Dictiornary-Farsi | تیر حامل اعلان تابلو راهنما | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
signpost	تیر حامل اعلان تابلو راهنما
signposts	تیر حامل اعلان تابلو راهنما


Other Matches

signposts	تابلو اعلان
signpost	تابلو اعلان
guide board	تابلو راهنما
sign post	تابلو راهنما
show bill	تابلو اعلان نمایش
weapon carrier	کامیون حامل جنگ افزار کامیون حامل توپ
advertisers	اعلان کننده اعلان
signboard	تخته اعلان اعلان
signboards	تخته اعلان اعلان
advertiser	اعلان کننده اعلان
lodestaror load	ستاره راهنما راهنما
light ship	کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
tableaux	تابلو
tableaus	تابلو
panel	تابلو
panels	تابلو
boarded	تابلو
tableau	تابلو
board	تابلو
graphic panel	تابلو نگارهای
traffic sign	تابلو علایم
bulletin	تابلو اعلانات
tablet	لوح تابلو
notice board	تابلو اعلانات
panel box	جعبه تابلو
panel cutout	فیوز تابلو
tablets	لوح تابلو
status board	تابلو وضعیت
switch board panel	تابلو کلید
sign writer	تابلو نویس
bulletins	تابلو اعلانات
chart	نوار تابلو نمودار
charting	نوار تابلو نمودار
deflection board	تابلو انحراف سنج
touch sensitive tablet	تابلو حساس به تماس
traffic sign	تابلو نشانه گذاری
deflection board	تابلو تصحیح سمت
charted	نوار تابلو نمودار
charts	نوار تابلو نمودار
drawing	هنر طراحی تابلو نقاشی
drawings	هنر طراحی تابلو نقاشی
This painting has a green background.	زمینه این تابلو سبز است
notice	اعلامیه [روی تابلو یا ستون آگهی]
ambience	نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
ambiance	نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
cable	تمام کابلها اتصالات و تابلو ها در یک اداره یا ساختمان
cabled	تمام کابلها اتصالات و تابلو ها در یک اداره یا ساختمان
connector	در یک شبکه FDDI وسیلهای که روی یک تابلو نصب میشود ویک اتصال است
bearer cheque	چک حامل
vector	حامل
vectors	حامل
bearers	حامل
stave	حامل
porters	حامل
vehicles	حامل
vehicle	حامل
bearer	حامل
porter	حامل
carrier	حامل
gerent	حامل
carriers	حامل
conveyer	حامل
conveyor	حامل
poster	اعلان
denunciation of treaty	اعلان
advertisement	اعلان
advertisements	اعلان
posters	اعلان
announcements	اعلان
proclamations	اعلان
proclamation	اعلان
notice	اعلان
noticing	اعلان
announcement	اعلان
advertising	اعلان
assertion	اعلان
notices	اعلان
declarations	اعلان
noticed	اعلان
declaration	اعلان
thurifer	حامل بخوردان
data carrier	حامل داده ها
vectorial	حامل بردار
video carrier	حامل ویدئو
gestatorial	حامل پاپ
image carrier	حامل تصویر
bearing	زاویه حامل
transport	ترابری حامل
vectors	حامل بردار
vector	حامل بردار
sound carrier	حامل صوت
data carrier	حامل داده
linkboy	حامل مشعل
tape transport	حامل نوار
thurifer	حامل مجمر
transporting	ترابری حامل
transported	ترابری حامل
transports	ترابری حامل
bearing angle	زاویه حامل
messengers	طناب حامل
messenger	طناب حامل
linkmen	حامل مشعل
linkman	حامل مشعل
radius vector	شعاع حامل
breech block carrier	حامل کولاس
carrier gas	گاز حامل
carrier frequency	فرکانس حامل
carrier frequency	بسامد حامل
carrier detect	تشخیص حامل
carrier detect	کشف حامل
bearer bond	سند حامل
bearer cheque	چک در وجه حامل
messenger wire	سیم حامل
vehicles	حامل رسانه
osborne shackle	قلاب حامل
bearers	در وجه حامل
color carrier	حامل رنگ
carrier wave	موج حامل
bearer	در وجه حامل
carrier system	سیستم حامل
payable to the bearer	در وجه حامل
vehicle	حامل رسانه
proclamation of independence	اعلان استقلال
array declaration	اعلان ارایه
proclamation of the republic	اعلان جمهوری
dos prompt	اعلان DOS
gazette	اعلان و اگهی
fly bill	اعلان دستی
procedure declaration	اعلان رویه
give out	اعلان کردن
declaration of bankruptcy	اعلان ورشکستگی
macro declaration	درشت اعلان
billsticker	اعلان چسبان
indigitation	اعلان شمارش
play bill	اعلان نمایش
proclamation of the republic	اعلان جمهوریت
affiche	اعلان دیواری
declaring	اعلان کردن
declaration of neutrality	اعلان بیطرفی
declare	اعلان کردن
declared	اعلان شده
system prompt	اعلان سیستم
announcer	اعلان کننده
announcers	اعلان کننده
declares	اعلان کردن
they proclaimed him sovereign	اعلان کردند
notice to mariner	اعلان دریایی
advertize	اعلان کردن
publishment	اشاعه اعلان
dot prompt	نقطه اعلان
vendition	اعلان فروش
Over and out!	پایان اعلان !
proclaims	اعلان کردن
proclaiming	اعلان کردن
proclaimed	اعلان کردن
proclaim	اعلان کردن
playbill	اعلان نمایش
playbills	اعلان نمایش
throwaway	ورقهی اعلان
To stick (put,fix)up a notice (poster).	اعلان زدن
declaration of war	اعلان جنگ
advertise	اعلان کردن
carriers	برنامه حامل میکرب
weapon carrier	حامل جنگ افزار
carrier	حامل غلطک حمال
platform	رسانگر حامل گیرنده
perseus	حامل راس الغول
platforms	رسانگر حامل گیرنده
persi	حامل راس الغول
caddy	حامل وسایل بازیگر
carriers	حامل غلطک حمال
bearer bond	سند در وجه حامل
caddie	حامل وسایل بازیگر
caddied	حامل وسایل بازیگر
caddies	حامل وسایل بازیگر
caddying	حامل وسایل بازیگر
warrant to bearer	به حواله کرد حامل
bearer stock	اسناد در وجه حامل
current carrying conductor	رسانای حامل بار
armor bearer	حامل اسلحه زرهدار
victualler	کشتی حامل خواربار
stretcher-bearer	حامل تخت روان
stretcher-bearers	حامل تخت روان
carrier color signal	پیام رنگی حامل
telephone carrier current	جریان حامل تلفنی
comports	دربرداشتن حامل بودن
slaver	کشتی حامل بردگان
comporting	دربرداشتن حامل بودن
comported	دربرداشتن حامل بودن
stretcher bearer	حامل تخت روان
carrier	برنامه حامل میکرب
carrier frequency	فرکانس موج حامل
gestatoraial chair	کرسی حامل پاپ
stave	روی خط حامل نوشتن
comport	دربرداشتن حامل بودن
pay to the bearer	دروجه حامل بپردازید
index	: راهنما
advisor	راهنما
legends	راهنما
adviser	راهنما