Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English
Persian
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
Other Matches
course line shot
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
bull's eye
قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
bull's-eyes
قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
shots
اصابت کرده
shot
اصابت کرده
i beam or i beam
تیری که به شکل ) باشد
i girder
تیری که بشکل ) باشد
cantilever beam
تیری که یک طرف ان گیردار باشد
winning post
تیری که پایان مسافت دور را نشان میدهد
poppet head
طناب و قرقره که در بالای تیری نصب شده باشد
starting post
تیری که در مسابقه دوجای اغاز و حرکت را نشان میدهد
pot shot
تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot-shot
تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot-shots
تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
scarf joint
جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burger
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak
گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
find touch
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
I have a tooth abscess.
دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
testate
متوفایی که وصیت کرده باشد
if he has found it
اگر ان را پیدا کرده باشد
he can scarcely have done that
مشکل این کار را کرده باشد
sagittary
تیری
insides
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closest
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
croppy
کسیکه موی سرش راکوتاه کرده باشد
springer
قوطی حلبی در بستهای که باد کرده باشد
advanced pawn
پیادهای که از نیمه صفحه گذر کرده باشد
loaded dice
طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد
piling
پایههای تیری
A shot in the dark
تیری درتاریکی
shot in the dark
<idiom>
تیری درتاریکی
profound gangrene
یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
votaress
زنی که خود را وقف خدمت یاامری کرده باشد
white elephants
هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
white elephant
هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
round robin (meeting or discussion)
<idiom>
جلسهای که درآن شخص ازیک گروه شرکت کرده باشد
enclaves
ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
aces
رتبهء اول خ-لبانی که حداقل 5هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
enclave
ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
parpen
سنگ تراشی مه از توی دیواری گذر کرده و ازدوسوی ان نمایان باشد
figure
آنچه کاملا درست نباشد ولی نزدیک باشد
figuring
آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
figures
آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
knickers
شلوارگشاد کوتاهی که نزدیک زانو جمع شده باشد
inshore
نزدیک کرانه نزدیک ساحل
point bland
بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
beam anchor
تیری که دیوار را محکم نگاه میدارد
whipping post
تیری که محکومین بتازیانه رابدان میبندند
spinnaker pole
تیری که بادبان 3 گوشه به ان وصل میشود
ace
رتبه اول خلبانی که حداقل پنج هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
no matter how he has done it
هر جور میخواهدکرده باشد قطع نظر از اینکه چه جوراین کار را کرده است
atole
جزیره یا جزایر مرجانی که اطراف دریاچه را مثل کمربندی احاطه کرده باشد
The victim had done nothing to incite the attackers.
شخص مورد هدف کاری نکرد که ضاربین
[مجرمین]
را تحریک کرده باشد.
gamy
دارای بو و مزه گوشت شکارکه نزدیک فاسد شدن باشد
gamey
دارای بو و مزه گوشت شکار که نزدیک فاسد شدن باشد
head pole
تیری که از پشت اسب تاکنارسرش ادامه دارد
kago
تخت روان سبدی که از تیری اویزان کنند
giants stride
تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
bolsters
تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
bolstered
تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
quick fire
تیری که با حداکثرسرعت روی هدفهای متحرک اجرا میشود
bolster
تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
newels
تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
newel
تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
king pile
تیری که قبل از شروع حفاری به منزله شمع در وسط شیارمیکوبند
wind beam
تیری که در برابر مقاومت فشار باد طرح ریزی میشود
grasshopper beam
تیری که یک سران درماشین لولایی پیوسته است وازاین جهت مانندملخ
raker
تیری که پشت دیوار بطور مایل می بندند تادیوار سقوط نکند
approaches
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
girt
تیری که بین دو ستون بطورافقی قرارگرفته و روی ان دیوار تیغهای بنا میگردد
access
اصابت
hit
اصابت
hitting
اصابت
accessing
اصابت
hits
اصابت
accessed
اصابت
accesses
اصابت
impingement
اصابت
maypole
تیری که باگلهای گوناگون اراسته ودر روز یکم ماه مه درمیدان شهربدوران میرقصند
precatory words
عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
oldster
ادم کار کشته که چهار سال در نیروی دریایی کار کرده باشد
line of impact
خط اصابت گلوله
hitting
اصابت گلوله
thunderstroke
اصابت صاعقه
hits
اصابت موفقیت
hits
اصابت گلوله
hit ratio
نسبت اصابت
hitting
اصابت موفقیت
hit
اصابت موفقیت
hit
اصابت گلوله
point of impact
نقطه اصابت
impact area
محل اصابت
impact point
نقطه اصابت
surface of impact
سطح اصابت
impact
اصابت گلوله
direct hit
اصابت مستقیم
impact pressure
فشار اصابت
impacts
اصابت گلوله
onset
هجوم اصابت
direct hits
اصابت مستقیم
strike
اصابت اعتصاب کردن
impact
اصابت اثر شدید
impact area
منطقه اصابت گلوله ها
center of impact registration
ثبت مرکز اصابت
impact point
محل اصابت گلوله
strikes
اصابت اعتصاب کردن
impact registration
ثبت مرکز اصابت
point of impact
محل اصابت گلوله
impacts
اصابت اثر شدید
angle of incidence
زاویه اصابت گلوله
beatten zone
منطقه مورد اصابت
bursts
محل اصابت گلوله
biting angle
کوچکترین زاویه اصابت
effective pattern
منطقه اصابت موثر
burst
محل اصابت گلوله
attacks
اصابت یا نزول ناخوشی
attacked
اصابت یا نزول ناخوشی
attack
اصابت یا نزول ناخوشی
holdees
پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
pattern
نقشه طرح اصابت گلوله ها
patterns
نقشه طرح اصابت گلوله ها
hits
اصابت کردن به هدف زدن
the lot fell upon me
قرعه بنام من اصابت کرد
hitting
اصابت کردن به هدف زدن
hit
اصابت کردن به هدف زدن
vertical probable error
خطای اصابت قائم گلوله
single shot hit probability
احتمال اصابت یک گلوله به هدف
impact
با شدت اصابت کردن ضربت
impact pressure
نیروی اصابت فشار ترکش
impacts
با شدت اصابت کردن ضربت
close price
دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
turnstile
تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
turnstiles
تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
mid wicket
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
direct hit
گلولهای که مستقیم به هدف اصابت کند
impact registration
ثبت تیر بروش مرکز اصابت
direct hits
گلولهای که مستقیم به هدف اصابت کند
absolute deviation
انحراف اصابت گلوله تا مرکز هدف
surface of impact
سطح مماس بر نقطه اصابت گلوله
bomb impact plot
بردن محل اصابت بمب روی نقشه
counter fert
دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
fluke
یکنوع ماهی پهن دارای دو انتهای نوک تیز اصابت اتفاق
flukes
یکنوع ماهی پهن دارای دو انتهای نوک تیز اصابت اتفاق
set forward
جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
grand slams
علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
grand slam
علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
approach lane
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
totalitarianism
سیستم حکومتی که در جمیع شئون زندگی فردی افراد یک ملت دخالت کرده ان را تابع برنامه کلی دولت می سازدکه این برنامه ممکن است درجهت منافع یک فرد یا یک گروه یا یک طبقه و یا کل اجتماع تنظیم شده باشد
contact burst preclusion
ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
miss
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
misses
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
sensing
تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
skittle
که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
dud probability
درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
pinged
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinging
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pings
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
bilateral spotting
دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
ping
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
hit
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hits
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
puffed
<adj.>
پف کرده
turgid
<adj.>
پف کرده
gelid
یخ کرده
souffle
پف کرده
bouffant
پف کرده
i am 0 rials out of pocket
کرده ام
souffles
پف کرده
puffed out
<adj.>
پف کرده
puff pastry
پف کرده
infusions
دم کرده
infusion
دم کرده
bloat
پف کرده
soufflTs
پف کرده
tumid
<adj.>
پف کرده
unconscious
غش کرده
beastby
کرده
unconsciously
غش کرده
off the trail
پی گم کرده
puffy
<adj.>
پف کرده
ghee
کره اب کرده
clarified
صاف کرده
pulled
خشک کرده
fretty
اماس کرده
fubsy
قوز کرده
he is worn with travel
سفراوراخسته کرده
fucate
رنگ کرده
it is very easily done
کرده میشود
beheld
مشاهده کرده
in flower
شکوفه کرده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com