English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (19 milliseconds)
English Persian
To kI'll animals for food . جانوران را برای غذا کشتن
Search result with all words
lethal chamber اطاق ویژه برای راحت کشتن جانوران
Other Matches
in pride of grease مناسب برای کشتن
humane killer تپانچه ویژه برای بی زجرکشتن جانوران
colony گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
moments of truth هنگامی که گاو باز برای کشتن با گاو رو به رو میشود
moment of truth هنگامی که گاو باز برای کشتن با گاو رو به رو میشود
faunology جانوران
dispatch کشتن
dispatched کشتن
kill کشتن
despatching کشتن
capture کشتن
dispatches کشتن
slakes کشتن
captures کشتن
to carry off کشتن
benumb کشتن
slaked کشتن
slake کشتن
to crush to death کشتن
to do for کشتن
despatches کشتن
to put to death کشتن
to put out of the way کشتن
kill off <idiom> کشتن
murders کشتن
murdering کشتن
capturing کشتن
murdered کشتن
kills کشتن
despatched کشتن
obtund کشتن
knock off کشتن
to do to dcath کشتن
to put to the sword کشتن
killings کشتن
killing کشتن
murder کشتن
doin کشتن
extinguish کشتن
slay کشتن
put to death کشتن
burke کشتن
assassinating کشتن
administer کشتن
smiting کشتن
smites کشتن
administered کشتن
administering کشتن
administers کشتن
flesher کشتن
slays کشتن
assassinates کشتن
to send to glory کشتن
smite کشتن
extinguishes کشتن
extinguishing کشتن
misdo کشتن
assassinate کشتن
slaying کشتن
amortize کشتن
assassinated کشتن
menageries نمایشگاه جانوران
menagerie نمایشگاه جانوران
kit بچه جانوران
vermin جانوران موذی
implacentalia جانوران بی جفت
kits بچه جانوران
acephali جانوران بیسر
invertebrata جانوران بی مهره
faunis الهه جانوران
faunistic وابسته به جانوران
zooplankton جانوران شناور
faunae مربوط به جانوران
herbivora جانوران علفخوار
animals kingdom جهان جانوران
halobiont جانوران اب شور
bimana جانوران دودست
animality زندگی جانوران
animalist پیکرنمای جانوران
animal kingdom جهان جانوران
zoodvnamics فیزیولوژی جانوران
lights ریه جانوران
arachnida جانوران عنکبوتی
electrocutes بابرق کشتن
kills کشتن اهک
prolicide کشتن اخلاف
blood sports کشتن شکار
blood sport کشتن شکار
electrocuting بابرق کشتن
shoot down با گلوله کشتن
electrocuted بابرق کشتن
kill کشتن اهک
feticide کشتن جنین
pole ax با تبرچکش کشتن
to claim somebody's life کسی را کشتن
prey on (upon) <idiom> کشتن وخوردن
put away <idiom> کشتن حیوانات
electrocute بابرق کشتن
to squeeze to death با فشار کشتن
slays باخشونت کشتن
slay باخشونت کشتن
slaying باخشونت کشتن
despatching کشتن شتاب
casue to be killed به کشتن دادن
cause to be kill به کشتن دادن
to kill beef گاو کشتن
dispatches کشتن شتاب
dispatched کشتن شتاب
dispatch کشتن شتاب
to kill somebody کسی را کشتن
despatches کشتن شتاب
despatched کشتن شتاب
claws سرپنجه جانوران ناخن
animal husband پرورش جانوران اهلی
to water [horses, cattle, etc.] آب دادن [به جانوران بومی]
clawed سرپنجه جانوران ناخن
clawing سرپنجه جانوران ناخن
articulata جانوران حلقه دار
oestrum شهوت ومستی جانوران
king of beasts پادشان جانوران :شیر
pincer عضو گازانبری جانوران
instinct هوش طبیعی جانوران
arthropoda جانوران مفصل دار
underbody پایین تنه جانوران
pachyder mata جانوران پوست کلفت
neontology بررسی جانوران مانده
instincts هوش طبیعی جانوران
verminous پر از حشرات یا جانوران موذی
claw سرپنجه جانوران ناخن
zootaxy طبقه بندی جانوران
biosystematic رده بندی جانوران
wild beasts جانوران وحشی وحوش
terrarium نمایشگاه جانوران خشکی
zooid جانورسان شبیه جانوران
quench کشتن یا خفه کردن
fordo کشتن ویران ساختن
coup de grace کشتن از روی ترحم
quenches کشتن یا خفه کردن
mortifies ریاضت دادن کشتن
outed قطع کردن کشتن
out- قطع کردن کشتن
mortified ریاضت دادن کشتن
foredo کشتن ویران ساختن
out قطع کردن کشتن
mortify ریاضت دادن کشتن
euthansia کشتن از روی ترحم
quenched کشتن یا خفه کردن
butcher ادم خونریز کشتن
butchering ادم خونریز کشتن
butchered ادم خونریز کشتن
murdered کشتن بقتل رساندن
murders کشتن بقتل رساندن
attempt on somebody's life قصد کشتن کسی
murdering کشتن بقتل رساندن
butchers ادم خونریز کشتن
murder کشتن بقتل رساندن
rat موش گرفتن کشتن
weasels جانوران پستاندار شبیه راسو
limnologist زیست شناس جانوران اب شیرین
weasel جانوران پستاندار شبیه راسو
aquarium نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
lorica پوسته سخت حافظ جانوران
aquaria نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
microorganisms جانوران کوچک ومیکروسکپی ریزجاندار
seafood غذاهای مرکب از جانوران دریایی
microorganism جانوران کوچک ومیکروسکپی ریزجاندار
achordata جانوران فاقد ستون فقرات
somite حلقه یابند بدن جانوران
gamekeepers متصدی جانوران شکاری قرقچی
epizootic منتشر شونده درمیان جانوران
vivarium جای نگاهداری جانوران زمینی
animalcular وابسته به جانوران ذره بینی
aquariums نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
zoometry اندازه گیری اندامهای جانوران
gamekeeper متصدی جانوران شکاری قرقچی
rub out <idiom> کاملا ویرا کردن ،کشتن
to put any one out of the way کسیرانهانی کشتن یابازداشت کردن
electrocution کشتن یا مرگ دراثر برق
prolicide کشتن اولاد بچه کشی
to kill off کشتن وازشران اسوده شدن
bite the dust <idiom> از پا درآوردن -کشتن ،شکست دادن
zootechnics فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
zootechny فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
zootechny روش تربیت و رام کردن جانوران
zoography علم توصیف جانوران وخوی انان
foraminifer جنسی از جانوران ریز ریشه پای
foot and mouth یکجور ناخوشی واگیردار با تب در جانوران شاخدار
deadfall دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
incestuous وابسته به جفت گیری جانوران از یک جنس
zootechnics روش تربیت ورام کردن جانوران
chitin جسم استخوانی درپوشش بعضی جانوران
rodenticide دارو یا عامل کشنده جانوران جونده
fauna کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
polyphagous تغذیه کننده برگیاهان یا جانوران متعدد
verminate تولید حشرات یا جانوران موذی کردن
polyzoic مرکب از شبه جانوران بسیار پرزیوگانی
self annihilation کشتن نفس خود نابود سازی
awn الت مذکر بعضی از جانوران خزنده و کرمها
Are animals able to think ? آیا جانوران قادربه فکر کردن هستند ؟
pond life جانوران بی مهره [که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com