Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
closed society
جامعه بسته
Other Matches
european essembly
مجمع متشکل از اعضا منتخب پارلمانهای کشورهایی که در "جامعه نیروی اتمی اروپا" و"جامعه ذغالسنگ و فولاداروپا" و "جامعه اقتصادی اروپا" عضو هستند
socialism
جامعه گرایی جامعه داری اقتصادسوسیالیستی
packet
بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packets
بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packaging
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
child window
پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
gift wrap
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
multicast packet
بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود
slated items
مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
the body politic
جامعه
societies
جامعه
communities
جامعه
socio-
جامعه
ecological community
جامعه
polity
جامعه
polities
جامعه
community
جامعه
universe
جامعه
society
جامعه
sociologist
جامعه شناس
societies
جامعه اجتماع
lower class
بی کلاس
[در جامعه]
eruropean community
جامعه اروپایی
parameter
اماره جامعه
A classless society.
جامعه بی طبقه
parameters
اماره جامعه
subclass
بی کلاس
[در جامعه]
ecclesiastes
کتاب جامعه
dissocialization
جامعه گسلی
sociability
جامعه پذیری
finite population
جامعه محدود
infinite population
جامعه نامحدود
integral calculus
حساب جامعه
integral calculvs
حساب جامعه
nonliterate society
جامعه نانویسا
psychopathy
جامعه ستیزی
socialist
جامعه گرای
socialists
جامعه گرای
league of nations
جامعه ملل
primitive society
جامعه ابتدایی
preliterate society
جامعه نانویسا
mass society
جامعه انبوهیده
peripheral community
جامعه پیرامونیperipeteia
social desirability
جامعه پسندی
inert society
جامعه بیهوده
social minded
در فکر جامعه
transitory society
جامعه انتقالی
throwaway society
جامعه مسرف
stimulus population
جامعه محرکها
statistical universe
جامعه اماری
underclass
بی کلاس
[در جامعه]
sociopathy
جامعه ستیزی
sociopath
جامعه ستیز
sociometry
جامعه سنجی
sociable
جامعه پذیر
sociogenic
جامعه زاد
sociocentrism
جامعه- محوری
sociality
جامعه جویی
moslem league
جامعه مسلمانان
biocenose
جامعه زندگان
sociology
جامعه شناسی
psychopath
جامعه ستیز
affluent society
جامعه مصرفی
classless society
جامعه بی طبقه
social science
جامعه شناسی
psychopaths
جامعه ستیز
socialism
جامعه گرایی
affluent society
جامعه رفاه
biotic communtity
جامعه زندگان
affluent society
جامعه ثروتمند
sociological
جامعه شناختی
society
جامعه اجتماع
antisocial
جامعه ستیز
affluent society
جامعه مرفه
atomistic society
جامعه ذرهای
biocummunity
جامعه زندگان
lower class
طبقه پایین جامعه
sociolinguistics
جامعه شناسی زبان
sociological
وابسته به جامعه شناسی
egalitarian society
جامعه تساوی طلب
the society is like a vortex
جامعه مانندگردابی است
bourgeois
عضوطبقه متوسط جامعه
holy office
جامعه راهبان ومومنین
subclass
طبقه پایین جامعه
underclass
طبقه پایین جامعه
Common Market
جامعه اقتصادی اروپا
psychopathic personality
شخصیت جامعه ستیز
covenant of the league of nations
منشور جامعه ملل
pseudopsychopathic
جامعه ستیز کاذب
phytosociology
جامعه شناسی گیاهی
bourgeois
<adj.>
عضوطبقه متوسط جامعه
public mischief
جرم علیه جامعه
sampling population
جامعه نمونه گیری
phalanstery
تقسیم جامعه باجزاء کوچک
antisocial
مخل اجتماع دشمن جامعه
to seed a person to c.
کسیرا از جامعه بیرون کردن
to retire in to oneself
از جامعه کناره گیری کردن
blind
پوشش مخفی
[جامعه شناسی]
r.m.a. color code
علایم رنگی جامعه رادیوسازان
socialist
جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
cover
مخفی گاه
[جامعه شناسی]
blind
مخفی گاه
[جامعه شناسی]
sociometry
سنجش روابط افراد جامعه
phalanstery
جامعه کوچک ومستقل اشتراکی
cover
پوشش مخفی
[جامعه شناسی]
socialists
جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
to live at the expense of society
روی دوش جامعه زندگی
socialite
شخص طراز اول جامعه
socialites
شخص طراز اول جامعه
e c s c (european coal & steel commissio
جامعه ذغالسنگ و فولاد اروپا
european community competition rules
مقررات رقابت در جامعه اروپا
public mischief
جرمی که مضر به حال جامعه باشد
public good
کالایی که تولید ان به نفع جامعه باشد
misanthropist
کسیکه از جامعه و از انسان بیزار است
calculus
حساب جامعه و فاضله جامع و فاضل
hero-worshipper
ستایش گر ساده لوح
[جامعه شناسی]
leagues
مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
league
مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
to acclimate
[American E]
to new circumstances
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to become acclimatized
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise
[British E]
yourself
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise
[British E]
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
acculturate
نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
debutant
دختری که برای اولین مرتبه در جامعه وارد میشود
ecosystem
بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله درطبیعت بدهد
ecosystems
بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله درطبیعت بدهد
demand factors
پیش بینی قیمت کالا در اینده توزیع درامد جامعه
greenbelt
کمربندی از کشتزارها و یاخیابانهای مشجر که یک جامعه راازجامعه دیگری جدامیسازد
canoness
زنی که درمیان جامعه مذهبی یادانشکدهای با سایراهل ان زندگی کند
debut
نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
debuts
نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
to ask somebody out
از کسی پرسیدن که آیا مایل است
[با شما]
بیرون برود
[جامعه شناسی]
Common Market
بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
intervener
در CL علت وروددعوی ثالث ممکن است نفع شخصی یا لزوم حفظ منافع جامعه باشد
scientific socialism
بررسی سوسیالیسم از طریق امار وارقام و شواهد و مدارک و برمبنای اصول اقتصاد و جامعه شناسی
collectivism
اعتقاد به این مسئله که جامعه باید به وسیله مساعی جمعی وهمکاری همه احاد ان اداره شود
unlawful assembly
در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
association for computing machinery
بزرگترین جامعه جهانی اموزشی و علمی جهت توسعه مهارتهای فنی وصلاحیتهای حرفهای متخصصان کامپیوتر
common nuisance
منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
dominion
ار 9491 این کلمه معادل "مملکت عضو جامعه ممالک مشترک المنافع بریتانیا" commonwealthcountry قرار گرفته است
packet
بسته
solids
بسته
solid
بسته
parcel
بسته
parcels
بسته
packaged
بسته
fardel
بسته
packages
بسته
strikebound
بسته
stack
بسته
stacked
بسته
shutting
بسته
clotty
بسته
shut
بسته
fronted
صف بسته
shuts
بسته
corked
بسته
closed
بسته
stacks
بسته
kits
بسته
datagram
یچ بسته
curdy
بسته
crossed cheque
چک بسته
crossed chaque
چک بسته
clotted
بسته
jellied
بسته
bunged up
بسته
packets
بسته
barred
بسته
pinioned
کت بسته
kit
بسته
connected
بسته
packs
بسته
pack
بسته
interdependent
به هم بسته
logical
یچ بسته
bagful
یک بسته
pent
بسته
pack box
بسته
shook
بسته
imperforate
بسته
package
بسته
packed
بسته ای
grumous
بسته
uncrossed
بسته
bundle
بسته
bundles
بسته
trusser
بسته
bundling
بسته
ice bound
یخ بسته
close-fisted
<adj.>
دست بسته
blocked
<adj.>
<past-p.>
بسته شده
closed mind
ذهن بسته
tied up
<adj.>
دست بسته
manacled
<adj.>
دست بسته
case numbers
شماره بسته ها
locked
<adj.>
<past-p.>
بسته شده
closed loop
حلقه بسته
closed group
گروه بسته
closed game
بازی بسته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com