Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 204 (10 milliseconds)
English	Persian
dielectric constant	ثابت دی الکتریک
k	ثابت دی الکتریک
permittivity	ثابت دی الکتریک
Search result with all words
relative dielectric constant	ثابت دی الکتریک نسبی
Other Matches
dielectric	دی الکتریک
dielectric loss factor meter	دی الکتریک
faradism	تحریک با الکتریک
dielectric strength	قدرت دی الکتریک
faradization	تحریک با الکتریک
mica dielectric	دی الکتریک میکا
dielectric loss	اتلاف دی الکتریک
dielectric strength	استحکام دی الکتریک
dielectric hysteresis	پسماند دی الکتریک
dielectric current	جریان دی الکتریک
electric foil	فلوره الکتریک
dielectric absorption	جذب دی الکتریک
ideal dielectric	دی الکتریک ایده ال
relative permittivity	ضریب دی الکتریک
condenser dielectric	دی الکتریک خازن
low loss capacitor	خازن با تلفات دی الکتریک کم
static employment	کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
dischrger	الت تولید جریان الکتریک
electro statics	علم خواص الکتریک هنگام بیحرکتی
photo electric	وابسته به تاثیر نورو الکتریک باهم
omnibus wire	سیمی که همگی جریان الکتریک از ان می گذرد
voltage	نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
rheometer	الت سنجش سرعت جریانهای الکتریک یا خون
voltages	نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
fixed capital	سپرده ثابت اموال ثابت یکان
static test	ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
dielectric heating	گرمای ایجاد شده در یک دی الکتریک که تحت تاثیر میدان فرکانسهای زیاد اچ اف قراردارد
standing orders	دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing order	دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
sample	مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sampled	مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
diode	قطعه الکترونیکی که به جریان الکتریک اجازه عبور از یک جهت ونه جهت دیگر میدهد
standing	ثابت دستورالعمل ثابت
steadies	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
fixes	ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fix	ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
steadier	ثابت تر
patting	ثابت
fix	ثابت
solid	ثابت
rugged	ثابت
standstill	ثابت
solids	ثابت
fiducial	ثابت
constant	ثابت
leger or ledger	ثابت
incommutable	ثابت
inalterable	ثابت
fixing	ثابت
fixed bridge	پل ثابت
resolute	ثابت
sustain	ثابت
sustained	ثابت
constants	ثابت
established	ثابت
invariable	ثابت
specific	ثابت
specifics	ثابت
fixed	ثابت
loyal	ثابت
immovable	ثابت
disputeless	ثابت
sustains	ثابت
undeviating <adj.>	ثابت
unswerving <adj.>	ثابت
steadies	ثابت
changeless	ثابت
firmest	ثابت
stable	ثابت
stables	ثابت
steady	ثابت
steadiest	ثابت
pat	ثابت
pats	ثابت
patted	ثابت
pegged	ثابت
settled	ثابت
firm	ثابت
hard and fast	ثابت
thetical	ثابت
indelible	ثابت
unshaken	ثابت
equable	ثابت
stationary	ثابت
thetic	ثابت
steadying	ثابت
fixes	ثابت
truest	ثابت
firmer	ثابت
permanent	ثابت
steadied	ثابت
true	ثابت
firms	ثابت
truer	ثابت
static	ثابت
fixed capital	سرمایه ثابت
fixed budget	بودجه ثابت
fixed point	نقطه ثابت
fixed assets	دارائیهای ثابت
fixed beam	تیر ثابت
fixed point	با ممیز ثابت
fixed capacitor	خازن ثابت
fixed condenser	خازن ثابت
fixed casement	قاب ثابت
fixed format	قابل ثابت
fixed field	میدان ثابت
fixed inputs	نهادههای ثابت
fixed ersistor	مقاومت ثابت
fixed echo	اکوی ثابت
fixed disk	دیسک ثابت
fixed davit	جرثقیل ثابت
fixed income	درامد ثابت
fixed costs	هزینههای ثابت
fixed inputs	منابع ثابت
fixed length	با درازای ثابت
fixed light	چراغ ثابت
fixed pivot	لولای ثابت
fixed point	ممیز ثابت
fixed head	با نوک ثابت
fixed assets	داراییهای ثابت
fixed area	ناحیه ثابت
constant current	شدت ثابت
constant error	خطای ثابت
constant factors	عوامل ثابت
constant luminance	روشنایی ثابت
constant of motion	ثابت حرکت
disintegration constant	ثابت تلاشی
constant power	توان ثابت
constant pressure	فشار ثابت
constant return	بازده ثابت
constant speed	سرعت ثابت
constant voltage	ولتاژ ثابت
fixed asset	دارائی ثابت
constatnt	مقدار ثابت
costant load	بار ثابت
curie constant	ثابت کوری
constant cost	قیمت ثابت
constant capital	سرمایه ثابت
conservative flux	شاره ثابت
fixed ammunition	مهمات ثابت
firm offer	پیشنهاد ثابت
carbon fixed	کربن ثابت
figurative constant	ثابت تلویحی
field constant	ثابت میدان
boltzmann constant	ثابت بولتزمان
boltzmann constant	ثابت بولتزمن
capital asset	سرمایه ثابت
capital goods	دارایی ثابت
attenuation constant	ثابت تضعیف
equilibrium constant	ثابت تعادل
carbon fixed	ذغال ثابت
electric constant	ثابت الکتریکی
dissociation constant	ثابت تفکیک
clinch knot	گره ثابت
decay constant	ثابت تباهی
real constant	ثابت حقیقی
standing derrick	دریک ثابت
standing light	چراغ ثابت
standing part	قسمت ثابت
standing patrol	گشتی ثابت
standing rigging	بکسلهای ثابت
standing rigging	طنابهای ثابت
static transformer	مبدل ثابت
stationary population	جمعیت ثابت
staunch stanch	ثابت قدم
steady current	جریان ثابت
steady state	حالت ثابت
stability constant	ثابت پایداری
sta	ثابت قدم
regular salary	حقوق ثابت
resolvedly	با عزم ثابت
rhumb line	راه ثابت
scale down	به نسبت ثابت
screening constant	ثابت پوشش
self centered	ثابت ونامتحرک
self consistent	ثابت قدم
semifixed	نیم ثابت
semifixed	نیمه ثابت
shielding constant	ثابت حفافتی
solar constant	ثابت خورشیدی
stefan's constant	ثابت استفان
surefooted	ثابت قدم
vindicatory	ثابت کردنی
weiss constant	ثابت وایس
fixed jaw	اهرم ثابت
sitting duck <idiom>	هدف ثابت
dead-light	پنجره ثابت
flanking window	نورگیر ثابت
velocity factor	ثابت سرعت
velocity constant	ثابت سرعت
time constant	ثابت زمانی
to bring home	ثابت کردن
to let the saw dust out of	را ثابت کردن
to make out	ثابت کردن
to stand fast	ثابت بودن
total fixed cost	کل هزینه ثابت

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com