Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 198 (9 milliseconds)
English
Persian
barbette
تپههای خاکی که توپها را بر ان قرارمیدهند
Other Matches
gun displacement
جابجایی توپها گسترش توپها
grillage
شبکهای از تیرهای سنگین که بجای پی ساختمان قرارمیدهند
ridges
پشته تپههای دامنه کوه
ridge
پشته تپههای دامنه کوه
tractor group
گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
guns free
توپها اتش باختیار
assault craft
ناوچههای هجومی اب خاکی قایق نفربرهجومی اب خاکی
antiamphibious minefield
میدان مین ضد اب خاکی یا ضدعملیات اب خاکی دشمن
reciprocal laying
روانه کردن متقابله توپها
intervale
پارچهای از زمین پست درمیان تپههای یا در کناررودها
garboard
پایین ترین حاشیه چوبی یااهنی که روی حمال کشتی قرارمیدهند
battery groung pattern
وضع قرار گرفتن توپها درموضع تیر
naval landing party
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
amphibious task group
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
worldly
خاکی
mundane
خاکی
amphibious pack
تک اب خاکی
earthen
خاکی
earthly
خاکی
earthborn
خاکی
dust colour
خاکی
earth-bound
خاکی
wood louse
خر خاکی
terrene
خاکی
edaphic
خاکی
embankment dam
سد خاکی
earth fill dam
سد خاکی
earth dam
سد خاکی
amphibious
اب خاکی
terrestrial
خاکی
tellurian
خاکی
embankment
سد خاکی
embankments
سد خاکی
earthy
خاکی
earthwork
ختل خاکی
amphibious tank
تانک اب خاکی
geophyte
گیاه خاکی
amphibious reconnaissance
شناسایی اب خاکی
dew worm
کرم خاکی
amphibious pack
بارهای اب خاکی
amphibious operation
عملیات اب خاکی
ground ivy
پاپیتال خاکی
amphibious lift
ترابری اب و خاکی
terrestrial
زمین خاکی
homogeneous earth dam
سد خاکی همگن
landing forces
قوای اب خاکی
fuse plug
سرریز خاکی
earthiness
خاکی بودن
amphibious transport ship
ترابر اب خاکی
earethliness
خاکی بودن
soils
خاکی کردن
soiling
خاکی کردن
earth dam
بند خاکی
khaki
خاکی رنگ
soil
خاکی کردن
earth road
راه خاکی
earth work
کارهای خاکی
earth born
خاکی فانی
earth work
عملیات خاکی
amphibious force
نیروی اب خاکی
dun
سمند خاکی
angleworm
کرم خاکی
earthiness
طبیعت خاکی
amphibious vehicle
خودروی اب خاکی
landing party
گروه اب خاکی
earthworks
عملیات خاکی
amphibian
هواپیمای اب و خاکی
amphibian
وسیله اب و خاکی
vault formed in the earth
طاق خاکی
warping tug
یدک کش اب خاکی
earthworms
کرم خاکی
earthworm
کرم خاکی
embankments
دیوار خاکی
bordered
پشته خاکی
amphibious
خاکی و ابی
zoned earth dam
سد خاکی ناهمگن
border
پشته خاکی
staging
تمرین اب خاکی
dust color
رنگ خاکی
amphibian
ابی خاکی
embankment
دیوار خاکی
vallation
دیوار خاکی
pulverulence
حالت خاکی
lobworm
کرم خاکی
alkaline earth
قلیایی خاکی
milleped
جنس خر خاکی
milliped
جنس خر خاکی
mold etc
خاکی کردن
adaphic organism
زیستمند خاکی
rain worm
کرم خاکی
semiterrestrial
نیمه خاکی
terricolous
خاکزی خاکی
bordering
پشته خاکی
landing threshold
استانه فرود اب خاکی
brandling
یکجور کرم خاکی
landing ship dock
اسکله فرود اب خاکی
vale
زمین جهان خاکی
establishing authority
فرماندهی نیروهای اب خاکی
man of mould
انسان خاکی یا فانی
joint amphibious operations
عملیات مشترک اب خاکی
vales
زمین جهان خاکی
borrow area
محل قرضه سد خاکی
boat team
تیم قایق اب خاکی
verge
شانه خاکی جاده
amphibious transport dock
ناومخصوص ترابری اب خاکی
amphibious demonstration
عملیات نمایشی اب خاکی
amphibian floats
شناورهای ابی خاکی
amphibious assault ship
ناو هجومی اب و خاکی
shouldered
دو طرف خاکی جاده
amphibious tractor
خودروشنی دار اب خاکی
amphibious task force
گروه رزمی اب خاکی
alkaline earth oxide
فلز قلیایی خاکی
amphibious squadron
گردان عملیات اب خاکی
amphibious lift
حمل ونقل اب خاکی
amphibious assault ship
ناومخصوص هجوم اب و خاکی
amphibious demonstration
عملیات اب خاکی نمایشی
amphibious control group
گروه کنترل اب خاکی
shouldering
دو طرف خاکی جاده
shoulder
دو طرف خاکی جاده
verges
شانه خاکی جاده
navvies
کارگر کارهای خاکی
advance force
نیروی جلودار اب خاکی
navvy
کارگر کارهای خاکی
amphibious striking forces
نیروهای ضربتی اب خاکی
benching
جان پناه خاکی
beach party
گروه پیشرو اب خاکی
assault ships
ناوهای هجومی اب خاکی
alkaline earth metal
فلز قلیایی خاکی
shoulders
دو طرف خاکی جاده
non cohesive soil
خاکی که فاقد چسبندگی باشد
landing threshold
نقطه شروع عملیات اب خاکی
amphibious command ship
ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
agc
ناو فرماندهی نیروی اب خاکی
numbered wave
امواج پشت سر هم عملیات اب خاکی
landing vehicle
خود روشنی دار اب خاکی
scraper
یکی از ماشینهای عملیات خاکی
tractor
قایق اب خاکی شنی دار
initiating directive
دستورالعمل شروع عملیات اب خاکی
good
مسیر خاکی مرطوب و محکم
What on earth shall I do now?
حالاچه خاکی بسرم بریزم ؟
earthworks
خاک کاری کارهای خاکی
curf
خاکی که اجر از ان تهیه میشود
amphibious transport dock
ناو حمل و نقل اب خاکی
establishing authority
مقام مسئول نیروهای اب خاکی
benching
تختک خاکی پله بندی
khaki
لباس کار خاکی رنگ
tractors
قایق اب خاکی شنی دار
pay dirt
<idiom>
زیر خاکی پیدا کردن
apotheosis
رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
serial
سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
apotheoses
رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
shore party
گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
serials
سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
causeways
راه خاکی یا بنائی در زمین ابگیر
amphibious vehicle availability table
جدول نمودار موجودی خودروهای اب خاکی
causeway
راه خاکی یا بنائی در زمین ابگیر
fuller's earth
خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
assault shipping
ترابری دریایی در عملیات هجومی اب خاکی
boat group
ناو گروه قایقها در عملیات اب خاکی
boat team
تیم سوارشونده در یک قایق در عملیات اب خاکی
tine
دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
extraterrestrials
بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
extraterrestrial
بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
strength group
گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
assault area diagram
نمودار مشخصات منطقه هجوم عملیات اب خاکی
attack transport
ناوحمل و نقل شرکت کننده درنیروی اب خاکی
mounting area
منطقه سوار شدن یکانهای اب خاکی یا هوابرد
boat diagram
دیاگرام محل قایقها درعملیات هجومی اب خاکی
jahemmy
جراثقال چرخدار مخصوص اخراجات ناوچههای اب خاکی
range markers
علامت تعیین کننده مسیر عملیات اب خاکی در شب
beach master
افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
molehill
توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
aeolian soil
خاکی که از مواد متشکله باد تشکیل یافته است
molehills
توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
sea echelon
بخشی از ناوهای هجومی که در عملیات اب خاکی در دریاباقی می ماند
windrow
تل خاکی که هنگام کارماشینهای راه سازی در کنارجاده تشکیل میشود
transfer berth
دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
transfer area
در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
neutral soil
خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
touchdown
درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
touchdowns
درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
tac log group
گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
mole hill
توده خاکی که کوش کور زیرزمینی هنگام کندن زمین درست میکند
y site
نوعی محوطه انبار مهمات روباز موقت که اطراف ان باسدهای خاکی احاطه شده باشد
moto cross
مسابقه موتورسیکلت رانی درمسیر خاکی محدود تپه و پیچ جاده و پرش در دو بخش 03یا 54 دقیقه
boat lanes
خط سریال هجوم قایقها درعملیات اب خاکی ستون قایقهای هجوم کننده
marshalling
تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی
scheduled wave
امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
short clay
خاکی که خاک رسش کم باشد خاک رس کم مایه
assault
مرحله هجوم درعملیات اب خاکی هجوم کردن
assaulted
مرحله هجوم درعملیات اب خاکی هجوم کردن
assaults
مرحله هجوم درعملیات اب خاکی هجوم کردن
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
landing schedule
برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
launching area
منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com