Total search result: 202 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
image shift |
جابجایی تصویر |
|
|
Search result with all words |
|
parallax |
پارالاکس ضریب شکست نور جابجایی تصویر در اثر شکست نور |
Other Matches |
|
rightsizing |
فرایند جابجایی ساختار فناوری اطلاعات یک شرکت به کاراترین سخت افزار. اغلب به معنای جابجایی از شبکه مبتنی بر mainfrome به شبکه بر پایه pc |
tasks |
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند |
task |
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند |
cropped |
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر |
images |
سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر |
crops |
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر |
tweening |
محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد |
image |
[سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر] |
crop |
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر |
picture |
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر |
pictured |
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر |
pictures |
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر |
picturing |
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر |
videoing |
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر |
videos |
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر |
video |
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر |
acrobats |
که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند |
acrobat |
که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند |
videoed |
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر |
image |
[تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.] |
images |
تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود |
flickered |
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند |
flickers |
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند |
flicker |
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند |
spherization |
جلوه ویژه برنامه گرافیک کامپیوتری که تصویر را به کره تبدیل میکند یا تصویر را حول یک شکل کروی می چرخاند |
lossless compression |
روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت |
autos |
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد |
auto |
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد |
refreshes |
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است |
refresh |
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است |
refreshed |
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است |
persistence |
مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش |
hypertext |
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر |
pen drawing |
تصویر خطی تصویر مدادی |
tracing |
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود |
tracings |
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود |
orthographic |
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست |
backgrounds |
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند |
background |
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند |
raster scan |
ردیابی افقی محل تصویر پیمایش محل تصویر |
image dissector tube |
لامپ تجزیه کننده تصویر لامپ دیسکتور تصویر |
images |
نقش کردن تصویر کردن نشان دادن تصویر |
image formation |
تولید تصویر تصویر |
displeacement of water |
جابجایی اب |
displacement |
جابجایی |
head posisioning |
جابجایی هد |
commutation |
جابجایی |
displacement ton |
تن جابجایی |
deplacement |
جابجایی |
relocation |
جابجایی |
dislocation |
جابجایی |
convection |
جابجایی |
handling |
جابجایی |
program relocation |
جابجایی برنامه |
shifts |
جابجایی شعاعی |
cost of removal |
هزینه جابجایی |
associative shift |
جابجایی تداعی |
shift |
جابجایی مرکزقوس |
shift |
جابجایی شعاعی |
alkyl shift |
جابجایی الکیلی |
dislocation defect |
نقص جابجایی |
block move |
جابجایی بلوک |
commutativity |
جابجایی پذیری |
handling of goods |
جابجایی کالا |
chemical shift |
جابجایی شیمیایی |
shifts |
جابجایی مرکزقوس |
doppler frequency |
جابجایی دوپلر |
handling of goods |
جابجایی امتعه |
commutation relation |
رابطه جابجایی |
commutation rules |
قواعد جابجایی |
commutative |
جابجایی پذیر |
doppler shift |
جابجایی دوپلر |
shifted |
جابجایی مرکزقوس |
shifted |
جابجایی شعاعی |
bimolecular displacement |
جابجایی دو مولکولی |
allesthesia |
جابجایی بساوشی |
hydride shift |
جابجایی هیدریدی |
commutative law |
قانون جابجایی |
shear displacements |
جابجایی برشی |
shift reagent |
واکنشگر جابجایی |
materials handling |
جابجایی مواد |
static relocation |
جابجایی ایستا |
allach |
جابجایی بساوشی |
stokes shift |
جابجایی استوک |
field displacement |
جابجایی میدان |
dynamic relocation |
جابجایی پویا |
displacement current |
جریان جابجایی |
relocation factor |
ضریب جابجایی |
relocation register |
ثبات جابجایی |
angular displacement |
جابجایی زاویهای |
eluviation |
جابجایی خاک |
Abelian group [math.] |
گروه جابجایی [ریاضی] |
commutative group [math.] |
گروه جابجایی [ریاضی] |
matrixes |
جابجایی سط ر و ستون در آرایه |
modular constraint |
محدودیت در جابجایی تصاویر |
rotation |
جابجایی سط ر و ستون در یک آرایه . |
output per unit of displacement |
توان در واحد جابجایی |
commutative property |
خاصیت جابجایی [ریاضی] |
matrix |
جابجایی سط ر و ستون در آرایه |
advection |
جابجایی افقی هوا |
blue shift |
جابجایی به سوی ابی |
handling charges |
هزینههای جابجایی کالا |
free movement of capital |
ازادی جابجایی سرمایه |
drunkennes |
خطای جابجایی یا لغزش |
allocheiria |
جابجایی بساوشی متقارن |
red shift |
جابجایی به سوی قرمز |
image displacement |
تغییر یا جابجایی تصویرتلویزیون |
ammunition handler |
متصدی جابجایی مهمات |
commutative rule |
خاصیت جابجایی [ریاضی] |
commutative law |
خاصیت جابجایی [ریاضی] |
sand cone method |
طریقه جابجایی ماسه |
itineration |
ازیک جابجایی دیگر |
allochiria |
جابجایی بساوشی متقارن |
stock handling cost |
هزینه جابجایی موجودی |
translation |
جابجایی [ریاضی] [فیزیک] |
cargo handling at port |
جابجایی کالا در بندر |
hubble effect |
جابجایی به سوی قرمز |
cartridge |
دیسک سخت قابل جابجایی |
shifts |
جابجایی ریاضی چپ داده در کلمه |
chemical shift equivalent protons |
پروتونهای با جابجایی شیمیایی برابر |
shift |
جابجایی ریاضی چپ داده در کلمه |
shifted |
جابجایی ریاضی چپ داده در کلمه |
removable |
آنچه قابل جابجایی است |
globally |
تابع جابجایی که یک قطعه متن |
global |
تابع جابجایی که یک قطعه متن |
Abelian group [math.] |
گروه جابجایی پذیر [ریاضی] |
chemical shift non equivalent protons |
پروتونهای با جابجایی شیمیایی نابرابر |
commutative group [math.] |
گروه جابجایی پذیر [ریاضی] |
cartridges |
دیسک سخت قابل جابجایی |
scans |
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند |
scan |
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند |
scanned |
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند |
righting |
جابجایی یک بخش از داده یک بیت به راست |
righted |
جابجایی یک بخش از داده یک بیت به راست |
right |
جابجایی یک بخش از داده یک بیت به راست |
displacement |
جابجا شدن جابجایی تغییر مکان |
shift |
جابجایی ریاضی راست داده در کلمه |
shift |
جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست . |
shifted |
جابجایی ریاضی راست داده در کلمه |
shifted |
جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست . |
shifts |
جابجایی ریاضی راست داده در کلمه |
shifts |
جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست . |
centure of pressure travel |
جابجایی خطی مرکز فشار درامتداد وتر |
data leakage |
جابجایی غیر قانونی داده ازامکانات کامپیوتری |
directories |
SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری |
shifted |
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست |
shifts |
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست |
shift |
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست |
machine address |
مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد |
worked |
انتقال انرژی برابرحاصلضرب نیرو در جابجایی نقطه اثر ان |
work |
انتقال انرژی برابرحاصلضرب نیرو در جابجایی نقطه اثر ان |
directory |
SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری |
rotates |
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی |
rotated |
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی |
rotate |
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی |
distribute |
چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها |
distributes |
چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها |
distributing |
چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها |
shift |
محل ذخیره سازی موقت که در آن داده قابل جابجایی است |
shifted |
محل ذخیره سازی موقت که در آن داده قابل جابجایی است |
shifts |
محل ذخیره سازی موقت که در آن داده قابل جابجایی است |
advection |
جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما |
relocation |
جابجایی داده یا کدگزاری یاانتساب محل مطلق درحین اجرای برنامه |
relocation |
جابجایی داده یا کدگذاری یا انتساب محل مطلق پیش از اجرای برنامه |
explicit address |
آدرسی در دوبخش است . یکی نقط ه ارجاع دیگری جابجایی یا مقدار اندیس |
logic seeking |
چاپگری که میتواند اطلاع مورد نیاز را با کمترین جابجایی نوک تامین میکند |
storing |
ثباتی درCPU که داده را پیش از پردازش یا جابجایی به محلی از حافظه نگه می دارد |
store |
ثباتی درCPU که داده را پیش از پردازش یا جابجایی به محلی از حافظه نگه می دارد |
ranges |
جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ |
ranged |
جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ |
range |
جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ |
text |
سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد |
texts |
سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد |
bubble turn and slip |
الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد |
eds |
درایو دیسک که از جعبه دیسک قابل جابجایی استفاده میکند |
part |
قط عات کوچک ماشین برای جابجایی قطعهای که شکسته شده یا گم شده است |
inversions |
تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه |
inversion |
تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه |
shell sort |
الگوریتم ذخیره داده که داده ها در هر عمل مرتب سازی بیشتر از یک جابجایی می توانند داشته باشند |
magnetic skin effect |
جابجایی فوران مغناطیسی اثر پوستی مغناطیسی |
ring shift |
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند |
ikons |
تصویر |
skew |
تصویر کج |
illustration |
تصویر |
icon |
تصویر |
grating |
در تصویر |
gratings |
در تصویر |
portrayals |
تصویر |
portrayal |
تصویر |
skewing |
تصویر کج |
skews |
تصویر کج |
vignettes |
تصویر |
icons |
تصویر |
afterimage |
رد تصویر |
imagery |
تصویر |
vignette |
تصویر |
illustrations |
تصویر |
image line |
خط تصویر |
portraits |
تصویر |
pictures |
تصویر |