English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 111 (7 milliseconds)
English Persian
visual acuity تیزی بینایی
Other Matches
prongs تیزی چنگال تیزی دندان
prong تیزی چنگال تیزی دندان
chamfer گرفتن تیزی تیزی
edges تیزی
acumination تیزی
acridity تیزی
verjuice تیزی
poignancy تیزی
edge تیزی
acuteness تیزی
trenchancy تیزی
tartness تیزی
keenness تیزی
pointedness تیزی
shrillness تیزی
sharpness تیزی
edges کناره تیزی
cup point تیزی حلقوی
edge کناره تیزی
sheaths تیزی دنده
sheath تیزی دنده
tipping تیزی نوک چیزی
bevel تیزی لبه را گرفتن
knoll تیزی یابرامدگی خاک از اب
tip تیزی نوک چیزی
knolls تیزی یابرامدگی خاک از اب
angle تیزی یا گوشه هر چیزی
angles تیزی یا گوشه هر چیزی
crests نوک تیزی راس خاکریز
cresting نوک تیزی راس خاکریز
crest نوک تیزی راس خاکریز
perceptivity بینایی
perspective بینایی
perspectives بینایی
spectrum بینایی
eying بینایی
spectral بینایی
eyesight بینایی
visions بینایی
vision بینایی
eyes بینایی
second sight بینایی
sight بینایی
sights بینایی
eye بینایی
eyeing بینایی
optometer بینایی سنج
photopia بینایی درنورزیاد
nervus opticus عصب بینایی
scotopia بینایی در تاریکی
optic nerve عصب بینایی
optometry بینایی سنجی
rhodopsin ارغوان بینایی
quick sight بینایی تیز
visual purple ارغوان بینایی
visive وابسته به بینایی
visual axis محور بینایی
visual yellow زرد بینایی
the sense of sight حس بینایی یا باصره
trichromatism بینایی سه فامی
vision test ازمون بینایی
monocular vision بینایی یک چشمی
monochromatism بینایی تک فامی
asthenopia ضعف بینایی
field of vision میدان بینایی
far point برد بینایی
facial vision بینایی صورتی
optic وابسته به بینایی
tunnel vision بینایی کانونی
emmetropis بینایی طبیعی
emmetropia بینایی طبیعی
discernment بصیرت بینایی
dichromatism بینایی دوفامی
optics علم بینایی
You are a smart cookie. [American E] شما آدم باهوشی [تیزی] هستید. [اصطلاح روزمره]
test chart لوحه بینایی سنجی
astigmatism ناهمخوانی بینایی استیگماتیسم
ametropia نقص انکساری بینایی
perimeters میدان سنج بینایی
perimeter میدان سنج بینایی
manoptoscope برتری سنج بینایی
perceptiveness بینایی قوه مشاهده
optical instruments الات وابسته به بینایی
kenning نگاه قدرت بینایی
optometric service قسمت بینایی سنجی
campimeter میدان سنج بینایی
scope وسیله دیدبانی یا بینایی
xanthocyanopsia بینایی زرد- ابی
paropsis خراب شدن بینایی
streamline body بدنه اتومبیل یاهواپیماکه ....تیزی شکل خودکمترباجریان هوامقاومت کند
marlinespike وسیله نوک تیزی برای جداکردن رشتههای طناب قایق
hemeralopia کمی بینایی در نور زیاد
his sight could p darkness بینایی وی تاریکی رامی شکافت
orthoptic وابسته به اصلاح نقص بینایی
orthoptic درست کننده نقص بینایی
eye glass شیشهای که برای کمک بینایی بکارمیبرند
optometric service بخش بینایی سنجی و چشم پزشکی
Poor eyesight is a handicap to a scientists progress . ضعف بینایی مانع پیشرفت یک دانشمند است
linstock چوب نوک تیزی که برای اتش زدن فتیله توپهای قدیمی بکار میرفته
red out از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
joggling بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggle بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggles بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggled بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
pinging صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pings صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinged صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
ping صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
spectroscopy بینایی بین طیف بین
spectroscope بینایی بین طیف بین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com