Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
marks man
تیرانداز درجه 3 تفنگ تیرانداز نیمه ماهر
Other Matches
snipers
تیرانداز ماهر تفنگ
sniper
تیرانداز ماهر تفنگ
marksmen
تیرانداز ماهر
sharpshooter
تیرانداز ماهر
marksman
تیرانداز ماهر
shots
تیراندازی تیرانداز ماهر
shot
تیراندازی تیرانداز ماهر
marksman
تیرانداز ماهر
[ارتش و ورزش]
toxophilite
تیرانداز ماهر با تیر و کمان
sharp shooter
تیرانداز درجه 1
cheekpiece
تکیه گاه گونه تیرانداز روی تفنگ
shooter
تیرانداز
gunners
تیرانداز
gunner
تیرانداز
sagittarius
تیرانداز
shotgunner
تیرانداز
expert gunner
تیرانداز ماهرتوپخانه
expert
تیرانداز ممتاز
sharp shooter
تیرانداز ممتاز
bowman
تیرانداز کمان کش
bowman
تیرانداز با کمان
toxophilite
تیرانداز کماندار
experts
تیرانداز ممتاز
archer
تیرانداز با کمان
snipers
تیرانداز از خفا
sniper
تیرانداز از خفا
archers
تیرانداز با کمان
sighting leaf
ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
expert badge
نشان تیرانداز ممتاز
body alinement
تنظیم بدن تیرانداز
station
محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
stationed
محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
stations
محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
benchrest
سکو برای تکیه دادن تیرانداز
creeps
رها شدن ناخواسته تیر ازدست تیرانداز
creep
رها شدن ناخواسته تیر ازدست تیرانداز
trap
سد کردن حرکت دادن هدفها در مقابل تیرانداز دام
stream
نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
streams
نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
streamed
نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
semi skilled
نیمه ماهر
semiskilled
نیمه ماهر
semi skilled worker
کارگر نیمه ماهر
garand rifle
نوعی تفنگ نیمه خودکار
hind sight
شکاف درجه تفنگ
sight
الات نشانه روی شکاف درجه تفنگ
sights
الات نشانه روی شکاف درجه تفنگ
overlaps
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlap
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
v ring
تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
short international
مسابقهای که هر تیرانداز 03تیر از مسافت 05 متر و 03تیر از مسافت 53 متر و 03تیر از مسافت 52 متر با تیرو کمان می اندازد
seahorse
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorses
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap
چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
fowling piece
تفنگ پرنده زنی تفنگ شکاری
rifle salute
احترام با تفنگ سلام با تفنگ
rifle shot
تیر تفنگ تیراندازی با تفنگ
fowling piece
تفنگ شکاری تفنگ ساچمهای
cmos
روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
pmos
ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
imbricate
نیمه نیمه روی هم گذاشتن
splice
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semipublic
نیمه عمومی نیمه دولتی
spliced
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splices
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splicing
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semilustrous
نیمه درخشان نیمه مجلل
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
beam attack
تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
elevation indicator
صفحه مدرج درجه طبلک درجه
shoulder patch
درجه روی بازوی درجه داران
half life
نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
sighting bar
ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
superelevation
درجه ارتفاع درجه بلندی
third-class
درجه سوم بلیط درجه 3
third class
درجه سوم بلیط درجه 3
beneficial occupancy
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
knacky
ماهر
handy
ماهر
light handed
ماهر
light footed
ماهر
dextrous
ماهر
proficient
ماهر
he was neat
ماهر
wieldy
ماهر
workmanly
ماهر
handier
ماهر
handiest
ماهر
adept
ماهر
experts
ماهر
adroit
<adj.>
ماهر
hardworking
<adj.>
ماهر
industrious
<adj.>
ماهر
industrious
ماهر
neat handed
ماهر
skilled
ماهر
fine fingered
ماهر
studious
<adj.>
ماهر
skillful
ماهر
skillful Šetc
ماهر
sedulous
<adj.>
ماهر
pert
ماهر
diligent
<adj.>
ماهر
dexterous
ماهر
expert
ماهر
deft
ماهر
skilful
ماهر
workmanlike
ماهر
assiduous
<adj.>
ماهر
from mid may to mid june
از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
flunkeys
غیر ماهر
flunkey
غیر ماهر
expert gunner
توپچی ماهر
flunkies
غیر ماهر
flunky
غیر ماهر
flunkys
غیر ماهر
natty
پاکیزه ماهر
articulating
ماهر در صحبت
articulates
ماهر در صحبت
articulate
ماهر در صحبت
craftsmen
کارگر ماهر
craftsman
کارگر ماهر
scientail
ماهر علمی
journeyman
کارگر ماهر
great
متعدد ماهر
greatest
متعدد ماهر
skilled worker
کارگر ماهر
understandings
مطلع ماهر
qualifies
ماهر شدن
skilled labour
کارگر ماهر
light foot
ماهر تردست
tactically
ماهر ماهرانه
tactical
ماهر ماهرانه
shotmaker
شوت زن ماهر
cunning
ماهر زیرکی
skilled
ماهر و باتجربه
slick
ماهر صاف
understanding
مطلع ماهر
great-
متعدد ماهر
versant
ماهر واستاد
jimmy
ماهر دیلم
master
ماهر شدن
nattier
پاکیزه ماهر
mastered
ماهر شدن
water dog
شناگر ماهر
masters
ماهر شدن
qualify
ماهر شدن
journeymen
کارگر ماهر
jimmies
ماهر دیلم
slickest
ماهر صاف
nattiest
پاکیزه ماهر
navvies
کارگر غیر ماهر
skillful weaver
بافنده ماهر و خبره
figure skater
اسکیت باز ماهر
ace
خلبان ماهر و متهور
aces
خلبان ماهر و متهور
navvy
کارگر غیر ماهر
qualified
صلاحیت دار ماهر
master
ماهر شدن در چیزی
unskilled worker
کارگر غیر ماهر
reinsman
سوار کار ماهر
building craftsman
کارگر ماهر ساختمانی
mastered
ماهر شدن در چیزی
masters
ماهر شدن در چیزی
gift of the gab
<idiom>
درصحبت کردن ماهر بودن
stickhandler
شخص ماهر در استفاده ازچوب هاکی
mudder
اسب ماهر در مسیر خیس وگلی
streetwise
ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
digger
پاسور ماهر درپاس نزدیک زمین
cradler
بازیگر ماهر در حفظ گوی لاکراس
unskilled labor
نیروی کارغیر ماهر غیر متخصص
orion
منظومه جبار یا النسق شکارچی ماهر
roughrider
سوار کار ماهر اسبهای چموش و وحشی
digger
بازیگر ماهر و سمج درگرفتن گوی از گوشها
semifinal
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
brevet
درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
demolition derby
مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
punter
دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
punters
دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
bunter
توپزن ماهر در ضربه بدون تاب دادن چوب بیس بال
Grands Prix
مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
Grand Prix
مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
duress
در CL نیزمانند حقوق ماهر عمل یاتاسیس حقوقی ناشی از اکراه باطل است
penalty kicker
بازیگر ماهر که هنگام کم شدن تعداد افراد تیم نقش مهمی در دفاع دارد
wheel sucker
دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
breech loader
تفنگ ته پر
gun
تفنگ
guns
تفنگ
shot line
نخ تفنگ
bottom
کف تفنگ
gun butt
ته تفنگ
musketry
تفنگ
bottoms
کف تفنگ
breechloader
تفنگ ته پر
breech
ته تفنگ
musketry
تفنگ ها
rifle gun
تفنگ
rifle
تفنگ
shotgun
تفنگ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com