketing
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
skyrockets
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
slog
ضربت سخت زدن پرتاب کردن
skyrocket
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
skyrocketed
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
shove
با زور پیش بردن پرتاب کردن
shoving
با زور پیش بردن پرتاب کردن
slogging
ضربت سخت زدن پرتاب کردن
squish
صدای شکستن یا پرتاب چیزی له کردن
slogged
ضربت سخت زدن پرتاب کردن
croquet
بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
pall mall
چوگان مخصوص بازی پال مال
He made over the house to his son .
خانه رابه اسم پسرش کرد
to do a thing with f.
کاری رابه اسانی انجام دادن
He turned his back on us.
پشتش رابه ماکرد ( به ما پشت کرد )
lay off (someone)
<idiom>
کاری رابه علت درآمد کم کنارگذاشتن
You have been recommended to us.
توصیه شما رابه ما کرده اند
send down
پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
crosse
چوگان پهنی که دربازی گلف بکار میرود
sclaff
سیلی نرم برزمین خوردن چوگان گلف
refire time
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
to key up any to do s.th.
<idiom>
کسی رابه انجام دادن کاری برانگیختن
advising bank
بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
To give someone full powerw.
ریش وقیچه رابه دست کسی دادن
pitch
پرتاب کردن تراکم کاراکترها روی یک خط چاپ شده
pitches
پرتاب کردن تراکم کاراکترها روی یک خط چاپ شده
high goal polo
چوگان بین تیمهای دارنده 91امتیاز تعادلی یا بیشتر
hurled
پرتاب کردن پرت کردن
hurls
پرتاب کردن پرت کردن
hurl
پرتاب کردن پرت کردن
bait
خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
baited
خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
baits
خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
polo
بازی یا مسابقه چوگان بین دو تیم چهارنفره و شش زمان 5/7 دقیقهای
sclaff
تماس چوگان بازمین قبل از خوردن به توپ ضربت مختصر
run-up
[start-up]
نزدیکی به مکان شروع با دویدن
[برای جهش یا پرتاب کردن]
[ورزش]
track bolt
پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
nemo tenetur se impum accusare
هیچ کس مجبور نیست خود رابه گناهی متهم کند
sand iron
یکجور چوگان در بازی گلف که با ان گوی را از میان ریگ بلند میکنند
to catch out a batsman
گوی رادرهواگرفتن وبدین وسیله نوبت را ازدست چوگان زن بیرون کرد
compacting
ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacted
ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compact
ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacts
ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
byte
پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
capitalization
عمل یک کلمه پردازکه یک خط یا بلاک متن رابه حروف بزرگ تبدیل میکند
bytes
پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
enjambment
دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
drawbar
میلهای که واگونهای قطار رابه لکوموتیو متصل میکند میله اتصال واگون
deathlon
مسابقه دهگانه شامل دو001 متر و دو 004 طول ودو 0051 متر و دو 011 متربا مانع و پرش طول و پرتاب دیسک و پرش با نیزه و پتاب نیزه و پرتاب وزنه و پرش ارتفاع
quails
نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
quail
نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
tabulator
بخشی از ماشین تایپ یا کلمه پرداز که کلمات و اعداد رابه صورت خودکار در ستون هایی قرار میدهد
resets
سیگنال الکتریکی که سیستم رابه وضعیت اولیه برمی گرداندوقتی که روشن شده بودونیازبه راه اندازی مجدد دارد
reset
سیگنال الکتریکی که سیستم رابه وضعیت اولیه برمی گرداندوقتی که روشن شده بودونیازبه راه اندازی مجدد دارد
delivery error
اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
optimum schedule
مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
expansion interface
حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند
incidence of taxation
تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
gigo
اصطلاحی است به این معنی که اگر به برنامه اطلاعات ورودی بیهوده داده شودبرنامه نتایج بیهودهای رابه عنوان خروجی تولیدخواهد کرد
garbage in garbage out
اصطلاحی است به این معنی که اگر به برنامه اطلاعات ورودی بیهوده داده شودبرنامه نتایج بیهودهای رابه عنوان خروجی تولیدخواهد کرد
document
وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
documented
وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
documenting
وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
liquidity trap
سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
weapon delivery
پرتاب جنگ افزار یا وسیله پرتاب جنگ افزار
automatic toss
روش پرتاب خودکار بمب پرتاب خودکار بمب
side sweep and over under
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
bombing angle
زاویه پرتاب بمب زاویه پروازهواپیما در هنگام رها کردن بمب
circulating
چرخش ذخیره سازی که دادههای ذخیره شده رابه صورت مجموعهای از باس ها که در طول رسانه حرکت می کنند نگهداری میکند و وقتی به انتها می رسند دوباره تولید میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com