English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English Persian
beam attack تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
Other Matches
stern attack در رهگیری هوایی تکی که هواپیمای تک کننده با زاویه 54 درجه یا بیشتر به هدف انجام میدهد
ac fittings رابطهای لولهای پخدار بازاویه 53 درجه
judy در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم
broad arrow engine موتور پیستونی با سه ردیف سیلندر که با زاویه کمتر از09 درجه نسبت به یکدیگرقرارگرفته اند
elevation indicator صفحه مدرج درجه طبلک درجه
shoulder patch درجه روی بازوی درجه داران
stair stepping روشی که در نمایشهای تصویری برای نمایش خط رسم شده در زاویهای به غیر از 54 درجه افقی یاعمودی بکار می رود
sighting bar ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
third class درجه سوم بلیط درجه 3
superelevation درجه ارتفاع درجه بلندی
third-class درجه سوم بلیط درجه 3
state lamb در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
fret [نقشه پیچ در پیچ در حاشیه با استفاده از خطوط افقی و عمودی با زوایای ۹۰ درجه و مربوط به کشور چین]
sighting leaf ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
isocheim خطی که بوسیله ان جاهایی که درجه گرمای متوسطانهادرزمستان ...داده میشود
isotheral line خطی که بوسیله ان جاهایی که درجه گرمای متوسط انها 000 نشان داده میشود
brevet درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
punch در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punched در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punches در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
initial vector مسیر اصلی یا اولیه هواپیمای رهگیر بعد ازشروع رهگیری
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
master at arms درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
collision course interception تقاطع مسیر رهگیری باهواپیمای دشمن مسیربرخورد هواپیمای رهگیر بادشمن
purple در رهگیری هوایی یعنی یکان یا هواپیمای تعیین شده مشکوک به حمل جنگ افزاراتمی است
stranger در رهگیری هوایی یعنی یک هواپیمای ناشناس با گرا ومسافت و ارتفاع داده شده درحال امدن است
horned scully مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
day fighter هواپیمای رهگیری روزانه جنگنده رهگیر مخصوص عملیات روزانه
visual interceptor هواپیمای رهگیر بصری هواپیمایی که باوسایل بصری رهگیری میکند
ti;me to go زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
broadcast controlled air interception نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
track در رهگیری هوایی یعنی " به نظر من هواپیمای دشمن روی مسیری است که داده شده است . "
tracks در رهگیری هوایی یعنی " به نظر من هواپیمای دشمن روی مسیری است که داده شده است . "
tracked در رهگیری هوایی یعنی " به نظر من هواپیمای دشمن روی مسیری است که داده شده است . "
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
what luck در رهگیری هوایی یعنی نتیجه انجام ماموریت چه طور بود
longitudinal dihedral اختلاف زاویهای بین زاویه برخورد بال و زاویه برخوردسکانهای افقی که دومی معمولا کمتر است
many اعلام تعداد 8 یا بیشترهواپیمای دشمن دیده میشود در رهگیری هوایی
anticlimax بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
anticlimaxes بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
gauge=gage درجه
echelons درجه
proportions درجه
third-rate درجه سه
gauge درجه
gauged درجه
gauges درجه
third rate درجه سه
echelon درجه
elevations درجه
second-rate درجه دو
second rate درجه دو
degrees درجه
grade درجه
kyu درجه
nobby درجه یک
rate درجه
top درجه یک
low grade کم درجه
rates درجه
elevation درجه
second class درجه 2
scalage درجه
degree درجه
run of the mine بی درجه
gauge glass درجه اب
slap-up درجه یک
copesetic درجه یک
top-notch درجه یک
marks درجه
mark درجه
aquastat درجه
ranks درجه
pitches درجه
pitch درجه
topnotch درجه یک
tophole درجه یک
top hole درجه یک
copacetic درجه یک
ranked درجه
rank درجه
length درجه
lengths درجه
just as well <adv.> به یک درجه
equally <adv.> به یک درجه
title درجه
number one درجه یک
titles درجه
chinical t. درجه
grades درجه
clinical thermometer درجه
proportion درجه
second class درجه دو
first string درجه یک
high-class درجه یک
gage درجه
classy درجه یک
gage=gauge درجه
first class درجه یک
scale درجه
suffix notation عملیات ریاضی که به صورت منط ق نوشته میشود و نشانه پس از عددی که عمل روی آن انجام میشود می آید
infants در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
infant در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
robots وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
supply sergeant درجه دارتدارکات
octan rating درجه اکتان
grades درجه رتبه
ninth درنهمین درجه
measure درجه اقدام
salinity درجه شوری
grades درجه بندی
shades درجه رنگ
berating خلع درجه
ninths درنهمین درجه
berates خلع درجه
strain hardness سختی درجه
t. far تا این درجه
pip درجه سردوش
viscosity درجه غلیظی
summated ratings مجموع درجه ها
void ratio درجه تخلخل
pips درجه سردوش
pipping درجه سردوش
pipped درجه سردوش
first-class درجه اول
royal honor درجه سلطنتی
superlatively در درجه عالی
third rate درجه سوم
second class درجه دوم
thirty degree cut برش 03 درجه
stage درجه مرحله
stages درجه مرحله
inferior درجه دوم
sharp shooter تیرانداز درجه 1
so far تا این درجه
whither بکدام درجه
inferiors درجه دوم
tenth rate درجه دهم
berated خلع درجه
tip top بالاترین درجه
tiptop بالاترین درجه
tiptop درجه اعلی
berate خلع درجه
slide aperture شکاف درجه
third rater درجه سوم
third-rate درجه سوم
third degree of readiness امادگی درجه سه
second class دومین درجه
tertiary alcohol الکل 3 درجه
second degree of readiness امادگی درجه دو
secondary alcohol الکل 2 درجه
secondary amine امین 2 درجه
tertiary amine امین 3 درجه
secondary carbon کربن 2 درجه
secondary hydrogen هیدروژن 2 درجه
measure درجه مقیاس
secondary road جاده درجه دو
tertiary carbon کربن 3 درجه
trial elevation درجه ازمایشی
the positive d. درجه مطلق
third class road جاده درجه سه
standard rudder 51 درجه سکان
to take one's d. درجه گرفتن
first water درجه اول
degree opulence درجه توانگری
degree of saturation درجه اشباع
degree of relationship درجه خویشاوندی
degree of precision درجه دقت
degree of polymerization درجه بسپارش
degree of freedom درجه ازادی
degree of dissociation درجه تفکیک
angle of elevation زاویه درجه
anti knock property درجه اکتان
degree of curve درجه انحناء
advancement in rating ارتقاء درجه
dot pitch درجه نقطه
first rate نخستین درجه
first rate درجه اول
first class brick اجر درجه یک
first class درجه اول
adjustability درجه انطباق
elevation stop حد نهایی درجه
elevation scale طبلک درجه
elevation scale مقیاس درجه
elevation circle قطاع درجه
elevating arc قطاع درجه
electrical degree درجه الکتریکی
eldership ارشدیت درجه
efficacity درجه تاثیر
adjusted elevation درجه تنظیمی
degree of crystalinity درجه بلورینگی
degree of compaction درجه تراکم
peaks منتها درجه
battle sight درجه جنگی
peaking منتها درجه
battle sight شکاف درجه
peak منتها درجه
calibration درجه بندی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com